/ سوره كهف / آيه هاى 59 - 57 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره كهف / آيه هاى 59 - 57

57 . وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِاياتِ رَبِّهِ فَاَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِىَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ اِنّا جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ اَكِنَّةً اَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فى اذانِهِمْ وَقْراً وَ اِنْ تَدْعُهُمْ اِلَى الْهُدى فَلَنْ يَهْتَدُوا اِذاً اَبَداً.

58 . وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً.

59 . وَ تِلْكَ الْقُرى اَهْلَكْناهُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً.

ترجمه

57 - و چه كسى بيداد پيشه تر از آن كسى است كه به آيات پروردگارش اندرز داده شود، امّا از آنها روى برتافته، و آنچه را با دو دست [خويشتن از] پيش فرستاده است، فراموش كند؟! ما بر دل هاى [ حق ستيز و گناه آلود] آنان [ به كيفر بدانديشى شان ]پوشش ها نهاده ايم تا آن [قرآن ] را در نيابند [ و پيامش را دريافت ندارند]؛ و در گوش هايشان گرانى [ قرار داده ايم تا آن را نشنوند]. و اگر آنان را به سوى هدايت [و رستگارى ] فراخوانى، آنگاه است كه [حق ستيزى آنان آشكارتر شده و ]هرگز راه نخواهند يافت.

58 - و پروردگارت بسيار آمرزنده و صاحب [مهر و] بخشايش است؛ اگر آنان را به سزاى آنچه به دست آورده اند كيفر مى نمود، در عذابشان شتاب مى كرد، [ اما چنين نمى كند] بلكه براى آنان وعده گاهى است كه هرگز جز آن پناهگاهى نخواهند يافت.

59 - و [مردم ] آن شهرها را هنگامى كه بيداد پيشه ساختند نابود كرديم و براى نابوديشان موعدى قرار داديم [ كه در آن هنگامه و سرآمد مقرر نابود مى گردند].

نگرشى بر واژه ها

«اكنّة»: اين واژه جمع «كنان» همانند «كتاب» به مفهوم پرده يا هر چيزى است كه پوشيده مى دارد و مانع ديدن و دريافت مى گردد.

«وقر»: به گرانى و سنگينى گوش گفته مى شود.

«موئل»: از ريشه «وئل» به مفهوم پناهگاه و گريزگاه است.

تفسير

بيداد پيشه ترين انسان ها

قرآن در اين آيات نخست به پاره اى از خصلت هاى نكوهيده و زيانبار ستمكارترين انسان ها - كه در حق خود و ديگران ستم روا مى دارند - پرداخته و مى فرمايد:

وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِاياتِ رَبِّهِ فَاَعْرَضَ عَنْها

و بيداد پيشه ترين انسان ها آن كسى است كه به وسيله قرآن و آيات روشنگر و انسانساز آن اندرز داده شود و دلايل خداشناسى و توحيدگرايى براى او به زيبايى و روشنى بيان گردد، اما او به جاى حق پذيرى و ايمان، از آنها روى برتابد و راه كفر در پيش گيرد و همچنان به خيره سرى و گناه ادامه دهد.

وَ نَسِىَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ

و گناهان خويشتن را كه كيفر خدا را در پى خواهند داشت به بوته فراموشى سپارد، و با توبه و بازگشت به بارگاه خدا و جبران اشتباهات، به نجات خود نينديشد.

به باور پاره اى منظور اين است كه، به خود مى آيد و گناهان خويش را به ياد مى آورد، اما با خيره سرى همه را كوچك مى شمارد و به گناه و زشتى ديگرى مى پردازد.

اِنّا جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ اَكِنَّةً اَنْ يَفْقَهُوهُ

ما بر دل هاى اين گونه انسان هاى بيدادگر پرده ها و پوشش هايى افكنده ايم تا اين پندهاى قرآنى را در نيابند.

وَ فى اذانِهِمْ وَقْراً

و گوش آنان را با سنگينى و گرانى ويژه اى كه در شنواييشان افكنده ايم، ناشنوا ساخته ايم تا نشنوند.

در برخى آيات گذشته نيز اين نكته ترسيم گرديد كه منظور از اين مطلب اينست كه: ما دل دانا و برخوردار از بينش و گوش شنواى حق را از اين بيداد پيشگان سلب كرده ايم.

آيه مورد بحث از نظر پيام بسان اين آيه است كه مى فرمايد:

و اذا تتلى عليه آياتنا ولّى مستكبراً كان لهم يسمعها كأنّ في اذنيه وقراً(141)

هنگامى كه آيات ما بر او تلاوت گردد، با نخوت و تكبر روى برمى گرداند، چنان كه گويى آن را نشنيده، يا گويى در گوش هايش سنگينى است، پس او را به عذابى دردناك مژده ده!

وَ اِنْ تَدْعُهُمْ اِلَى الْهُدى فَلَنْ يهْتَدُوا اِذاً اَبَداً.

و اگر آنان را به سوى هدايت و رستگارى فراخوانى، آنگاه است كه حق ستيزى آنان آشكارتر شده و هرگز راه نخواهند يافت.

بدين سان آفريدگار هستى از آينده آنان خبر مى دهد كه هرگز ايمان نخواهند آورد. و اين پيشگويى قرآن تحقق يافت، چرا كه آنان در همان كفرگرايى و حق ناپذيرى پافشارى كردند تا مرگ گريبانشان را گرفت.

در دومين آيه مورد بحث، براى بيدارى و هدايت آنان از راه توبه و جبران گناهان و روى آوردن به بارگاه خدا، به بخشايش گسترده و رحمت واسعه آفريدگار هستى توجه داده و مى فرمايد:

وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ

و پروردگار تو آمرزنده و صاحب رحمت است؛ كسى است كه لغزش ها و عيب هاى بندگان را مى پوشاند و گناهانشان را مى آمرزد و نسبت به مردم داراى بخشايشى بسيار و صاحب رحمت و نعمت است.

به باور پاره اى منظور از واژه «غفور»، توبه پذير است، و «ذو الرّحمة» كسى است كه با وجود اصرار مردم بر گناه، به آنان مهلت توبه و جبران مى دهد و در كيفرشان شتاب نمى نمايد.

اما به باور پاره اى ديگر منظور از «غفور» آن است كه خدا در اين جهان مردم را بازخواست و كيفر نمى كند و منظور از «ذوالرّحمة» آن است كه آنان را مهلت و فرصت مى دهد تا به خود آيند و توبه كنند.

لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ

اگر خدا بر آن بود كه مردم را به كيفر كردارشان در اين سرا بازخواست كند، در فرستادن عذاب بر آنان شتاب مى كرد.

بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً.

اما او چنين نخواست و چنين نكرد، بلكه براى آنان، به خواست او، موعدى است كه با فرا رسيدن روز رستاخيز، ديگر هرگز نه راه گريزى خواهند داشت و نه در برابر آن پناهگاهى.

اين تفسير براى آيه شريفه، از «ابن عباس» است. اما به باور «مجاهد» منظور اين است كه آنان در آن روز كيفر و پاداش، جاى امن و استوارى نخواهند يافت كه بدان پناه برند.

«ابو عبيد» مى گويد: آنان آن روز راه نجاتى نخواهند يافت كه جانشان را نجات بخشد...

در آخرين آيه مورد بحث، براى بيدارى و هشيارى آنان از خواب غفلت و بى خبرى و ايمن پنداشتن خود از بازخواست و كيفر خدا، در اشاره اى عبرت انگيز و عبرت آموز به سرنوشت دردناك بيداد پيشگان قرون و اعصار، مى فرمايد:

وَ تِلْكَ الْقُرى اَهْلَكْناهُمْ لَمّا ظَلَمُوا

و اينها شهرها و سرزمين هايى است كه مردم آنها را هنگامى كه بيداد پيشه ساختند و به خود نيامدند نابود ساختيم؛ ويرانه ها و آثار بر جاى مانده از جامعه و شهرهاى «عاد» و «ثمود» هنوز در برابر ديدگان هر نظاره گر و هر پژوهنده اى قرار دارد، كه به كيفر انكار آيات خدا و دروغ شمردن پيام او و مخالفت با پيامبران نابودشان كرديم.

وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً.

و با اين وصف در كيفر آنان شتاب نكرديم، بلكه براى نابوديشان هنگامه اى مقرّر داشتيم كه درست در همان هنگام طبق مصلحت و حكمت نابودشان ساختيم.

گفتنى است كه در آغاز آيه شريفه مى فرمايد: «تلك القرى» و با واژه مؤنث اشاره مى كند؛ آنگاه ضمير جمع مذكّر مى آورد و مى فرمايد: «اهلكناهم»، چرا كه منظور به هلاكت رساندن مردم آن شهرهاست و نه خود شهرها، و بر اين اساس هم مى فرمايد: «لمّا ظلموا»؛ هنگامى كه مردم آن شهرها و سرزمين ها بيداد پيشه ساختند و ستم كردند، آنان را به كيفر بيدادشان نابود ساختيم.

پرتوى از آيات

با تعمق در آيات سه گانه اى كه گذشت اين نكته درس آموز و تربيتى دريافت مى گردد كه آفريدگار مهربان و بخشايشگر از چندين راه به بيدادگران قرون و اعصار هشدار مى دهد تا شايد به خود آيند و از شيوه ظالمانه خود دست بر دارند و به عدل و داد روى آورند و خود را با نظام هستى هماهنگ سازند و صلاحيت دوام و بقا و حيات يابند و بر اساس سنّت ستم ستيز خدا، كه بر روند تاريخ و تحولات اجتماعى حاكم است، خود را در خور كيفر نساخته و نابود نسازند.

اين راه ها عبارتند از:

1 - توجه دادن به فطرت توحيدى (142) و وجدان اخلاقى: و من اظلم ممّن ذكّر...

2 - از راه وحى و رسالت: بايات ربّه....

3 - از راه توجّه دادن به توبه و بازگشت و زدودن آفت غفلت و فراموشكارى: و نسى ما قدّمت يداه:

4 - با هشدار از گريبانگير شدن آثار شوم حق ستيزى و گناه و هدايت ناپذيرى: انّا جعلنا على قلوبهم اكنّة...

5 - با توجّه دادن به آمرزندگى خدا: و ربّك الغفور...

6 - با يادآورى بخشايش گسترده و رحمت واسعه او: ذو الرّحمة...

7 - با هشدار از پايان يافتن مهلت و فرصت جبران گناه و بيداد: لو يؤاخذهم...

8 - با توجه به عذاب مرگبار و بى پناهى گناهكاران در روز رستاخيز: بل لهم موعد لن يجدوا...(143)

9 - و با ترسيم سرنوشت دردناك بيدادگران پيشين در اين سرا.

10 - و عذاب سخت و ماندگارشان در سراى آخرت.

/ 37