/ سوره اسراء / آيه هاى 44 - 41 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره اسراء / آيه هاى 44 - 41

41 . وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فى هذَا الْقُرْانِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزيدُهُمْ اِلاَّ نُفُوراً.

42 . قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ الِهَةٌ كَما يَقُولُونَ اِذاً لاَبْتَغَوْا اِلى ذِي الْعَرْشِ سَبيلاً.

43 . سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يَقُولُونَ عُلُوّاً كَبيراً.

44 . تُسَبِّحُ لَهُ السَّمواتُ السَّبْعُ وَ الْاَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ اِنْ مِنْ شَى ءٍ اِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ اِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً.

ترجمه

41 - و بى گمان ما در اين قرآن [مفاهيم بلند و معارف عميق را به صورت هاى ]گوناگون بيان كرديم تا [آنان ] به خود آيند [و پند گيرند] امّا [اين حقايق ] جز بر [گريز و ]نفرت آنان [كه حق ستيزى را پيشه ساخته اند ]نيفزود.

42 - [هان اى پيامبر به آنان ] بگو: اگر همان گونه [كه شرك گرايان ]مى گويند: خدايانى [ديگر] به همراه خدا [ى يكتا] بود، در آن صورت [آنان براى به دست گرفتن تدبير امور هستى ] به سوى [خداوندِ] صاحب عرش راهى مى جستند.

43 - او [پاك و] منزّه است و از آنچه [شرك گرايان ] مى گويند بسى برتر [و والاتر ]است.

44 - آسمان هاى هفتگانه و زمين و هركه در آنهاست، او را به پاكى [و عظمت ]مى ستايند؛ و هيچ چيزى نيست جز اينكه با ستايش او تسبيح مى گويد، امّا شما تسبيح آنها را نمى فهميد. راستى كه او بردبار و بسيار آمرزنده است.

تفسير

بلاى حق ستيزى و حق گريزى

در آيات پيش، زنجيره اى از فرمان ها و هشدارهاى خدا ترسيم گرديد، اينك قرآن به بحث توحيدگرايى و شرك گرايى مردم باز گشته و در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فى هذَا الْقُرْانِ لِيَذَّكَّرُوا

ما در اين قرآن دليل هاى روشن و روشنگر يكتايى و قدرت بى كران خود را بارها و بارها باز مى گوييم، و نيز مفاهيم و معارف گوناگون و مثال ها و مطالب عبرت آموز و حكمت آموز را به روشنى و به طور گسترده و روشن بيان مى كنيم تا در همه آنها بينديشند و به درستى قرآن و مفاهيم و مقررات آن يقين پيدا كنند. لازم به يادآورى است كه بخش هاى از اين فراز به دليل روشن بودن حذف شده است.

وَ ما يَزيدُهُمْ اِلاَّ نُفُوراً.

و اين كفرگرايان نه تنها از اين مفاهيم روشن و گويا و اين حقايق ارجدار و روشنگر بهره اى نمى برند، كه هماره بر حق ستيزى و گريز آنان از حق، افزون مى گردد.

آيه شريفه به ظاهر بيانگر آن است كه اين حقايق روشن بر گريز و نفرت آنان مى افزايد، و اين بدان جهت است كه آنان بر اثر فرود تدريجى آيات و بيان گوناگون حقايق و مفاهيم آسمانى به وسيله پيامبر، بر لجاجت و حق ناپذيريشان افزون گشت و كارشان به رويارويى و شرارت كشيد.

نظير آيه مورد بحث و مفهوم آن در بعثت نوح نيز آمده است كه مى فرمايد:

فلم يزدهم دعايي الاّ فراراً(47)

پس دعوت من جز بر گريز آنان از حق نيفزود.

حكمت فرود قرآن

اينك جاى طرح اين پرسش است كه اگر به راستى مطلب اين گونه است و با فرود تدريجى قرآن، بر شرارت و نفرت و گريز آنان از حق افزوده مى شود، پس حكمت و ثمره اين فرود چيست؟

پاسخ

ثمره انسانساز و حكمت فرود آن بسيار است كه از آن جمله:

1 - راه بهانه جويى و بهانه تراشى مسدود مى گردد و بر همگان اتمام حجت مى شود كه راه هدايت كدام است و راه شقاوت و گمراهى چيست، تا هر كس هر كدام را خواست آگاهانه برگزيند.

2 - واكنش همه در برابر قرآن يكسان نيست؛ بسيارى هم از نور آن چراغ زندگى مى افروزند و راه سازندگى و تزكيه نفس و پالايش جان را برمى گزينند و هدايت مى پذيرند.

3 - افزون بر آنچه آمد، اگر قرآن شريف فرود نمى آمد و روشنگرى نمى كرد و تعالى جويان را به سوى والايى و درستى رهنمون نمى گشت و به گناهكاران و همان حق ستيزان هشدار نمى داد، همانان دست به تباهى هاى بزرگ ترى مى زدند و تيرگى هاى بيشترى پديد مى آوردند. با اين بيان، فرود قرآن بر اساس انبوهى از حكمت ها و مصلحت ها و هدف هاى بلند و انسانساز است، و انگيزه گريز آن تيره بختان از حق و عدل نيز، از درون آلوده و بدانديشى و گناه خودشان ريشه مى گرفت، و به خاطر عدم تعمّق و تفكر درستشان، فرود تدريجى آيات و دليل هاى روشن و روشنگر و بيان آنها به وسيله پيامبر را نقشه ها و نيرنگ ها مى پنداشتند و از حق فرار مى كردند.

دليلى ديگر بر يكتايى خدا

در دومين آيه مورد بحث، قرآن، به ترسيم دليلى ديگر از دليل هاى يكتايى و بى همتايى آفريدگار هستى پرداخته و روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مى نمايد و مى فرمايد:

قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ الِهَةٌ كَما يَقُولُونَ اِذاً لاَبْتَغَوْا اِلى ذِي الْعَرْشِ سَبيلاً.

هان اى پيامبر! به شرك گرايان بگو: اگر براى خداى يكتا، همان گونه كه شما مى پنداريد و مى گوييد، همتا و شريكى بود، آن همتايان نيز در جستجوى راهى بر مى آمدند تا به فرمانرواى عرش نزديك گردند، و مى كوشيدند تا نزد او منزلت و موقعيتى بيابند، چراكه مى فهميدند كه خدا از آنان برتر و بالاتر است.

اين بيان، ديدگاه «مجاهد» و «قتاده» در تفسير آيه شريفه است، امّا به باور بيشتر مفسران منظور اين است كه: اگر براى خدا شريك و همتايانى بود، آنها مى كوشيدند تا با او برابرى كنند و راهى براى شكست آن فرمانرواى پراقتدار هستى بيابند، چراكه آن همتايان و شريك هاى پندارى شرك گرايان، در صفات و ويژگى ها نيز با هم برابرند. از اين رو طبيعى است كه هركدام بكوشد تا رقيب و همتا را از ميدان بيرون ساخته و قلمرو فرمانروايى خود را گسترش بخشد و جهان را از وجود رقيب و نظير پاك سازد؛ و چون چنين چيزى نيست، پس براى آفريدگار هستى همتايى نيست.

آيه مورد بحث در حقيقت اشاره به دليلى از دلايل توحيد است كه در زبان دانشمندان و فلاسفه به «دليل تمانع» شهرت دارد و منظور اين است كه: اگر جهان جز يكتا خداى هستى، خداى ديگرى داشت، در آن صورت به صحنه درگيرى و پيكار خدايان و به كانون آشوب و فتنه و جنگ قدرت و تبهكارى تبديل مى شد.

در ادامه سخن در همين مورد، قرآن شريف خدا را برتر و بالاتر از پندار شرك گرايان شمرده و در اين مورد مى فرمايد:

سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يَقُولُونَ عُلُوّاً كَبيراً.

خداى يكتا از آنچه آنان مى گويند و در مورد او مى پندارند، پاك و منزه و بسى برتر و بالاتر است.

منظور از برترى صفات خدا و ويژگى هاى او اين است كه هيچ صفتى نمى تواند با صفات والاى او برابرى كند؛ از اين رو او تواناتر، آگاه تر، داناتر، پرمهرتر، دادگرتر، آمرزنده تر، بخشاينده تر و بخشنده تر است و برايش نظير و همتايى نيست.

در چهارمين آيه مورد بحث، قران، به ترسيم يكى از نشانه هاى بى شمار برترى و اقتدار آفريدگار هستى پرداخته و مى فرمايد:

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمواتُ السَّبْعُ

آسمان هاى هفتگانه... او را به پاكى مى ستايند.

وَ الْاَرْضُ

و نيز كران تا كران زمين...

وَ مَنْ فيهِنَ

و همه كسانى كه در آنها هستند، او را به عظمت و پاكى ستايش مى كنند.

روشن است كه مفهوم «تسبيح» و «ستايش» در اين آيه شريفه به مفهوم دلالت آسمان ها و زمين بر يكتايى و عدل خداست.

و باز روشن است كه اين ستايش معنوى، بسان ستايش به وسيله گفتار و نوشتار نيست، و چه بسا كه از ستايش لفظى نيرومندتر و قوى تر است، چراكه اين نوع از ستايش راهنما و دليل يكتايى و عظمت و قدرت بى كران آفريدگار است و انسان را به مرز علم و اوج يقين مى رساند.

وَ اِنْ مِنْ شَى ءٍ اِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ

و هيچ پديده اى در كران تا كران آسمان ها و زمين و درياها و جهان نيست، جز اينكه با ستايش ذات پاك او تسبيح مى گويد، و وجود و آفرينش آن بر يكتايى و قدرت آفريدگارش گواهى مى دهد، چراكه همه پديده ها حادث هستند و در برابر آن پديد آورنده توانا، سر تعظيم فرود آورده و پيشانى بندگى به آستانش مى سايند و با همه وجود نياز خود به يك آفريننده را نشان مى دهند و اثبات مى كنند.

با اين بيان، همه پديده هاى بى شمار و رنگارنگ عالم وجود، هركدام به تنهايى دليل وجود آفريدگار توانا و بى نياز و پراقتدار خويشند، و نشان مى دهند كه فراتر از اين پديده هاى سراپا نياز و فناپذير، قدرت بى كرانى است كه بى نياز و فناناپذير است و همو هستى بخش و گرداننده هستى است.

به باور «حسن» منظور آيه شريفه اين است كه هر يك از موجودات زنده او را مى ستايند.

امّا به باور گروهى از جمله «حسن»، همه پديده هاى جهان هستى، از حيوانات وحشى گرفته تا اهلى، پرندگان آسمان ها، ماهيان درياها و اقيانوس ها، سنگريزه ها تا برگ درختان، طنين رعد تا درخشش برق، رگبار باران تا غرش سيلاب و صداى لرزش درها، همه و همه ستايشگر ذات پاك اويند و او را به پاكى مى ستايند.

وَ لكِنَ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ

امّا شما نغمه دل انگيز ستايش و ثناى آنها را نمى فهميد، چراكه در آنها آن گونه كه بايد نظاره نمى كنيد و متفكّرانه نمى انديشيد.

اِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً.

راستى كه او خدايى بزرگ و بردبار و بسيار آمرزنده است؛ او به شما مهلت توبه و جبران اشتباهات مى دهد و در كيفرتان شتاب نمى كند، و اگر روى توبه به بارگاه او بياوريد از گناه شما مى گذرد و شما را مى آمرزد.

/ 37