/ سوره اسراء / آيه هاى 81 - 78 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره اسراء / آيه هاى 81 - 78

78 . اَقِمِ الصَّلوةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ اِلى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْانَ الْفَجْرِ اِنَّ قُرْانَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً.

79 . وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى اَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً.

80 . وَ قُلْ رَبِّ اَدْخِلْنى مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اَخْرِجْنى مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لى مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصيراً.

81 . وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ كان زَهُوقاً.

ترجمه

78 - [چهار] نماز را از هنگامه برگشتن [و متمايل شدن ] خورشيد [از وسط آسمان به سوى مغرب ] تا نهايت تاريكى شب [كه نيمه آن ] است، [آن گونه كه شايسته و بايسته است ] به پادار؛ و نيز نماز بامدادى را؛ چراكه نماز بامدادى هماره مورد گواهى [فرشتگان شب و روز] است.

79 - و پاسى از شب را به [خاطر به پاداشتن ] آن [نماز،] بيدار باش چه كه اين [نماز شب ] براى تو يك فزونى است؛ [و در نتيجه پاداشى پرشكوه دارد] باشد كه پروردگارت تو را در جايگاهى ستوده [و در خور كارت ]برانگيزد.

80 - و بگو: پروردگارا، مرا [در هر كار و هر برنامه اى ] با راستى [و درستى ]وارد ساز و مرا با راستى [و درستكارى ] خارج ساز و از نزد خود براى من برهانى يارى رسان [و نيرو بخش ] قرار ده.

81 - و بگو: حق آمد و باطل نابود شد، آرى باطل [و بيداد]، نابود شدنى است.

نگرشى بر واژه ها

«دلوك»: رسيدن خورشيد به وسط آسمان و تمايل آن به سوى مغرب. پاره اى آن را به «غروب» معنا كرده اند؛ و برخى نيز از ظهر تا غروب گفته اند. اين واژه از «دلك» برگرفته شده كه به مفهوم «ماليدن» است، چرا كه انسان به هنگام ظهر و يا غروب خورشيد اگر به آن نگاه كند،بر اثر شدّت شعاع آن ناگزير مى گردد دست بر ديدگانش نهد و آنها را بمالد.

«غسق»: شدت تاريكى شب.

«تهجّد»: اين واژه مصدر و به مفهوم بيدار ماندن است؛ و واژه «هجود» و «تهجيد» به مفهوم خواب، و خواب كردن آمده است.

«نافله»: غنيمت و فزونى.

تفسير

نماز و راه و رسم آن را به پا داريد!

پس از دعوت به توحيد و تقوا و ترسيم دليل هاى روشن در اين مورد، و هشدار از شرك و بيداد، اينك قرآن در اين آيات به برپاداشتن و نماز و فرهنگ عادلانه و انسانساز آن فرمان مى دهد اگرچه در آيه، به ظاهر روى سخن با پيامبر است امّا پيام و روح فرمان، براى عصرها و نسل هاست و مى فرمايد:

اَقِمِ الصَّلوةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ اِلى غَسَقِ اللَّيْلِ

چهار نماز را از هنگامه برگشتن و متمايل شدن خورشيد به سوى مغرب تا نهايت تاريكى شب و نيمه هاى آن به پاداريد. در تفسير «دلوكِ شمس» ديدگاه ها متفاوت است:

1 - گروهى، از جمله «ابن عباس»، «ابن عمر»، «حسن»، «شعبى» «مجاهد» و... بر اين باورند كه منظور هنگامه ظهر است.

از دو امام راستين حضرت باقر عليه السلام و حضرت صادق عليه السلام نيز همين مطلب روايت شده است.

با اين بيان «لدلوك الشمس»، به مفهوم «عند دلوك الشمس» است، و منظور اين است كه: از هنگامه ظهر و زوال خورشيد تا فرا رسيدن تاريكى شب، نماز را بر پا داريد.

2 - امّا به باور گروهى ديگر از جمله «نخعى» و ضحاك» و... منظور غروب خورشيد، و به پاداشتن نماز مغرب است.

3 - به باور ما ديدگاه نخست بهتر است، چرا كه طبق آن، همه نمازهاى پنجگانه و برپاداشتن آنها از آيه شريفه دريافت مى گردد، و منظور اين است كه: از هنگامه برگشتن خورشيد به سوى مغرب و زوال آن، تا نيمه هاى شب، نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را به پاداريد؛ و نماز بامدادى را نيز با عنوان «قرآنِ فجر»، مورد سفارش قرار مى دهد.

در مورد «غسق ليل» نيز چند نظر آمده است:

1 - به باور «ابن عباس» و «قتاده»، منظور آغاز شب است.

2 - امّا به باور «مجاهد»، منظور غروب خورشيد است.

3 - از ديدگاه «جبايى»، به مفهوم سياهى و تاريكى شب است.

4 - و از روايات رسيده از حضرت باقر عليه السلام و حضرت صادق عليه السلام چنين دريافت مى گردد كه منظور نيمه هاى شب است.

گروهى با استدلال به آيه مورد بحث برآنند كه هنگام نماز ظهر و فرصت براى انجام آن از ظهر تا غروب است، چراكه آيه شريفه مى فرمايد: نماز را از زوال خورشيد تا آغاز شب برپاداريد؛ و اين فرمان وجوب را، در اين فرصت مى رساند.

امّا «شيخ ابوجعفر» اين ديدگاه را نمى پسندد، چرا كه وقتى كسى واژه «دلوك» را به مفهوم غروب مى داند، چنين چيزى را از آيه دريافت نمى دارد، بلكه به باور او منظور اين است كه نماز مغرب را از غروب خورشيد تا نهان شدن سرخى از افق مغرب، مى توان به جا آورد.

گروهى از جمله «حسن» كه «دلوك» را به مفهوم «ظهر» گرفته اند ممكن است بگويند: اين آيه شريفه در انديشه بيان وجوب نمازهاى پنجگانه است و نه وقت خواندن آنها.

به باور ما آفريدگار هستى فرصت به جا آوردن نمازهاى ظهر، عصر، مغرب و عشا را از آغاز ظهر و زوال خورشيد تا نهان شدن سرخى شب در افق، مقرّر فرموده است، امّا با اين وصف فرصت نماز ظهر و عصر از زوال خورشيد تا غروب آفتاب، و فرصت به جا آوردن نماز مغرب و عشا از غروب آفتاب تا نهان شدن سرخى شب از مغرب است.

وَ قُرْانَ الْفَجْرِ

و نماز بامدادى را نيز به پا داريد.

بدين سان آيه شريفه با بيان نماز بامدادى در جمله اى جداگانه هم حكم نمازهاى پنجگانه را بيان فرمود، و هم هنگام به جا آوردن آنها را.

«عياشى» از حضرت صادق در اين مورد آورده است كه اين دريافت ما از آيه شريفه را تأييد مى كند، چراكه آن بزرگوار مى فرمايد:

انّ اللّه افترض اربع صلوات: اوّل وقتها من زوال الشّمس الى انتصاف اللّيل...(68)

خدا چهار نماز را واجب ساخته است كه آغاز وقت آنها ظهر و پايان وقت آنها نيمه شب است؛ دو نماز از اينها، از ظهر تا غروب خوانده مى شود و يكى پيش از ديگرى است؛ و دو نماز ديگر از غروب تا نصف شب كه يكى پيش از ديگرى است.

مرحوم «سيد مرتضى» نيز همين نكته را بيان مى كند.

«زجاج» مى گويد: از «قرآن الفجر» دريافت مى گردد كه نماز بدون قرائت ممكن نيست؛ چراكه نخست مى فرمايد: نماز را به پادار، و از پى آن مى فرمايد: «قرآن فجر» را نيز به پادار؛ نتيجه اين مى شود كه نماز نيز قرائت قرآن است، چرا كه از نماز به قرآن تعبير شده، و نماز بدون قرائت ممكن نيست.

اِنَّ قُرْانَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً.

نماز بامدادى مورد گواهى فرشتگان شب و روز است.

پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله فرمود:

تفضل صلوة الجماعة صلوة احدكم وحده بخمسة و عشرين جزءاً...(69)

يك نماز به جماعت از نظر پاداش برابر با بيست و پنچ نماز است و فرشتگان شب و روز در نماز «فجر» گرد مى آيند.

نماز نافله شب

در دومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ

پاسى از شب را به پاخيز و قرآن و نماز بخوان.

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: هان اى پيامبر! شبانگاه را نماز بخوان.

امّا به باور «مجاهد»، «علقمه» و «اسود» منظور اين است كه پس از خواب و استراحت در بخشى از شب نماز را به پادار؛ چراكه واژه «تهجّد» به مفهوم عبادت پس از خواب شب است؛ و بيشتر مفسران همين ديدگاه را پذيرفته اند.

پاره اى نماز نافله شب را كه شبانگاه خوانده شود، «تهجّد» مى گويند و «متهجّد» كسى است كه خواب را از خود دور سازد.

نافِلَةً لَكَ

نماز شب را كه شبانگاه مى خوانى، افزون از نمازهاى واجب بوده و براى تو غنيمت و پاداشى است.

به باور برخى منظور اين است كه، نماز شب بر پيامبر واجب، و براى مردم مستحبّ است؛ امّا به باور برخى ديگر بر پيامبر واجب بود و به وسيله اين آيه نسخ گرديد.

پاره اى گفته اند: منظور اين است كه: هان اى پيامبر! نماز شب براى تو فضيلت و براى ديگران باعث آمرزش گناه است؛ چراكه انسان بيم پذيرفته نشدن نماز و يا ديگر كارهاى خود در بارگاه خدا را دارد و اين نماز شب وسيله اى براى آمرزش است؛ امّا پيامبر گرامى چون نيازى به كفّاره ندارد، نماز شب برايش وسيله امتياز و برترى و شكوه بيشتر معنوى است.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه نماز شب براى تو و ديگران پاداش پرشكوهى است كه افزون بر پاداش كارهاى شايسته واجب است؛ و قرآن بدان دليل تنها پيامبر را مخاطب مى سازد كه ديگران به آن حضرت اقتدا نمايند.

عَسى اَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً.

واژه «عسى» هرگاه در رابطه با خدا به كار رود به مفهوم لزوم و وجوب است؛ و واژه «مقام» به مفهوم «بعث» آمده و مفعول مطلق مى باشد و منظور اين است كه: اگر چنين كنى خدا در روز رستاخيز تو را آن گونه كه شايسته است برمى انگيزد و پاداش مى دهد.

نخستين شفاعت كننده

پاره اى برآنند كه واژه «بعث» در آيه شريفه را ممكن است به مفهوم «اقامه» و برپاداشتن بگيريم، كه در ادبيات عرب «بَعَثْتُ بَعيرى» به مفهوم اين است كه شترم را به پاداشتم؛ كه با اين بيان منظور آيه اين است كه: هان اى پيامبر نماز شب را به پادار... كه خدا تو را در روز رستاخيز در موقعيتى پرشكوه و مقامى بلند و ستوده قرار مى دهد كه همگان تو را ستايش كنند.

اين مقام پرفراز، همان مقام شفاعت است كه پيامبر را بر همگان برترى روشن و آشكار مى بخشد. در اين جايگاه است كه هرچه از او بخواهند و شايسته باشند، آن حضرت به اذن خدا عطا مى كند؛ و هركس از او شفاعت بخواهد و مصلحت باشد به اذن خدا شفاعتش مى نمايد.

همه مفسّران برآنند كه «مقام محمود» يا «موقيعت ستوده» همان مقام شفاعت آن حضرت است؛ در اين مقام والاست كه آن بزرگوار مردم را شفاعت مى كند، و پرچم «حمد» به دست توانمندش برافراشته شده و پيامبران و فرشتگان در سايه آن گرد مى آيند.

با اين بيان آن حضرت نخستين شفاعت كننده و نخستين كسى است كه شفاعت او به بارگاه خدا پذيرفته مى شود.

در سومين آيه مورد بحث قرآن به ترسيم روح نماز و جان عبادت و بندگى خدا پرداخته و به پيامبر رو مى آورد و مى فرمايد:

وَ قُلْ رَبِّ اَدْخِلْنى مُدْخَلَ صِدْقٍ

هان اى پيامبر! بگو: پروردگارا مرا در هر كار و برنامه اى بر اساس راستى و درستى وارد ساز، و چنان بخواه كه هركارى را خداپسندانه و درست آغاز نمايم.

وَ اَخْرِجْنى مُخْرَجَ صِدْقٍ

و مرا با راستى و درستكارى و درست انديشى از هر كارى خارج ساز، و چنان كن كه آن كار بر اساس راستى به پايان برم.

دو واژه «مدخل» و «مخرج» در آيه شريفه «مصدر» هستند و منظور «ادخال صدق» و «اخراج صدق» مى باشد و در تفسير آن نيز ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور «مجاهد»، منظور اين است كه پروردگارا، مرا به هر آنچه رسالت داده و براى هركارى برانگيخته اى، بر اساس راستى و درستى بر آن كار وارد ساز، و بر اساس صداقت بيرون آور، و چنان كن كه كارها را از آغاز تا انجام شايسته و صادقانه انجام دهم، و در اين راه كه راه وحى و رسالت و رساندن پيام آسمان است: ياريم فرما.

2 - امّا به باور «ابن عباس»، «قتاده»، «حسن» و... منظور اين است: پروردگارا! مرا در پرتو مهر و اقتدار وصف ناپذيرت وارد «مدينه» ساز و آنگاه با فراهم آمدن امكانات و شرايط براى فتح «مكّه» از آنجا بيرون آور.

3 - از ديدگاه «ابومسلم»، آن حضرت فرمان يافت كه هرگاه كارى را آغاز مى كند و يا آن را به پايان مى برد و از آن بيرون مى آيد، اين دعا را بخواند، و منظور اين است كه: پروردگارا! مرا بر اساس صداقت وارد اين كار و اين برنامه ساز و با صداقت و درستى بيرون آور.

4 - و «عطيّه» در اين مورد مى گويد: منظور اين است كه: پروردگارا! به هنگام مرگ مرا به گونه اى كه خود مى پسندى و از نظر دين و دنيا آبرومندانه و درست است به خانه قبرم وارد ساز، و در روز رستاخيز نيز همان گونه كه خود خشنود مى گردى و درست مى دانى بيرونم بياور.

يادآورى مى گردد كه در آيه شريفه وارد شدن و بيرون آمدن را به خدا نسبت مى دهد، درحالى كه آغاز كار و ادامه آن و بيرون آمدن از هر كارى در اختيار انسان است، و منظور درخواست لطف و مهر و بخشايش از خداست تا او را به آنچه خير دنيا و آخرت اوست راه نمايد و توفيق آن را ارزانى دارد.

وَ اجْعَلْ لى مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصيراً.

و به من نيرو و توانى ارزانى دار كه دشمنان دين تو به من دسترسى نداشته باشند، و من در پرتو مهر تو امكان يابم هم پيام تو را به بندگانت برسانم و هم به وظيفه انسانى و توحيدى خويش عمل كنم.

به باور پاره اى منظور اين است كه: پروردگارا! به من قدرتى ارزانى دار كه بتوانم نيروى گناهكاران و بيدادگران را درهم بكوبم؛ و بر اثر همين دعا بود كه دشمنان حق از او حساب مى بردند...

امّا به باور «مجاهد» منظور اين است كه: پروردگارا! به من دليلى روشن و روشنگر ارزانى دار كه در پرتو آن، بر همه مرام ها و كيش هاى باطل چيره گردم.

آيه شريفه، اين دليل روشن و روشنگر را «نصير» و يار و ياور تعبير مى كند، چراكه او را در برابر دشمنان حق و فضيلت و ددمنشان و حق ستيزان يارى مى كند.

فرجام باطل و بيداد

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ

هان اى پيامبر! بگو حق آمد و اسلام و دين خدا فرا رسيد و باطل و شرك از ميان رفت.

به باور «مقاتل»، منظور از «حق»، توحيد و پرستش خدا، و منظور از «باطل» بت پرستى است.

امّا به باور قتاده منظور از حق، قرآن شريف و منظور از باطل شيطان است كه با آمدن قرآن شكست خورده است.

از «ابن مسعود» آورده اند كه: پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله هنگامى كه پيروزمندانه وارد مكّه شد، بر گرد خانه خدا و جاى جاى كعبه سيصد و شصت بت قرار داشت؛ آن حضرت با اعلان نفرت و انزجار از بت و بت پرستى و شرك و بيداد فرمود: حق فرا رسيد و باطل رفتنى است؛ جاء الحقّ...

«كلبى» مى گويد: هنگامى كه آن حضرت اين آيه را تلاوت كرد، بتها در غلطيدند و به رو بر زمين افتادند؛ و شرك گرايان به جاى پذيرش حق، با خود گفتند: راستى كه افسونگرى بى نظير است!

اِنَّ الْباطِلَ كان زَهُوقاً.

آرى، راستى كه باطل و بيداد سرانجام رفتنى است.

پرتوى از آيات

ترجمه و تفسير آيات چهارگانه مورد بحث به پايان رسيد. در اين آيات افزون بر آنچه آمد نكات ارزشمند ديگرى انسان را به خود توجه مى دهد كه به يكى دو نكته درس آموز اشاره مى رود:

1 - نيايش شبانه يا نماز شب

خداى پرمهر اين فرصت گرانبها را به بندگان شايسته كردار و شيفته اش داده است تا آنگاه كه مردم در بسترها خفته و چرخ هاى زندگى از حركت باز ايستاده و همه به خاموشى و استراحت گراييده اند، آنان فارغ از غوغاى زندگى روزانه، و به دور از هرگونه بازيگرى و ظاهرسازى و خودنمايى و آفت رياكارى، از همه جا و همه كس دل برگيرند و با دل نهادن در گرو عشق هستى بخش، روح شيفته و شيداى خويش را به راز و نياز با معشوق و محبوب و مطلوب واقعى مفتخر ساخته و از جام عشق او سيراب و به دل جلا و روشنى و معنويت بخشند و دل و جان و روح و روان و انديشه و عقيده و گفتار و عملكرد را صيقل دهند و خود را از همه جا آزاد و به بندگى او كه سرفرازى و سربلندى و اوج كمال است، مفتخر سازند.

پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله در شكوه و معنويت و سازندگى اين نيايش شبانه مى فرمود:

خيركم من اصاب الكلام، و اطعم الطّعام و صلّى باللّيل و الناس نيام.(70)

بهترين شما كسى است كه سخنى را پاك و لبريز از ادب به زبان آ ورد، به گرسنگان و محرومان غذا دهد و شب هنگام كه مردم در بسترهايند، به نيايش و نماز برخيزد.

و نيز آن گرامى از فرشته وحى اندرز خواست كه او گفت:

يا محمد! عش ما شئت فانّك ميّت،

و احبب ما شئت، فانك مفارقه،

و اعمل ما شئت فانّك ملاقيه،

و اعلم ان شرف المؤمن صلاته باللّيل و عزّه كفه عن اعراض النّاس.(71)

هان اى محمد صلى الله عليه وآله! هرچه مى خواهى در اين سرا زندگى كن امّا بهوش كه سرانجام زندگى مرگ است، و به هرچه مى خواهى دل بند و دوست داشته باش، امّا بدان كه سرانجام از آن جدا خواهى شد؛ و هرآنچه مى خواهى انجام ده امّا به ياد داشته باش كه سرانجام با عملكردت روبه رو خواهى گشت. هان اى بزرگمرد! بدان كه شرافت انسان با ايمان به نيايش شبانه اوست و عزّت و آبرومندى اش در بارگاه خدا به رعايت حرمت و آبروى بندگان خداست.

از ششمين امام نور آورده اند كه فرمود:

ثلاثة هي فخر المؤمن و زينته في الدّنيا و الاخرة:

الصّلوة في اخر اللّيل،

و يأسه مما في ايدي النّاس،

و ولاية الامام من آل محمد صلى الله عليه وآله.(72)

سه چيز است كه افتخار انسان توحيدگرا و با ايمان و مايه زينت و آراستگى او در اين جهان و جهان ديگر است:

نخست نيايش شبانه و نماز او در آخر شب،

و دل ندادن به حقوق و هستى ديگران و بى اعتنايى به آنچه در دست مردم است،

و ولايت و عشق امامان معصوم.

2 - هدف عادلانه و مقدس تنها با وسائل مقدس و عادلانه

اين آيات، اين درس انسانساز را به پيروان راستين پيامبر مى دهد كه در زندگى خويش هميشه و همه جا بايد هم هدف را عادلانه و انسانى و مقدّس برگزينند و هم وسيله رسيدن به آن را؛ و هرگز خود را فريب ندهند كه مى توان با وسائل نامقدس و ظالمانه به هدف عادلانه رسيد؛ و بدانند كه پيروزى و سرفرازى واقعى در گرو همين راز بزرگ است و عامل بسيارى از شكست ها و نگونسارى ها و انحرافات بزرگ و بيدادگرى هاى وحشتناك در تاريخ همين بوده است كه بسيارى پنداشته اند مى توانند كاخ عدالت و آزادى را با شيوه ها و وسائل ظالمانه و ابليسى پى افكنند و با استبداد آزادى به ارمغان آورند.

بر اين اساس است كه پيامبر فرمان مى يابد كه از بارگاه خدا با همه وجود اين عوامل سرفرازى را بخواهد و بگويد:

1 - مرا در هر كار و برنامه اى صادقانه وعادلانه وارد ساز.

2 - و با راستى و درستى كارم را پيش بر و از آن خارج ساز.

3 - به من تكيه گاهى تزلزل ناپذير از سوى خود ارزانى دار.

4 - و در پرتو لطف و مهر و اقتدارت اعتماد به نفس به من ببخش و از وابستگى به ديگران مصون و محفوظ بدار(73).

/ 37