/ سوره اسراء / آيه هاى 25 - 23 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره اسراء / آيه هاى 25 - 23

23 . وَ قَضى رَبُّكَ اَلاَّ تَعْبُدُوا اِلاَّ اِيّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْساناً اِمّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ اَحَدُهُما اَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَولاً كَريماً.

24 . وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني صَغيراً.

25 . رَبُّكُمْ اَعْلَمُ بِما في نُفُوسِكُمْ اِنْ تَكُونُوا صالِحينَ فَاِنَّهُ كانَ لِلْاَوَّبينَ غَفُوراً.

ترجمه

23 - و پروردگارت مقرّر فرمود كه جز او را نپرستيد؛ و به پدر و مادر[تان ]نيكى كنيد؛ اگر يكى از آن دو، يا هردو نزد تو [اى فرزند انسان! ]به كهنسالى رسيدند، به آنان «اُف» نگو [و كمترين اهانت به آنان روا مدار] و بر [سر] آنان بانگ مزن، و با آنان سخنى شايسته [و سرشار از احترام ] بگو.

24 - و براى آنان از سر مهر بال فروتنى فرود آر، و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت [و بخشايش ] آور، همان گونه كه مرا در خردى پروردند.

25 - پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است؛ اگر شايسته باشيد، به يقين او نسبت به بازگشت كنندگان [به بارگاه خويش ] بسيار آمرزنده است.

تفسير

زنجيره اى از مقررات انسانساز

در آخرين آيه از آيات پيش، قرآن شريف مردم را از شرك و كفر و پرستش هاى ذلّت بار برحذر داشت، اينك در اين آيات، كه زنجيره اى از مقررات انسانساز را ترسيم مى كند و يك رشته از رواها و نارواها و بايدها و نبايدها را به تابلو مى برد، نخست از توحيد و يكتاپرستى آغاز مى كند و مى فرمايد:

وَ قَضى رَبُّكَ اَلاَّ تَعْبُدُوا اِلاَّ اِيّاهُ

و پروردگارت مقرر فرمود كه جز او را نپرستيد.

به باور گروهى از جمله «حسن»، «قتاده»، و «ابن عباس»، منظور اين است كه: و پروردگارت فرمان قطعى داد كه...

و به باور «انس»، پروردگارت لازم و واجب ساخت كه...

«مجاهد» مى گويد: و پروردگارت سفارش فرمود كه تنها او را بپرستيد و جز او را نپرستيد.

وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْساناً

و نيز مقرر فرمود كه درباره پدر و مادر نيكى كنيد.

اِمّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ اَحَدُهُما اَوْ كِلاهُما

هان اى انسان! اگر پدر و مادرت يا يكى از آن دو، نزد تو ماندند و به كهنسالى رسيدند...

اين سفارش بدان جهت است كه انسان با رسيدن به كهنسالى از جهاتى بسان كودك مى شود و نياز به يارى و حمايت پيدا مى كند.

با اينكه رعايت احترام پدر و مادر در سراسر زندگى شان لازم است، بدان جهت در آيه شريفه تنها به دوران پيرى آنها اشاره رفته است كه انسان در مرحله سالخوردگى نياز بيشترى به خدمت و يارى پيدا مى كند؛ از اين رو به ويژه احترام به آنان در اين مرحله را يادآور مى گردد.

آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه در مورد مسيح عليه السلام مى فرمايد: و يكلّم النّاس في المهد وكهلاً....(30)

و او در گاهواره به اعجاز و در كهنسالى به وحى سخن مى گويد.

با اينكه همه انسانها در مرحله پيرى سخن مى گويند و اين مطلب ويژه مسيح نيست، بدين صورت يادآورى مى كند كه او به خواست خدا زنده مى ماند تا به مرحله كهنسالى مى رسد، و آنگاه در آن سن و سال نيز، با مردم سخن مى گويد.

و نيز در آيه ديگرى از اين نمونه مى فرمايد: «و الأمر يومئذ للّه»(31) در آن روز فرمانروايى از آن خداست.

با اينكه فرمانروايى همه جا و هماره از آن خداست، با اين وصف در آيه شريفه روشنگرى مى كند كه در روز رستاخيز فرمان و فرمانروايى تنها از آن اوست و بس، چراكه در آن روز ديگر فرمانروايى براى كسى جز او نخواهد بود.

به باور پاره اى تفسير آيه اين است كه اگر تو فرزند انسان، به مرحله تكليف رسيدى و پدر و مادرت نزد تو بودند و افتخار خدمت آنان را داشتى، كمترين اهانت بر آنان روا مدار.

فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍ

پس به آنان كمترين اهانت روا مدار و اف مگو.

حضرت رضا عليه السلام از ششمين امام نور آورده است: «لو علم اللّه لفظة اوجز في ترك عقوق الوالدين من اف لأتى به».(32)

اگر خدا در هشدار از ستم و اهانت ننمودن به پدر و مادر، واژه اى كوتاه تر و چكيده تر از اين واژه پر معنا سراغ داشت و مى دانست، همان را بكار مى برد.

در روايت ديگرى آمده است كه: ادنى العقوق اف و لو علم الله لفظة اوجز في ترك عقوق الوالدين من افٍ لأتى به.(33)

كمترين مرحله نافرمانى و بيداد در حق پدر و مادر، گفتن و به كار بردن همين واژه است؛ و اگر خدا چيزى كوتاه تر و ناچيزتر از آن در ترك اهانت به آنان مى شناخت، آن را مى آورد و هشدار مى داد.

و نيز در روايت آورده اند كه: اهانت كننده به پدر و مادر و ستمكار در مورد آنان، هر كارى مى خواهد انجام دهد، امّا بداند كه هرگز وارد بهشت نخواهد شد. «فليعمل العاق ما يشاء ان يعمل فلن يدخل الجنة».(34)

با اين بيان منظور اين است كه پدر و مادر را هرگز نبايد آزرد، چه زياد و چه اندك.

«مجاهد» در اين مورد مى گويد: منظور آيه اين است كه: اگر پدر و مادرت به مرحله اى از كهنسالى رسيدند كه كنترل نداشتند و لباس خود را آلوده كردند، نبايد از آنان اظهار تنفّر كنى، بلكه بايد به ياد داشته باشى كه تو را در كودكى تر و خشك كرده اند و تو همان گونه رفتار كنى.

به نظر مى رسد كه هشدار قرآن از به كار بردن «افّ» در برابر پدر و مادر بدان جهت است كه فرد خشمگين زياد آن واژه را به كار مى برد، و اين واژه نشانگر خشم و نفرت گوينده است.

«ابو عبيده» مى گويد: دو واژه «افّ» و «تف» به مفهوم چرك ميان انگشتان است.

«ابن عباس»، آن را چيزى ناخوشايند تفسير مى كند.

و به باور پاره اى، به مفهوم چيز بدبو و داراى بوى ناخوشايند است.

وَ لا تَنْهَرْهُما

و آن دو را با تندى و فرياد مرنجان و بر سرشان فرياد مزن.

به باور پاره اى منظور اين است كه: آنان هرآنچه از تو خواستند و در توان دارى، به آنان بده و درنگ مكن. اين فراز بسان آن آيه است كه مى فرمايد: «و امّا السائل فلا تنهر».(35)

وَ قُلْ لَهُما قَولاً كَريماً.

و با آنان با گفتار سنجيده و ظريف و بزرگمنشانه سخن بگو و از گفتار نادرست و بيهوده در برابر آنان بر حذر باش و بدين وسيله آنان را گرامى دار و مورد مهرشان قرار ده؛ چراكه گفتار پسنديده و درست در حقيقت نشان گراميداشت كسى است كه انسان با او سخن مى گويد.

«سعيد بن مسيّب» مى گويد: در برابر پدر و مادر بسان برده و خدمتگزارى گناهكار، كه در برابر سرورش ايستاده است، سخن بگو.

باز هم نيكى به پدر و مادر

در ادامه سخن در اين مورد مى افزايد:

وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ

و در برابر آن دو، تا آنجايى كه در توان دارى، از نظر گفتار و عملكرد فروتنى كن و بال تواضع و كوچكى را فرو آور.

واژه «ذل»، نه به مفهوم ذلّت و خوارى، كه به مفهوم تواضع و فروتنى و نرمى است، و تعبير فرود آوردن بال و پر فروتنى در برابر آنان، پرنده اى را در نظر انسان مجسم مى سازد كه با گشودن بال مهر و محبّت جوجه هاى خود را پناه مى دهد؛ و بدين سان آفريدگار هستى به انسان سفارش مى كند كه با گشودن بال و پر مهر و احسان پدر و مادرت را زير بال فروتنى و محبت گير، درست همان گونه كه آنان در دوران كودكى تو، بال هاى مهر و لطف خويشتن را بر سرت گشودند و تو را پروردند.

گفتنى است كه «عرب» هرگاه بخواهد كسى را رعايت كننده حرمت پدر و مادر بخواند، و بگويد: او در برابر پدر و مادرش پرمهر و نرمخوست، مى گويد: او، هماره بال فروتنى خود را، از سر مهر و محبت، در برابر آنان فرود آورده است، «قالوا هو خافض الجناح».

از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه در تفسير آيه فرمود:

لاتملاء عينيك من النظر اليهما الاّ برأفة و رحمة و لا ترفع صوتك فوق اصواتهما و لا يديك فوق ايديهما و لا تتقدم قدامهما.(36)

مفهوم آيه شريفه اين است كه جز با مهر و دلسوزى به آنان نگاه نكن و هرگز صداى خود را از صداى آنان فراتر نبر و دست خويشتن را بر فراز دست آنان مگذار و از پيشاپيش آنان راه نرو.

وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني صَغيراً.

و در باره آنان آمرزش بخواه و از خداى پر مهر تقاضا كن كه در زندگى و پس از مرگشان، آمرزش و رحمت خود را بر آنان بباراند، چراكه آنان تو را در دوران كودكى و ناتوانى و نياز، پروراندند و تربيت كردند

يادآورى مى گردد كه آمرزش خواهى براى آنان در صورتى است كه با ايمان و توحيدگرا باشند و نه كفرگرا.

از آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه دعاى فرزند براى آمرزش پدر و مادرى كه جهان را به درود گفته اند پذيرفته مى شود وگرنه خدا به اين كار دستور نمى داد و سفارش نمى فرمود.

به باور پاره اى، خدا بدان جهت به فرزندان فرمان مى دهد كه به پدر و مادر سالخورده نيكى كنند، امّا به پدر و مادر سفارش فرزندان را نمى كند كه محبت فرزندان به پدران و مادران كهنسال اندك است در حالى كه آنان فرزندانشان را بسيار دوست مى دارند. و بدان دليل به دوران پيرى آنان اشاره مى كند، كه در آن مرحله نياز به مهر و يارى پيدا مى كنند و فرزندان بايد، هم از نظر عواطف انسانى و اخلاقى و هم تأمين اقتصادى به آنان خدمت كنند و برسند.

از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه فرمود: رغم انفه، رغم انفه، رغم انفه،

قالوا من يا رسول الله؟

قال من ادرك ابويه عند الكبر احدهما او كلاهما و لم يدخل الجنة.(37)

بينى اش به خاك ماليده شود، بينى اش به خاك ماليده شود... بينى اش به خاك ماليده شود! پرسيدند: چه كسى اى پيامبر خدا؟

فرمود: آن كسى كه پدر و مادرش يا يكى از آن دو نزد او به مرحله پيرى رسند و با مهر و نيكى به آنان خشنودى خدا را فراهم نكند تا وارد بهشت پرطراوت و زيبا گردد.

و «ابو اسيد انصارى» آورده است كه: ما در حضور پيامبر بوديم كه مردى از تيره «بنى سلمه» شرفياب گرديد و گفت: اى پيامبر خدا! آيا پس از مرگ پدر و مادرم باز هم كار شايسته اى مانده است كه در حق آنان انجام دهم؟ پيامبر خدا فرمود: آرى.

پرسيد: چه كنم؟

فرمود: نماز، طلب آمرزش، وفا به عهد و پيمان آنان، احترام به دوستانشان، و ديگر پيوند با نزديكان آنان و صله رحم با آنان.

يا رسول الله هل بقى من برّ ابوىّ شي ء ابرّهما به بعد موتهما؟

قال صلى الله عليه وآله نعم، الصّلاة عليهما،و الاستغفار لهما، و انقاذ عهدهما من بعدهما، و اكرام صديقهما، و صلة الرّحم التي لا توصل الاّ بهما.(38)

«قتاده» پس از تلاوت آيه مى گويد: آرى، اين گونه آموزش داده شديد، و اين سان فرمان يافتيد، پس رهنمودها و درس هاى انسانساز خدا را برگيريد و به سيستم اخلاقى و تربيتى مورد سفارش او آراسته گرديد.

در آخرين آيه مورد بحث، در مورد سفارش به تكريم و گراميداشت پدر و مادر مى فرمايد:

رَبُّكُمْ اَعْلَمُ بِما في نُفُوسِكُمْ

پروردگارتان به نيت ها و انديشه هاى شما داناتر است و مى داند كه شما در انديشه نيكى به آنان هستيد و يا اهانت و آزار و نافرمانى؛ از اين رو اگر از فرزندى كه قصدش خدمت به پدر و مادر است و نه نافرمانى آنان، امّا در مسير زندگى از او لغزشى سر زد و آنان آزرده شدند، خداى آمرزنده و مهربان از لغزش او مى گذرد.

به باور پاره اى منظور اين است كه: خدا به رازهاى درونى شما آگاه است.

اِنْ تَكُونُوا صالِحينَ فَاِنَّهُ كانَ لِلْاَوَّبينَ غَفُوراً.

اگر شما به راستى شايسته كردار باشيد و فرمانبردارى خدا پيشه سازيد و توبه كنيد، خدا توبه كاران را مورد بخشايش و آمرزش قرار مى دهد.

«مجاهد» مى گويد: واژه «اوابّ»، به مفهوم كسى است كه توبه كار و پرستشگر خدا باشد و از گناهان باز گردد و راه فرمانبردارى خدا پيش گيرد؛ و از حضرت صادق عليه السلام نيز همين تفسير روايت شده است.

و «قتاده» بر آن است كه «اوابين»، شايسته كردارانى هستند كه فرمانبردار خدا و نيكوكار باشند.

«سعيد بن مسيّب» مى گويد: به كسانى گفته مى شود كه دچار لغزش گردند و روى توبه به بارگاه خدا آورند و اين كار تكرار گردد.

و «ابن عباس» مى گويد: كسانى هستند كه در فراز و نشيب ها به سوى خدا باز مى گردند.

و نيز از او آورده اند كه: منظور ستايش كنندگان خدا هستند، و اين تفسير را قرآن نيز تأييد مى كند، چرا كه مى فرمايد: «يا جبال اوّبي معه...»(39) هان اى كوه ها! به همراه او خدا را ستايش كنيد.

به باور پاره اى منظور كسانى هستند كه ميان مغرب و عشا نماز مى گزارند.

از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه فرمود: هان اى هشام! چهار ركعت نماز، كه در هر ركعت آن پنجاه مرتبه سوره توحيد خوانده شود، نماز توبه كنندگان و بازگشت كنندگان به سوى خداست.

/ 37