/ سوره كهف / آيه هاى 20 - 19 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره كهف / آيه هاى 20 - 19

19 . وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً اَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّكُمْ اَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا اَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ اِلىَ الْمَدينَةِ فَلْيَنْظُر اَيُّها اَزْكى طَعاماً فَلْيَاْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَّنَّ بِكُمْ اَحَداً.

20 . اِنَّهُمْ اِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ اَوْ يُعيدُوكُمْ في مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا اِذاً اَبَداً.

ترجمه

19 - و همان سان [كه آنان را به خوابى چند صد ساله فرو برديم، پس از قرن ها ]آنان را [از خواب ] برانگيختيم، تا ميان خود از يكديگر [در مورد مدت خوابشان ]بپرسند، [و از اين راه به قدرت بى كران آفريدگار هستى و به نمونه اى از رستاخيز پى برند. ]گوينده اى از ميان آنان گفت: چه مدت [در اين جا] درنگ كرده ايد؟ [پاره اى ]گفتند: يك روز يا بخشى از يك روز درنگ نموده ايم؛ [سرانجام ]گفتند: پروردگارتان به آنچه درنگ كرده ايد داناتر است. اينك يكى از خودتان را با اين پول خويشتن به شهر گسيل داريد، و او بايد بنگرد كه كدامين [فروشنده در] آن [شهر] مواد غذايى اش [پاك و] پاكيزه تر است، واز آن غذايى براى شما بياورد؛ امّا بايد به نرمى [و درايت ]رفتار كند [تا راز شما برملا نگردد] و كسى را از [موقعيت ]شما آگاه نسازد.

20 - چراكه اگر آنان [كه قدرت و امكانات ملّى را به ناروا در دست دارند] بر شما دست يابند [بى رحمانه ] سنگسارتان مى كنند [و] يا شما را به كيش [منحط و ارتجاعى ]خويش بازمى گردانند و آنگاه است كه هرگز روى رستگارى [و نجات ]را نخواهيد ديد.

تفسير

و اين گونه آنان را پس از آن خواب طولانى بيدار كرديم

در چهارمين فراز از سرگذشت درس آموز و تفكّر انگيز «اصحاب كهف»، بيدار شدن آنان پس از آن خواب عميق و چندصد ساله را به تابلو مى برد و مى فرمايد:

وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنَهُمْ

همان گونه كه سراسر اين داستان حيرت انگيز است، و ما در مورد آنان كارهاى شگفت آور بسيارى داشتيم و براى مدتى بسيار طولانى آنان را به خواب فرو برديم، آنگاه كه خواستيم اين گونه آنان را از خواب برانگيختيم و از آن شرايط مرگ آسا زندگى بخشيديم، تا پس از بيدارى ميان آنها بحث و گفتگو در مورد مدت خوابشان پديد آيد و بدين وسيله از اين خواب و بيدارى تفكّرانگيز به قدرت بى كران آفريدگار هستى بهتر و بيشتر بينديشند و پى برند و روشنى فروغ ايمان در كانون قلب و كران تا كران جانشان جلوه و روشنايى بيشتر پديد آورد.

قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ

به باور مفسّران منظور اين است كه آنان بامدادى وارد آن غار شده بودند و به هنگام غروب روزى ديگر پس از صدها سال از خواب بيدار شدند؛ از اين رو هنگامى كه سر از آن خواب نوشين برداشتند، يكى از آنان گفت: چقدر خوابيده ايد؟

قالُوا لَبِثْنا يَوْماً اَوْ بَعْضَ يَوْمٍ

آنان در پاسخ وى گفتند: يك روز تمام؛ امّا هنگامى كه سر از دهانه غار بيرون آوردند و ديدند خورشيد هنوز در آسمان بلند نورافشانى مى كند، پنداشتند كه هنوز بخشى از روز باقى است؛ از اين رو گفتند: گويى بخشى از يك روز را خوابيده ايم نه تمام آن را.

قالُوا رَبُّكُمْ اَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ

به باور «ابن عباس» گوينده اين فراز حكيمانه و پرمعنا رئيس گروه بود كه «تمليخا» نام داشت و او بود كه آگاهى از مدت خواب را به ذات پاك آفريدگار هستى بازگردانيد و گفت: دوستان! خداى شما به مدت خوابتان داناتر است و او بهتر مى داند كه چقدر خوابيده ايد.

فاَبْعَثُوا اَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ اِلىَ الْمَدينَةِ

«ابن عباس» مى گويد: آنان از سكّه هاى ديكتاتور معاصر خود به همراه داشتند، و بى خبر از خواب چندصد ساله خود، به يكديگر گفتند: اينك يكى از شما اين پول ها را برگيرد و براى فراهم ساختن موادّ غذايى به شهر برود.

فَلْيَنْظُر اَيُّها اَزْكى طَعاماً

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: و بايد هر كس از پى تهيّه غذا مى رود نيك بينديشد و بنگرد كه كدامين غذاها پاكتر و پسنديده تر است، چراكه جامعه آنان مجوسى بود و در ميانشان انسان هاى با ايمانى نيز بودند كه از شرارت استبداد حاكم و سرانگشتان آن جرأت آشكار ساختن ايمان خود را نداشتند؛ و بدان دليل كه آنان در تهيّه موادّ غذايى و سربريدن حيوانات مقررات دينى را رعايت مى نمودند غذاى آنان پاك و خداپسندانه بود.

«كلبى» مى گويد: منظور اين است كه بايد دقت كند كه كدامين غذا بهتر و پاكيزه تر است.

و «عكرمه» بر آن است كه: بايد بنگرد كه نزد كدامين فروشنده، خوراكى هاى بيشترى است، چراكه چنين فروشگاه مهمّ و بزرگى غذاهايش بهتر است.

و به باور پاره اى ديگر اين سفارش بدان دليل بود كه آنان برخى از غذاهاى شهر را حلال و روا نمى شمردند.

فَلْياْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ

و از آن مواد غذايى چيزى برايتان فراهم آورد تا بخوريد و به وسيله آن گرسنگى را برطرف سازيد.

وَ لْيَتَلَطَّفْ

و آن كسى كه به سوى شهر و فراهم آوردن خوراكى مى رود بايد با تدبير و درايت بسيار عمل كند كه مردم شهر او را نشناسند و از حال او آگاه نگردند و بدين وسيله دستگاه امنيّتى و جاسوسى استبداد باخبر نشود.

وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ اَحَداً

و به گونه اى رفتار كند كه كسى از شرايط حساس شما و پناهگاهتان آگاهى نيابد.

به باور برخى منظور اين است كه به هنگام داد و ستد و خريدن كالا با فروشنده درگير نشود و با ظرافت و درايت رفتار كند.

در دومين آيه مورد بحث نيز در ترسيم ادامه داستان و گفتار آنان مى فرمايد:

اِنَّهُمْ اِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ

چراكه اگر آنان پناهگاه شما را پيدا كنند و بر شما دست يابند، بى رحمانه شما را سنگباران و سنگسار خواهند كرد و به فجيع ترين و دشوارترين سبك شما را خواهند كشت.

اَوْ يُعيدُوكُمْ في مِلَّتِهِمْ

يا اينكه شما را به راه ظالمانه و كيش ارتجاعى و شرك آلود خويش بازخواهند گردانيد.

اين ديدگاه «حسن» در مورد آيه است، امّا «ابن جريج» مى گويد: منظور اين است كه: آنان شما را زير فشار خواهند گذاشت و با خشونت و تندى حرف هاى زشت نثارتان خواهند كرد.

وَ لَنْ تُفْلِحُوا اِذاً اَبَداً

و در آن شرايط است كه ديگر هرگز راه نجات و نيك بختى را نخواهيد يافت و هرگز رستگار نخواهيد شد.

يك پرسش در مفهوم آيه

به گونه اى كه از آيات و روايات و نيز خرد انسان دريافت مى گردد، اگر كسى را زير فشار و اذيت و آزار ناگزير سازند كه كفر بر زبان براند و سخنان شرك آلود بگويد، هيچ گناهى نخواهد داشت و صدمه اى به ايمان و رستگارى او وارد نمى شود؛ با اين بيان چگونه آيه شريفه مى فرمايد... در آن صورت شما رستگار نخواهيد شد؟

پاسخ


آيه شريفه بيانگر آن است كه اگر آنان به شما دست يابند يا سنگسارتان خواهند كرد و يا از راه دعوت به كيش خود، شما را به شرك و بيداد بازخواهند گرداند، نه اينكه اجبارتان خواهند ساخت. پس ممكن است منظور بازگرداندن آنان از راه وسوسه و فريب و دجالگرى و بمباران تبليغاتى باشد.

افزون بر آن، ممكن است در آن روزگار «تقيه» روا نبوده، و پس از آن آمده است، با اين بيان اگر آنان سخنى كفرآميز بر زبان مى آوردند، اگرچه از روى فشار و اجبار، باز هم به رستگارى آنان لطمه مى خورد.

/ 37