/ سوره كهف / آيه هاى 8 - 1 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره كهف / آيه هاى 8 - 1

بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

1 . اَلْحَمْدُ للَّهِ الَّذى اَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً.

2 . قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَديداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْراً حسناً.

3 . ماكِثينَ فيهِ اَبَداً.

4 . وَ يُنْذِرَ الَّذينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً.

5 . مالَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِابائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ اَفْواهِهِمْ اِنْ يَقُولُونَ اِلاَّ كَذِباً.

6 . فَلَعَلَّكَ باِخعٌ نَفْسَكَ عَلى اثارِهِمْ اِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ اَسَفاً.

7 . اِنّا جَعَلْنا ما عَلَى الْاَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ اَيُّهُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً.

8 . وَ اِنّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعيداً جُرُزاً.

ترجمه

به نام خداوند بخشاينده مهربان

1 - ستايش از آن خداوندى است كه اين كتاب [پرشكوه ] را بر بنده [برگزيده ]اش [محمد] فرو فرستاد؛ و در [كران تا كران ] آن هيچ گونه كژى [و كاستى ] قرار نداد.

2 - [كتابى ] كه برپادارنده [عدل و داد] است، [خدا آن را فرو فرستاد] تا [بيدادگران را ]از سوى خويش به عذابى سخت هشدار دهد، و به ايمان آوردگانى كه كارهاى شايسته انجام مى دهند نويد بخشد كه برايشان پاداشى [ارجدار و ]نيكو خواهد بود.

3 - [پاداشى بسان بهشت پر طراوت و زيباى خدا] كه براى هميشه در آن ماندگار خواهند بود.

4 - و تا كسانى را كه گفته اند: خدا فرزند [براى خود] برگرفته است [از اين گفتار شرك آلود] هشدار دهد.

5 - نه آنان [كه چنين مى گويند] به اين [پندار بى اساس ] دانشى دارند و نه پدرانشان؛ [راستى ] بزرگ سخنى است كه از دهانشان بيرون مى آيد؛ آنان جز دروغى [رسوا ]نمى گويند.

6 - پس اگر [شرك گرايان ] به اين گفتار [و پيام آسمانى ] ايمان

نياورند [و از آن روى برتابند] شايد تو خود را بر اثر شدّت اندوه در پى آنان به هلاكت افكنى؟

7 - ما آنچه را بر روى زمين است [زينت و] زيورى براى آن ساختيم، تا آنان را بيازماييم كه كدامشان نيكو كردارترند.

8 - و ما سرانجام آنچه را كه بر آن است زمين صاف و بى [گل و] گياه خواهيم ساخت.

نگرشى بر واژه ها

«عَوج»: كژى و انحراف محسوس، بسان كژى در چوب، كه با چشم ديده مى شود.

«عِوج»: با كسر عين، به مفهوم كژى و انحراف معنوى، بسان كژى و انحراف در دين و ايمان و عقيده و گفتار، كه با چشم ظاهر ديده نمى شود.

«قيّم»: راست و درست.

«باخع»: كشنده.

«اسف»: اندوه بسيار.

«صعيد»: سطح و ظاهر زمين؛ و نيز راهى كه در آن گل و گياه نروييده باشد.

«جرز»: زمين تهى از گل و گياه و برهنه از كشت و زرع به خاطر نيامدن باران.

تفسير

ستايش فروفرستنده قرآن

اين سوره مباركه بسان برخى ديگر از سوره هاى قرآن با ياد و نام خدا و ستايش او آغاز مى گردد، و در نخستين آيه اش آفريدگار هستى به مردم فرمان مى دهد كه او را اين گونه ستايش كنند:

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى اَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ

ستايش از آن خداوندى است كه اين كتاب پرمعنويت آسمانى را بر بنده برگزيده اش محمد صلى الله عليه وآله فروفرستاد، و با گزينش آن وجود گرانمايه به پيامبرى و پيام رسانى، او را برانگيخت و گرامى داشت.

وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه در قرآن شريف هيچ كژى و انحراف و ناسازگارى و ناهماهنگى نيست.

قَيِّماً

كتابى است كه برپادارنده عدل و داد، معتدل و مستقيم و به دور از هر كژى و تناقض است.

«فرّاء» مى گويد: منظور اين است كه قرآن بر ديگر كتاب هاى آسمانى برترى دارد و ضمن تصديق مفاهيم آنها و حراست از آنها، باطل و ناحق را از ساحت آنها دور ساخته و در همان حال بدان جهت كه آخرين پيام آسمانى است مقررات آنها را نسخ مى كند و مردم را به اين آخرين برنامه و پيام فرا مى خواند.

«ابو مسلم» مى گويد: منظور اين است كه، قرآن معيار سنجش و ارزشگذار مقررات دينى است و براى تعيين ارزش آنها، بايد به سوى قرآن روى آورد؛ درست همان گونه كه براى مشخص ساختن ارزش واقعى يك خانه به خبره آن روى مى آورند.

«اصّم» بر آن است كه قرآن شريف كتابى است كه تا روز رستاخيز ماندگار است، چراكه مقررات و مفاهيم آن روشن و گوياست و از هر كژى و انحراف و تناقض به دور است درست همان گونه كه در آيه ديگرى مى فرمايد:

و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً (91)

آيا در مفاهيم قرآن نمى انديشند؟ اگر اين كتاب از سوى غير خدا بود بى گمان در آن اختلاف و ناهماهنگى بسيارى مى يافتند.

يادآورى مى گردد كه منظور از به دور بودن از كژى و انحراف كه در وصف قرآن آمده، اين است كه در كران تا كران آن، ذرّه اى بيهودگى و بى هدفى و تباهى و سستى و پوچى و بى فايده و بى ثمر بودن، وجود ندارد.

پاره اى از هدف هاى قرآن

در دومين آيه مورد بحث به هدف هاى قرآن پرداخته و مى فرمايد:

لِيُنْذِرَ بَأْساً شَديداً مِنْ لَدُنْهُ

تا پيامبر به وسيله آن بدانديشان و بيدادگران را از خشم و عذاب خدا بترساند، و آنان ايمان بياورند و كارهاى شايسته انجام دهند.

وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْراً حسناً

و ايمان آوردگان راستين را كه كارى شايسته انجام مى دهند، نويد دهد كه در برابر ايمان و شايسته كردارى شان، پاداشى پرشكوه و نيكو خواهند داشت.

اين پاداش پرشكوه، عبارت از بهشت پرطراوت و زيبا و نعمت هاى رنگارنگ و وصف ناپذير آن است.

در سومين آيه مورد بحث در وصف همان پاداش پرشكوه مى افزايد:

ماكِثينَ فيهِ اَبَداً

اين پاداش پرشكوه، ماندگار و جاودانه است و ايمان آوردگان راستين، هماره از آن برخوردار و بهره ور خواهند شد.

در ادامه آيات، در اشاره اى به شرك گرايان و انحرافات عقيدتى و فكرى آنان مى فرمايد:

وَ يُنْذِرَ الَّذينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً

و از هدف هاى ديگر اين كتاب آسمانى اين است كه شرك گرايان و پيش از همه آنان به قريش - كه مى گويند خدا براى خود فرزندى برگرفته است - هشدار دهد.

به باور «حسن» و «محمد بن اسحاق» منظور اين است: و قريش را هشدار دهد و از عذاب بترساند، چرا كه آنان مى گويند: فرشتگان دختران خدايند.

امّا به باور «سدى» و... منظور اين است: و يهود و نصارى را هشدار دهد، چرا كه در آيه پيش هشدار پيامبر متوجّه همه انسان ها بود، و در اين آيه متوجه كسانى است كه براى خدا فرزند و همسر مى پندارند، و با دنباله روى از نياكان خويش بر شرك و نادانى خويش اصرار مى ورزند و حاضر به تعمّق و تدبّر و پذيرش حق نيستند و ديگران را نيز از پذيرش حق باز مى دارند.

در پنجمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

مالَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِابائِهِمْ

اينها و نياكانشان اين گفتار پوچ و بى اساس را، نه از روى دانش و آگاهى، كه از روى نادانى و دنباله روى از پيشينيان برزبان مى آورند و برگفتارشان هيچ دليل و برهانى ندارند.

به باور پاره اى منظور اين است كه: آنان و پدرانشان به خدا ايمان و يقين ندارند و او را نمى شناسند.

كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ اَفْواهِهِمْ

راستى سخنى بزرگ و سهمگين از دهان آنان خارج مى گردد.

اِنْ يَقُولُونَ اِلاَّ كَذِباً

آرى، واقعيت اين است كه اينان جز دروغى وحشتناك چيزى نمى گويند.

جهان يا ميدان بزرگ آزمون

در ادامه آيات اينك روى سخن را به پيامبر نموده و مى فرمايد:

فَلَعَلَّكَ باِخعٌ نَفْسَكَ عَلى اثارِهِمْ اِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ اَسَفاً

هان اى پيامبر! اينان جز در انديشه حق ستيزى و سركشى نيستند؛ اينان بودند كه بهانه جويى ها مى كردند كه: تا چشمه اى برايمان نجوشانى، يا تا به آسمان نروى و نامه اى نياورى... ايمان نخواهيم آورد، اينك تو در خيرخواهى و دلسوزى بر آنان چنانى كه شايد اگر آنان ايمان نياورند و به قرآن نگروند، تو از گمراهى و كفرشان به گونه اى دچار اندوه و دستخوش تأسف گردى كه جان گرامى ات را به خطر افكنى.

به باور پاره اى منظور اين است كه: هان اى پيامبر! تو در زندگى آنان به گونه اى بر آنان مهر و محبّت مى ورزى و پس از مرگشان چنان به حال زارشان اندوه مى خورى كه جان خود را به خطر مى اندازى.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: تو اى پيامبر! پس از رويگردانى آنان از حق و پيام خدا به گونه اى دستخوش اندوه و تأسف مى گردى كه جان گرامى خود را به خطر مى افكنى.

از ديدگاه «ابن عباس» منظور از واژه «اسف»، «خشم» مى باشد.

با اين بيان، خدا پيامبرش را از اين نكته كه به گونه اى به هدايت آنان دل بندد كه اگر ايمان نياورند جانش به خطر افتد، بر حذر مى دارد و اين را بر آن گرانمايه جهان هستى نمى پسندد.

قرآن اينك در اين آيه روشنگرى مى كند كه پديدآورنده نعمت ها خداست و بازگشت انسان ها نيز به سوى اوست و اين جهان نيز ميدان بزرگ آزمون است تا كدامين انسان ها بهتر رفتار كنند:

اِنّا جَعَلْنا ما عَلَى الْاَرْضِ زينَةً لَها

ما هر آنچه را كه بر روى زمين است زينت و زيورى براى آن ساختيم.

به بيان ديگر، ما رودخانه هاى خروشان، درختان برافراشته، گياهان و روييدنى ها و جاندار و بى جان را براى زمين و ساكنان آن - كه مردم باشند - زينت و زيور قرار داده ايم.

لِنَبْلُوَهُمْ اَيُّهُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً

تا بدين وسيله مردم را بيازماييم و براى پژوهندگان معلوم سازيم كه كدامين آنان شايسته كردارترند.

آيه شريفه روشنگر آن است كه رفتار و شيوه كار خدا بسان شيوه كار كسى است كه مى خواهد به وسيله آزمون به درون و باطن مردم پى برد و از رفتار آنان آگاه گردد، نه اينكه او در حقيقت مى خواهد با اين هدف آنان را بيازمايد، چراكه ذات پاك او به ژرفاى جان ها و انديشه و عملكرد آنان آگاه و بر همه نهان ها داناست.

گفتنى است كه نظير اين مطلب و اين آيه، در سوره هاى ديگر نيز آمده است.

پاره اى برآنند كه منظور از آزمون و امتحان مردم، همان فرمان و هشدار دادن به مردم است، چراكه به وسيله فرمان و هشدار و بيان مقررات است كه فرمانبرداران و سركشان شناخته مى شوند.

در مورد مفهوم «زينت زمين» نيز دو نظر آمده است:

1 - به باور برخى زينت و آراستگى زمين، مردان آن هستند.

2 - امّا به باور برخى ديگر، دانشمندان و دانشوران و پيامبران خدايند.

در آخرين آيه مورد بحث به ناپايدارى اين زينت و زيور زمين پرداخته و مى فرمايد:

وَ اِنّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعيداً جُرُزاً

آنچه را در روى زمين مى نگريد پايدار و جاودانه مپنداريد، ما هرآنچه را كه بر روى زمين است از ميان مى بريم و خود زمين را پس از آبادى و آبادانى اش ويران مى سازيم و روى آن را صاف و هموار مى نماييم، به گونه اى كه سراسر آن خشك و بدون گل و گياه گردد.

از آيات مورد بحث، اين نكته دريافت مى گردد كه خدا از بندگانش، درست انديشى و انجام كارهاى شايسته مى خواهد؛ و كارهايى كه مردم انجام مى دهند، به خواست و اختيار خود انجام مى دهند؛ و هيچ اجبارى از سوى خدا بر سر آنان نيست؛ چراكه اگر جز اين بود آزمون درست نبود؛ و از اين دو نكته، پوچ بودن پندار جبرگرايان دريافت مى گردد.

/ 37