/ سوره اسراء / آيه هاى 40 - 31 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره اسراء / آيه هاى 40 - 31

31 . وَ لا تَقْتُلُوا اَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ اِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ اِيّاكُمْ اِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبيراً.

32 . وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى اِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً.

33 . وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ اِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ اِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً.

34 . وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ اِلاَّ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ حَتّى يَبْلُغَ اَشُدَّهُ وَ اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْئُولاً.

35 . وَ اَوْفُوا الْكَيْلَ اِذا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ اَحْسَنُ تأْويلاً.

36 . وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئُولاً.

37 . وَ لا تَمْشِ فى الْاَرْضِ مَرَحاً اِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْاَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً.

38 . كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عَنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً.

39 . ذلِكَ مِمّا اَوْحى اِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ اِلهاً اخَرَ فَتُلْقى فى جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً.

40 . اَفَاَصْفيكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ اِناثاً اِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَولاً عَظيماً.

ترجمه

31 - و فرزندان خود را از بيم [فقر و] تنگدستى نكشيد؛ ما به شما و آنان روزى مى دهيم؛ راستى كه كشتن آنان گناهى بزرگ است.

32 - و به [گناه سهمگين و نفرت انگيز] زنا نزديك نشويد، چراكه آن كارى زشت [و ننگين ] و بد راهى است.

33 - و كسى را كه خدا [كشتن او را] تحريم فرموده است، مكشيد مگر بحق [و بر اساس عدل ]. و هر كس به ستم كشته شود، بى گمان براى سرپرست [و خونخواه ]او تسلّطى [عادلانه و انسانى بر ضد قاتل ] قرار داده ايم؛ پس او نبايد در كشتن زياده روى كند، چرا كه او [براى كيفر قاتل و رسيدن به حق خويش ] يارى شده است.

34 - و به دارايى يتيم - جز به نيكوترين شيوه - نزديك نشويد تا به مرز رشد خويش برسد؛ و به پيمان خويشتن وفا نماييد، چراكه در مورد پيمان ها پرسش خواهد شد.

35 - و هنگامى كه چيزى را پيمانه مى كنيد، پيمانه را درست [و عادلانه ]بدهيد و با ترازوى درست بسنجيد، چراكه اين [كار ]بهتر و نيك فرجام تر است.

36 - و از آنچه بدان دانشى ندارى، پيروى مكن؛ چراكه گوش، چشم و قلب، هر يك از آنها مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.

37 - و در زمين خرامان [و سرمست ] راه مرو؛ چراكه تو نه هرگز زمين را خواهى شكافت و نه هرگز در بلندى به كوه ها خواهى رسيد.

38 - همه اينها [زشت و ظالمانه است و] بدى [و ناپسندى ]اش نزد پروردگار تو ناپسنديده است.

39 - اين [سفارش ] از حكمت هايى است كه پروردگارت به تو وحى نموده است؛ و با خداى يكتا خدايى ديگر قرار نده كه سرزنش و رانده شده به [آتش شعله ور ]دوزخ افكنده خواهى شد.

40 - پس آيا پروردگارتان شما را به [داشتن ] پسران برترى داده و [براى خويشتن ]دخترانى از ميان فرشتگان برگرفته است؟ راستى كه شما سخن بزرگى مى گوييد.

نگرشى بر واژه ها

«قفو»: بر وزن «عفو» به مفهوم پى گرفتن اثر چيزى يا كسى و دنباله روى از آن است، و واژه «و لا تقف» از آن برگرفته شده است.

«خرق»: شكافتن.

«مرح»: شادمانى و خوشحالى بسيار به چيزى باطل و بيهوده.

تفسير

دوازده درس انسانساز و تحوّل آفرين

در آيات پيش، قرآن شريف پرتوى از مفاهيم بلند و معارف انسانساز عقيدتى و فكرى و اجتماعى را به همراه بيش از ده دستور سازنده و تحول آفرين ترسيم كرد، اينك در ادامه سخن به ترسيم دوازده دستور سازنده ديگر پرداخته و در نخستين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ لا تَقْتُلُوا اَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ اِمْلاقٍ

فرزندان خود را از بيم فقر و تنگدستى نكشيد.

واژه «لا تقتلوا» ممكن است منصوب، و بر «اَن لا تعبدوا» پيوند داشته باشد، و ممكن است مجزوم و نهى باشد؛ و بدين وسيله آفريدگار هستى مردم را از فرزندكشى و تجاوز به حق حيات كودكان هشدار مى دهد، چراكه آنان دختران خود را زنده به گور مى كردند.

نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ اِيّاكُمْ

ما، هم آنان را روزى مى دهيم و هم شما را.

اِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبيراً.

راستى كه كشتن آنان هم در جاهليت گناهى بزرگ بود و هم اينك گناهى بزرگ است.

هشدار از «زنا» و پيامدهاى آن

در دومين آيه مورد بحث در راه زدودن گناه و زشتكارى از كران تا كران جامعه و سوق دادن مردم به پاكى و پاكدامنى، به تحريم گناه بزرگ ديگرى پرداخته و مى فرمايد:

وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى

و به كار ننگين و نفرت انگيز «زنا» نزديك نشويد.

روشن است كه منظور از «زنا» آميزش آگاهانه با بيگانه و خارج از چهارچوب مقررات شرعى است.

اِنَّهُ كانَ فاحِشَةً

چرا كه آن كارى زشت و ظالمانه و گناهى بزرگ است. به بيان روشن تر، منظور اين است كه اين عمل زشت، هم در جاهليت زشت و ظالمانه بوده و هم اكنون زشت و ننگبار است؛ و نظير اين تعبير در قرآن بسيار است كه همه را بايد همين گونه تفسير كرد.

وَ ساءَ سَبيلاً.

و بد راهى است.

چرا كه هم خرد سالم آن را زشت و بد مى شمارد و هم وجدان زنده. ما مى دانيم كه فرزندان انسان دورانى طولانى نياز به پدر و مادر دارند، اگر اين راه زشت باز شود و كودكان از پدران و مادران ناشناخته و زشتكار ولادت يابند، هم نسبت ها و پيوندها گسسته مى شود و هم مقررات ارث بيهوده جلوه مى كند؛ هم صله رحم و پيوند با نزديكان و بستگان بى ثمر مى شود، و هم رعايت حقوق و حرمت پدر و مادر و فرزندان. همه اينها را خرد و وجدان بشرى زشت و ظالمانه مى شمارد.

امير مؤمنان عليه السلام از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده است كه فرمود:

في الزّنا ست خصال: ثلث في الدّنيا و ثلث في الاخرة.

فامّا اللواتي في الدّنيا فيذهب بنور الوجه، و يقطع الرّزق، و يسرع الفناء.

و امّا اللواتي في الاخرة فغضب الرّب، و سوء الحساب، و الدخول في النار. او الخلود في النار. (43)

در كار زشت و ظالمانه «زنا» شش پيامد زيانبار است كه سه پيامد آن در دنيا گريبان انسان را مى گيرد و سه پيامدش در سراى آخرت.

امّا آن پيامدهاى شومى كه در دنيا دامانگيز زناكار مى شود عبارتند از:

1 - صفا و روشنايى دل و جان را از انسان مى گيرد.

2 - رزق و روزى را قطع مى كند.

3 - و نابودى انسان را سرعت مى بخشد.

و امّا سه پيامد آن در سراى آخرت عبارتند از:

1 - خشم خدا.

2 - سختى عذاب.

3 - و ورود در آتش و يا ماندگارى در آن.

تأمين حق حيات

در سومين آيه مورد بحث، در راه تضمين حق حيات انسان - كه طبيعى ترين حق بشرى است - مى فرمايد:

وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ اِلاَّ بِالْحَقِ

و كسى را كه خدا جان و خونش را پاس داشته و محترم شمرده است - جز بر اساس حق و عدالت - نكشيد.

آرى خون ها و جان ها را خدا گرامى داشته است، مگر اينكه كسى كفرگرا و حق ستيز باشد، يا پس از ايمان و اسلام، راه كفر در پيش گيرد و يا دست به ريختن خون بى گناهى بزند و يا به زناى محصنه دست يازد كه در اين چند صورت به دست خويش حرمت جان و حق حيات خود را پايمال ساخته است.

وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً

و كسى كه به ناروا كشته شود، ما به سرپرست و خونخواه او اين حق را داده ايم كه از قاتل خونبها بگيرد يا او را مورد عفو و بخشش قرار دهد و يا به كيفر گناه بزرگش او را بكشد.

آنچه آمد، ديدگاه برخى از جمله «ابن عباس» است، امّا «قتاده» مى گويد: سرپرست و خونخواه مقتول، تنها مى تواند قصاص كند.

فَلا يُسْرِفْ فى الْقَتْلِ اِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً.

و او نبايد در كشتن زياده روى كند و از مرز مقررات بگذرد، كه او براى رسيدن به حق خويش و كيفر قاتل يارى شده است.

رعايت مال يتيم و عهدها و پيمان ها

در چهارمين آيه مورد بحث در پاسدارى از حقوق يتيمان و رعايت پيمان ها مى فرمايد:

وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتيمِ

و به ثروت و دارايى يتيمان نزديك نشويد؛

اِلاَّ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ

مگر به نيكوترين شيوه و بهترين راه،

حَتّى يَبْلُغَ اَشُدَّهُ

تا آنان به حدّ و مرز، و مرحله رشد خويش نايل آيند.

وَ اَوْفُوا بِالْعَهْدِ

و به پيمان هاى خويش وفادار باشيد و در مورد مال يتيم و ديگر مطالب و مسائل، به محتواى وصيت بنگريد و بر اساس آن رفتار نماييد.

به باور دانشوران همه آنچه را كه خدا از راه فرمان بر انسان واجب ساخته، و يا از راه نهى و هشدار، تحريم فرموده است، همه آنها عهد و پيمان به حساب مى آيد. افزون بر آنها، گاه انسان به وسيله عهد و يا نذر و يا ديگر راه ها، چيزى را به عنوان عهد بر خود واجب مى سازد كه رعايت همه اينها لازم است.

اِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْئُولاً.

چراكه در مورد پيمان ها پرسش خواهد شد، و انسان در برابر چگونگى برخورد با آنها به پاداش و كيفر مى رسد.

به باور پاره اى منظور اين است كه از خود عهد و پيمان مى پرسند كه به چه چيز و چگونه تو را شكستند؟ درست همان گونه كه از دختران زنده به گور پرسش مى شود، كه چرا و به كدامين گناه كشته شده اند؟! «و اذا المَوؤدة سئلت.»(44)

عدل و داد در روابط اقتصادى

در ادامه سخن، به رعايت عدل و انصاف در داد و ستدها و روابط اقتصادى پرداخته و ضمن هشدار از كم فروشى، مى فرمايد:

وَ اَوْفُوا الْكَيْلَ اِذا كِلْتُمْ

هنگامى كه چيزى را براى ديگران پيمانه مى كنيد و مى سنجيد، آن را بر اساس عدل و داد بسنجيد و حقوق مردم را آن گونه كه شايسته و بايسته است بپردازيد و چيزى از آن فروگذار نكنيد كه به كم فروشى دچار خواهيد شد.

وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقيمِ

به باور «زجاج» واژه «قسطاس» به مفهوم «ميزان» است، خواه كوچك باشد و يا بزرگ.

امّا به باور «حسن»، منظور «قپان» يا ديگر وسايل بزرگ است كه در سنجش به كار مى رود.

«مجاهد» مى گويد: اين واژه «رومى» است و به مفهوم عدل و داد آمده، و منظور اين است كه كالاها را به وسيله ميزانى كه زيانى متوجّه كسى نگردد بسنجيد و حقوق يكديگر را رعايت كنيد.

ذلِكَ خَيْرٌ

به باور «قتاده» منظور اين است كه، پاداش اين كار، بيشتر و پرارزش تر است.

امّا به باور «عطا» منظور اين است كه اين شيوه، به خدا نزديكتر است.

و برخى بر آنند كه اگر حقوق و حدود مردم به وسيله سنجش و پيمانه، بر اساس عدل و داد رعايت گردد، براى دنياى شما بهتر است، چراكه هم باعث خوشنامى شما مى گردد و هم ارزش خدا پسندانه امانت و امانتدارى، زندگى شما را رونق و صفا مى بخشد.

وَ اَحْسَنُ تأْويلاً.

و سرانجام اين راه و رسم عادلانه براى سراى آخرت نيز بهتر است.

و بدين سان آفريدگار هستى مردم را به رعايت حقوق يكديگر تشويق مى كند و از آنان مى خواهد كه در داد و ستدها و معاملات و تجارت ها كالا را به دقّت وزن كنند و بر اساس عدل و انصاف رفتار نمايند.

گفتار و كردار بايد آگاهانه و مسئولانه باشد

اينك به ترسيم اين درس انسانساز مى پردازد كه گفتار و كردار انسان توحيدگرا بايد بر اساس آگاهى و مسئوليت باشد، و تنها از دانش و آگاهى پيروى شود نه پندارها و بافته ها و هواها. در اين مورد مى فرمايد:

وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ

و از آنچه به آن دانش و آگاهى ندارى پيروى مكن.

به باور «ابن عباس» و «قتاده» منظور اين است كه، چيزى را كه نديده و نشنيده و نمى دانى، نگو شنيده و ديده ام و مى دانم.

امّا به باور «حسن» منظور اين است كه: پشت سر بندگان خدا بيهوده مگوى و از آنان غيبت نكن.

و «محمد حنفيه» مى گويد: منظور اين است كه:هرگز گواهى دروغ و ناروا نده.

امّا به باور ما آيه شريفه عموميت دارد و هرگونه گفتار، كردار، نوشتار و آهنگى را كه بر اساس دانش و آگاهى نباشد، همه را شامل مى شود و منظور اين است كه تنها آنچه را مى دانى درست است بگو، و تنها آنچه را يقين دارى حقيقت دارد پيروى كن، و جز آنچه را كه به درستى آن ايمان و يقين ندارى نگو و انجام نده و پيروى منما.

گروهى از اصحاب ما با استدلال به اين آيه برآنند كه عمل به خبر واحد و نيز اعتماد و عمل به قياس درست نيست، چرا كه قرآن از پيروى آنچه انسان به آن يقين ندارد و به راستى و درستى آن آگاه نيست، نهى فرموده است.

اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ اُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئُولاً.

به راستى كه گوش از آنچه شنيده، چشم از آنچه ديده و دل از آنچه خواسته، بازخواست خواهد شد. به بيان ديگر، همه صاحبان گوش و دل و چشم مسئولند و در برابر كارهايى كه به وسيله اين ابزارهاى شناخت و اين نعمت هاى گران خدا انجام مى دهند پرسش خواهند شد.

به باور برخى خود اين اعضا و اين ابزارهاى شناخت مسئولند و از خود آنها پرسش مى شود.

و از «ابن عباس» است كه گفت:

خدا از همه بندگان مى پرسد كه اين نعمت ها را در چه راه به كار گرفته و از آنها چگونه بهره ور شده اند.

از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه فرمود:

لا يزول قدم عبد يوم القيامة بين يدي اللّه عزّ و جلّ حتى يسأله عن اربع خصال:

عمرك فيما افنيته،

و جسدك فيما ابليته،

و مالك من اين كسبته و اين وضعته،

و عن حبّنا اهل البيت.(45)

در روز رستاخيز هيچ بنده اى در حضور پروردگار گامى به سوى بهشت نمى نهد تا از چهار چيز مورد بازخواست و پرسش قرار گيرد؛ خدا از او مى پرسد:

1 - دوران زندگى ات را در چه راه و كارى سپرى كردى؟

2 - جسم و نيروهاى آن را چگونه و در خدمت چه هدف هايى فرسوده ساختى؟

3 - ثروت و دارايى خويش را از كدامين راه گردآورى و كجا هزينه نمودى؟

4 - و ديگر از محبت ما خاندان رسالت مى پرسند.

هشدار از آفت كبر و غرور

در هفتمين آيه مورد بحث در مبارزه با آفت خودپرستى و خودبزرگ بينى و غرور هشدار مى دهد و مى فرمايد:

وَ لا تَمْشِ فى الْاَرْضِ مَرَحاً

در روى زمين از روى خودخواهى و خود بزرگ بينى گام مسپار.

«زجاج» مى گويد: منظور اين است كه در روى زمين با خودخواهى و فخر فروشى راه نرو.

و به باور برخى واژه «مرح»، به مفهوم شادى به چيزى باطل و بى اساس است.

اِنَّكَ لَنْ تَخْرِق الْاَرْضَ

چرا كه تو نمى توانى سينه زمين را زير پاى خود بشكافى.

وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً.

و بر اثر تجاوز از مرز خود به كوه هاى بلند هم نمى توانى برسى.

به بيان ديگر، خدا در اين آيه در قالب مثالى مى فرمايد: هان اى انسان تو به وسيله آفت كبر و غرور به آنچه مى خواهى نخواهى رسيد، همان گونه كه اين كارها از تو ساخته نيست. بنابراين چرا به كارى كه هم بر تو گران است و هم به صلاح تو نيست، تن مى دهى؟

قرآن بدان دليل به بيان اين نكته پرداخته است كه، پاره اى مردم به هنگام راه رفتن كبر و فخر مى فروشند، و براى خودنمايى، سر و گردن خود را بالا مى گيرند و پاها را بر زمين مى كوبند تا بدين وسيله خود را بزرگ جا زنند. آفريدگار هستى روشنگرى مى كند كه اينان در درون خويش و در عالم حقيقت بسيار ناتوانند. نمونه اى از ناتوانى شان همين است كه نه مى توانند با كوبيدن پاهاى خويش بر زمين آن را بشكافند و نه با راست كردن سر و گردن به كوه هاى بلند برسند.

و بدين سان به بندگان درس تواضع و فروتنى و وقار مى دهد.

در هشتمين آيه مورد بحث در اشاره به گناهان و ضدارزش هايى كه از آنها سخن رفت و خدا يكى را پس از ديگرى تحريم فرمود، اينك مى فرمايد:

كُلُّ ذلِكَ كانَ سَيِّئُهُ عَنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهاً.

همه آنچه از آنها هشدار داده شد، گناهش در پيشگاه خدا ناروا و ناپسند است. آرى ذات پاك او اين زشتكارى ها را نمى پسندد، و نمى خواهد كه بندگانش به آنها دست يازند. از اين آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه پندار جبرگرايان - كه انسان را ناگزير از انجام گناه مى نگرند - پوچ و بى اساس است، چراكه به بيان روشنِ اين آيه، خدا كارهاى زشت و ظالمانه را نمى پسندد و نمى پذيرد، با اين وصف چگونه مردم را به انجام آنها ناگزير مى سازد؟ چگونه يك چيز، هم مى تواند مورد پسند خدا باشد و هم مورد نفرت او؟!

در نهمين آيه مورد بحث دگر باره روشنگرى مى كند كه همه آنچه در اين آيات آمده است و مردم را به ارزش ها و كارهاى شايسته فراخوانده، و يا از كارهاى زشت و ظالمانه باز مى دارد، از جانب خداست، و اوست كه اينها را بر قلب مصفاى پيامبرش فرو فرستاده است:

ذلِكَ مِمّا اَوْحى اِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ

اين فرمان ها و هشدارهاى حكيمانه - كه انسان را با ارزش ها و ضد ارزش ها و رواها و نارواها آشنا مى سازند - همه از چيزهايى هستند كه خدا به تو اى پيامبر وحى كرده است.

وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ اِلهاً اخَرَ

و هرگز با خداى يكتا خدايى ديگر قرار نده.

و بدين سان روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مى كند تا در دل ها و جان هاى مردم بهتر اثر گذارد، بسان آن آيه شريفه كه مى فرمايد:

و لقد اوحى اليك... لئن اشركت ليحبطنّ عملك... (46)

و به يقين به تو و به كسانى كه پيش از تو بودند وحى شده است كه اگر شرك ورزيد عملكردتان تباه شده و بى ترديد از زيانكاران خواهيد شد.

فَتُلْقى فى جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً.

چراكه اگر چنين كنى مورد سرزنش قرار گرفته و از رحمت و بخشايش خدا محروم شده و در آتش دوزخ سرنگون خواهى شد.

در آخرين آيه مورد بحث، قرآن، روى سخن را به كفرگرايان و خرافه پرستان مى كند كه فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند، و به منظور انگيزش خرد و انديشه آنان مى فرمايد:

اَفَاَصْفيكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنينَ

آيا پروردگار شما پسران را ويژه شما ساخت و شما را به اين نعمت برگزيد...؟

وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ اِناثاً

و براى خود از آن فرشتگان دخترانى برگزيد؟ و در همان حال شما را نيز در داشتن نعمت وجود دختران شريك خود ساخت؟

آيا به پندار شما آنچه بهتر است براى شما قرار داده و آنچه كم ارزش تر است آن را به خود اختصاص داده است؟

اِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَولاً عَظيماً.

راستى كه سخنى زشت و ظالمانه اى مى گوييد! گفتارى كه گناه آن سهمگين و كيفرش سخت و دردناك است؛ چراكه آنچه را نمى پسنديد به او نسبت مى دهيد، و فرشتگان را كه برترين بندگان اويند، به پندار خود در رديف پست ترين و فروترين بندگان قرار مى دهيد.

پرتوى از آيات

در آيات شانزده گانه اى كه در سه بخش، ترجمه و تفسير و دسته بندى گرديد، قرآن شريف به ترسيم زنجيره اى از مفاهيم عقيدتى، فكرى، اجتماعى، اخلاقى، خانوادگى، ارزشى و انسانى پرداخته و مردم را به عمل به آنها سفارش مى كند، و در كنارش از يك سلسله آفت ها و ضد ارزش ها باز مى دارد و هشدار مى دهد كه اگر جامعه ها و تمدن ها به اين نسخه شفابخش آسمانى بينديشند و بدان عمل كنند، از بسيارى آفت ها و بلاهاى اجتماعى و اخلاقى - كه قربانيان بسيار و زيان هاى سنگين و جبران ناپذيرى بر جاى مى گذارد - نجات خواهند يافت. اين مفاهيم و ارزش هاى نجات بخش و اين هشدارهاى زندگى ساز عبارتند از:

1 - يكتاپرستى و توحيدگرايى و ايمان راستين به آفريدگار هستى.

2 - دورى گزيدن از آفت شرك و بيداد در همه ميدان ها و صحنه ها.

3 - نيكى به پدر و مادر.

4 - نيكى به نزديكان.

5 - اداى حقوق محرومان.

6 - رعايت حقوق درماندگان.

7 - پرهيز از اسرافكارى و زياده روى و بريز و بپاش در زندگى.

8 - گفتار با مهر و لطف و بر اساس خير خواهى.

9 - اعتدال و ميانه روى در زندگى.

10 - رعايت حقوق كودك و حق حيات او.

11 - گوهر عفاف و پاكدامنى را پاس داشتن.

12 - رعايت حقوق بشر و از جمله حق حيات انسان ها.

13 - هشدار از خونريزى و خونخوارگى.

14 - تأمين حقوق كودكان بى سرپرست.

15 - رعايت حرمت پيمان ها و عهدها.

16 - عدل و داد در وزن و كيل كالاها.

17 - سنجش درست ارزش هاى مادى و شخصيت ها و قدر و منزلت آنها.

18 - گفتار حساب شده و درست و مسئولانه در همه ميدان ها.

19 - اظهار نظر تنها بر اساس آگاهى و دانش نه پندار و غرض.

20 - هشدار از آفت تكبر و خودكامگى.

21 - هشدار از آفت شرك و تباهى هاى آن.

22 - هشدار از پندارهاى بى اساس و بدعتگذارى ها...

آرى اگر فرد، خانواده و جامعه اى به اين مفاهيم و معارف و مقررات نيك و صادقانه بنگرد و درست و خداپسندانه عمل كند، هم به دنياى سعادتمندانه اوج خواهد گرفت، و هم در سراى آخرت رستگار خواهد شد.

/ 37