/ سوره كهف / آيه هاى 31 - 28 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره كهف / آيه هاى 31 - 28

28 . وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدوَةِ وَ الْعَشِىّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَويهُ وَ كانَ اَمْرُهُ فُرُطاً.

29 . وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ اِنّا اَعْتَدْنا لِلظّالِمينَ ناراً اَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ اِنْ يَسْتَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوىِ الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً.

30 . اِنَّ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اِنّا لا نُضيعُ اَجْرَ مَنْ اَحْسَنَ عَمَلاً.

31 . اُولئِكَ لَهُمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهِمُ الْاَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ اَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ اِستَبْرَقٍ مُتَّكِئينَ فيها عَلىَ الْاَرائِكِ نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً.

ترجمه

28 - و [تو اى پيامبر! در مسير زندگى،] خويشتن را با كسانى شكيبا بدار [و همدم ساز ]كه بامدادان و شامگاهان پروردگارشان را [از سر اخلاص ]مى خوانند و در همان حال خشنودى او را مى طلبند؛ و مباد در حالى كه زيور زندگى اين جهان را مى خواهى ديدگانت از آنان باز گردد. و از كسى كه دل او را [به كيفر بدانديشى و گناهانش ] از ياد خود غافل ساخته ايم و از هواى [گمراهگر دل ] خودش پيروى مى كند و كارش زياده روى [و افراطكارى ] است، فرمانبردارى مكن.

29 - و [به آنان ] بگو: حق از سوى پروردگار شماست، پس هر كس مى خواهد [بپذيرد و] ايمان آورد و هركس مى خواهد [حق ستيزى پيشه سازد و ]كفر ورزد؛ به يقين ما براى بيدادگران آتشى [شعله ور] آماده ساخته ايم كه سراپرده [و شعله هاى سركش ]آن، آنان را فرا مى گيرد؛ و اگر [از شدّت تشنگى ]فريادرسى بخواهند، با آبى چون فلزّ گداخته كه چهره ها را بريان مى كند به فريادشان مى رسند. راستى كه چه بد نوشابه اى است [آن آب ]! و [آن آتش ] چه بد تكيه گاهى است!

30 - و آن كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند [پاداش شايسته اى خواهند داشت، چراكه ] ما پاداش كسى را كه كارى شايسته انجام دهد، تباه نخواهيم ساخت.

31 - آنانند كه برايشان بوستان هايى هميشگى كه از زير [كاخ هاى ]آنان جويبارها روان است خواهد بود؛ در آن [باغ هاى پرطراوت و زيبا ]با سندس هاى زرين آراسته مى گردند و جامه هايى سبزرنگ [و زيبا] از ديباى نازك و سبز مى پوشند، در حالى كه بر تخت ها [يى پرشكوه ] تكيه كرده اند؛ راستى كه چه پاداشى و چه نيكو تكيه گاهى است!

نگرشى بر واژه ها

«فرط»: تجاوز، زياده روى، گزافه كارى و بيرون رفتن از مرز مقررات عادلانه و انسانى.

«سرادق»: پرده اى را كه بر گرد خيمه مى كشند؛ و نيز خود خيمه كه محيط درونى خود را در بر مى گيرد.

«مهل»: مس گداخته و يا به باور واژه شناسان ته مانده روغن جوشان زيتون.

«مرتفق»: تكيه گاه و زيردستى كه بر آن تكيه مى كنند.

«عدن»: ماندگار، جاودان و هميشگى.

«اساور»: دستبندها، مفرد آن «سوار» كه به كسر و يا ضم سين درست است.

«سندس»: ديباى نازك و لطيف.

«استبرق»: ديباى ضخيم، و پاره اى نيز آن را «حرير» معنا كرده اند.

«ارائك»: تخت ها؛ پاره اى آن را به فرش هاى حجله عروس معنا كرده اند.

شأن نزول

در شأن نزول و فرود نخستين آيه مورد بحث آورده اند كه، اين آيه در باره گروهى از پاكدلان و شايسته كرداران عصر رسالت، همچون: «سلمان»، «ابوذر»، «عمّار»، «خبّاب»، «حبيب» و... فرود آمد، چراكه گروهى از زرداران و زورمداران شرك گرا به حضور پيامبر آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا! اين محرومان و تهيدستان، چه كسانى هستند كه بر گرد خود راه داده و در محفل خويش پذيرفته اى؟ اگر اين بينوايانى را كه لباس هاى خشن و پشمينه بر تن دارند و بوى نامطبوع عرق از بدنشان به فضا برمى خيزد و از زر و زيور و قدرت و امكانات بى بهره اند، اگر اينان را از خود برانى و دور سازى، ما به همراه ديگر اشرافان و سردمداران مكّه بر گردت حلقه خواهيم زد و تو را در صدر مجلس خواهيم نشاند و... امّا با بودن اينان هرگز...

درست در پاسخ اين تقاضاى بيجا و برترى جويى آنان بود كه اين آيه شريفه به قلب مصفاى پيامبر فرود آمد و آن بزرگوار فرمود:

الحمد للّه الّذى لم يمتني حتى امرني ان اصبر نفسي مع رجال من امتي معكم المحياو معكم الممات.(118)

ستايش از آن خداوندگارى است كه مرا زنده نگاه داشت و با مردان درست انديش و شايسته كردارى همدم و همنشين ساخت. آرى زندگى با شما و مرگ هم با شما خوش و پسنديده است.

تفسير

با محرومان شايسته كردار نه برخورداران بيدادگر

اينك در اين آيات روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله نموده و مى فرمايد:

وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدوَةِ وَ الْعَشِىّ

هان اى پيامبر! با شكيبايى و بردبارى خويش همدم و همراه كسانى باش كه هماره نماز مى گزارند و بامداد و شامگاه خداى را مى خوانند و هدفى جز خشنودى خدا ندارند؛ آرى اينان روز را با ياد خدا و با نيايش با او آغاز مى كنند و شامگاهان نيز با دعا و راز و نياز با او روز را به پايان مى برند.

يُريدُونَ وَجْهَهُ

و از اين كار تنها خشنودى خدا را مى جويند.

به باور برخى منظور آنان از اين كار بزرگداشت خدا و ستايش او و تقرّب به بارگاه اوست و آفت ريا و تظاهر و بازيگرى در كار آنان نيست.

وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَيوةِ الدُّنْيا

و هرگز ديدگان خود را از اين مردم با ايمان برمگير و به دنياداران و دنياپرستان توجّه مكن، كه بدين وسيله بخواهى همراهى و همنشينى زرداران و زورمداران را برگزينى.

به باور مفسّران پيامبر گرامى علاقه بسيارى به حق پذيرى و ايمان شرك گرايان داشت، چراكه با ايمان آوردن آنان راه براى حق پذيرى و هدايت دنباله روها و پيروان آنان گشوده مى شد وگرنه آن بزرگوار به دنيا و دنياداران علاقه اى نداشت و اگر گاه و بيگاه به آنان روى خوش نشان مى داد و با آنان ملايمت مى كرد و آنان را به پيام خود دعوت مى نمود، همه اين گام ها بدان اميد بود كه آنان ايمان آورند. به همين دليل در اين آيه شريفه به آن حضرت دستور مى رسد كه از آنان روى برگرداند و به محرومان درست انديش و با ايمان روى آورد و با آنان همدم و همراه گردد و فكر همنشينى با زورمداران و زرپرستان را به مغز خويش راه ندهد كه آنان در ادّعاى خود صداقت ندارند و در برابر حق سر فرود نمى آورند.

وَ لا تُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا

در تفسير اين فراز ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور پاره اى منظور اين است كه: هان اى پيامبر! از كسانى كه قلب آنان را از ياد خود غافل ساختيم و به كيفر بدانديشى و گناهانشان پيرو هواى دل خويش هستند، پيروى مكن.

آيه مورد بحث، بسان اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: «فلما زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم...»(119)

پس هنگامى كه از حق برگشتند، خدا دل هايشان را برگردانيد...

2 - امّا به باور پاره اى ديگر، خدا نسبت غفلت به دل هاى آنان مى دهد و دل هاى آنان را غفلت زده مى خواند، درست همان گونه كه گفته مى شود: «اكفره»، «او را كفرگرا ناميد». با اين بيان مفهوم آيه اينچنين است كه: از كسانى كه: دل هايشان را غفلت زده ناميديم و نسبت غفلت به دل هاى آنان داديم، پيروى مكن.

3 - از ديدگاه برخى منظور اين است كه: از كسانى كه دل هاى آنان را از ياد خود غفلت زده يافتيم، پيروى مكن.

4 - و از ديدگاه برخى ديگر تفسير آيه اين است كه، در دل آنان نشان ايمان كه در دل هاى مردم با ايمان است، قرار نداديم كه فرشتگان آنان را به اين نشان بشناسند.

5 - و «حسن» مى گويد: آنان را به كيفر گناهانشان به حال خود رها كرديم و شيطان را بر آنان چيره ساختيم.

وَ اتَّبَعَ هَويهُ

از آنان كه از هواى نفس خود پيروى كردند؛

وَ كانَ اَمْرُهُ فُرُطاً.

و آنان كه شيوه كارشان افراطكارى است و به آفت اسراف و زياده روى گرفتار شده اند، آرى از اينان پيروى مكن.

به باور «اخفش»، منظور كسى است كه از مرز خود تجاوز كرده است.

امّا به باور «مجاهد» و «جبايى»، منظور كسى است كه زندگى و سعادت خود را تباه مى سازد.

«زجاج» مى گويد: منظور كسى است كه در كار خود ناتوان است؛ با اين بيان منظور اين است كه از كسى كه ايمان و دل سپردن به آيات خدا را رها كرده و پيروى هواى نفس را برگزيده است، پيروى مكن.

و در همين مورد مى افزايد:

وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ

هان اى پيامبر به اين برترى جويان و خودپرستانى كه خواهان رانده شدن محرومان حق جو و توحيدگرا از گرد تو هستند، بگو: اين برنامه آسمانى و راه و رسم عادلانه و انسانى من است؛ و اين قرآن از سوى پروردگار شماست.

«زجاج» مى گويد: منظور اين است كه اى پيامبر! به آنان بگو: آنچه آورده ام، حق است و از سوى پروردگار شماست نه از خودم.

و به باور پاره اى منظور اين است كه، حق آشكار گرديد و شبهات و ترديدها از ميان رفت.

فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ

پس هر كسى مى خواهد حق را بپذيرد و ايمان آورد.

وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ

و هر كسى مى خواهد كفر ورزد.

و بدين سان هشدار مى دهد كه به خود آيند و درست انتخاب كنند و حق را بپذيرند.

اِنّا اَعْتَدْنا لِلظّالِمينَ ناراً اَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: ما براى بيدادگران كه با رواداشتن ستم در حق خود، به پرستش هاى ذلّت بار تن دادند و بت هاى گوناگون را به جاى خداى يكتا پرستيدند، آتشى شعله ور فراهم ساخته ايم كه سراپرده هاى آن، آنان را محاصره مى كند.

امّا «قتاده» مى گويد:

منظور اين است كه: ما براى بيدادگران آتشى سوزان فراهم آورده ايم كه پيش از رسيدن آنان به آتش، دود و شراره ها و شعله هاى آن، آنان را محاصره خواهد كرد. در آيه ديگرى كه نظير آيه مورد بحث است، مى فرمايد: «الى ظلّ ذى ثلاث شعب».(120)

برويد به سوى آن دود سه شاخه.

و از ديدگاه «ابومسلم» منظور اين است كه آتش شعله ورى براى آنان فراهم ساخته ايم كه از هر سو آنان را محاصره مى كند؛ و درست به همين دليل هم به خيمه تشبيه شده است.

وَ اِنْ يَسْتَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ

و اگر از شدّت تشنگى به فرياد درآيند و تقاضاى آب كنند، به آنان آب داده مى شود، امّا چه آبى؟!

«ابن مسعود» مى گويد: به آنان آبى داده مى شود كه بسان مس گداخته است.

و پاره اى برآنند كه، آبى بسان ته مانده روغن جوشان زيتون به آنان داده مى شود كه وقتى سر خود را به آن نزديك مى كنند، پوست چهره و سر آنان كنده مى شود.

گفتنى است كه اين ديدگاه در روايتى نيز آمده است.

«ابن عباس» مى گويد: به آنان آبى داده مى شود كه بسان ته مانده روغن گداخته است.

«مجاهد» مى گويد: آبى به آنان مى دهند كه بسان چرك و خون است.

«سعيد بن جبير» مى گويد: بسان آب جوش است.

و «ضحاك» مى گويد: بسان مايعى سياه رنگ است، چراكه دوزخ جايگاه هراس انگيزى است كه درخت و ساكنان آن، همه رنگشان سياه و دود زده است.

يَشْوي الْوُجُوهَ

آبى كه چون به صورت نزديك شود آن را مى گدازد و بريان مى كند.

روشن است كه اين گونه پاسخ، فريادرسى نيست و عذاب است، امّا بدان دليل كه در پاسخ فرياد يارى خواهى آنان است، فريادرسى به شمار آمده است.

بِئْسَ الشَّرابُ

اين مايع جوشان و نفرت انگيز چه بد نوشيدنى است!

وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً.

و آتش شعله ور دوزخ چه بد جايگاه و زشت تكيه گاهى است!

«مجاهد» مى گويد: و براى دوزخيان چه بدجايگاه و چه بد محل گردآمدنى است!

به باور «عطا» و «ابن عباس»، منظور اين است كه دوزخ چه بدمنزلگاهى براى دوزخيان است!

ما پاداش پرشكوه شايسته كرداران را تباه نخواهيم ساخت

پس از ترسيم عذاب دردناك بيدادگران در سراى آخرت، اينك در نويد از پاداش شايسته كرداران مى فرمايد:

اِنَّ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اِنّا لا نُضيعُ اَجْرَ مَنْ اَحْسَنَ عَمَلاً

آن كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، ما پاداش آنان را تباه نخواهيم ساخت، بلكه به طور كامل پاداش عملكردشان را خواهيم داد.

اُولئِكَ لَهُمْ جَنّاتُ عَدْنٍ

آنان هستند كه بوستان هاى بهشت جاودانه، براى آنان است و هميشه در آنها ماندگار خواهند بود.

پاره اى واژه «عدن» را قلب بهشت معنا كرده اند؛ و بدان دليل واژه «جنات» به صورت جمع آمده است كه گستردگى بسيار آنجا را نشان دهد.

افزون بر اين، آنجا به صورتى گسترده است كه هر بخشى از آن بوستان پرشكوه و بهشت بزرگى است؛ از اين رو مى توان آن را بهشت ها ناميد.

تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْاَنْهارُ

بهشتيان در آنجا در غرفه ها و قصرهاى پرشكوه خود هستند و جويبارها از فرودين كاخ هايشان روان است. در اين مورد در آيه ديگرى مى فرمايد: و هم في الغرفات آمنون:(121)

و آنان در كاخ ها و غرفه هاى بهشت در امنيّت و آرامش خاطر خواهند بود.

به باور پاره اى، نهرها و جويبارهاى بهشت در شكاف هاى زمين روان هستند؛ و به همين دليل اين تعبير به كار رفته است.

يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ اَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ

آنان در بهشت پرطراوت و زيبا با زر و زيور و دستبندهايى از طلا آراسته مى گردند.

«سعيد بن جبير» مى گويد: آنان به دستبندهايى از طلا و نقره و لؤلؤ و ياقوت آراسته مى شوند.

وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ اِسْتَبْرَقٍ

و لباس هايى سبزرنگ و زيبا از ديباى نازك و ديباى ستبر، در بر مى كنند.

به باور پاره اى، آنان جامه هايى از ديباى نازك و ديباى زربفت مى پوشند.

مُتَّكِئينَ فيها عَلىَ الْاَرائِكَ

در حالى كه در بهشت پرطراوت و زيبا در ناز و نعمت هستند و در حجله هاى شادى بر تخت هاى پرشكوهى آرميده اند.

بدان دليل مى گويد آنان تكيه زده اند، كه انسان تنها در حال آسايش و آرامش و در اوج سلامت و امنيّت و در كمال بهره ورى از ناز و نعمت، تكيه مى كند.

نِعْمَ الثَّوابُ

وه كه پاداش آنان چه پاداش بزرگ و پرشكوهى است!

وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً.

و تخت هايى كه بر آن آرميده اند، چه تخت هاى پرشكوه و چه جايگاه نيكويى است!

و به باور پاره اى منظور اين است كه: و چه منزل و جايگاه خوبى براى گردآمدن است!

/ 37