/ سوره اسراء / آيه هاى 15 - 9 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره اسراء / آيه هاى 15 - 9

9 . اِنَّ هذَا الْقُرءانَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ اَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْراً كَبيراً.

10 . وَ اَنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْاخِرَةِ اَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً اَليماً.

11 . وَ يَدْعُ الْاِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْاِنْسانُ عَجُولاً.

12 . وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ ايَتَيْنِ فَمَحَوْنا ايَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا ايَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ وَ كُلَّ شَىْ ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصيلاً.

13 . وَ كُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ في عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ كِتاباً يَلْقيهُ مَنْشُوراً.

14 . اِقْراْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً.

15 . مَنِ اهْتَدى فَاِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِه وَ مَنْ ضَلَّ فَاِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى وَ ما كُنّا مُعَذِّبينَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً.

ترجمه

9 - به يقين اين قرآن [مردم را] به استوارترين [و كامل ترين آيين زندگى ] راه مى نمايد، و به آن ايمان آوردگانى كه كارهاى شايسته انجام مى دهند نويد مى دهد كه براى آنان پاداشى بزرگ خواهد بود.

10 - و اين [حقيقت را ترسيم مى كند] كه براى آنان كه به آن جهان ايمان نمى آورند عذابى دردناك آماده ساخته ايم.

11 - و انسان [بر اثر نادانى و شتابزدگى ] بدى را فرا مى خواند، همان سان كه نيكى را مى خواند؛ و انسان هماره [موجودى ]شتابزده است.

12 - و شب و روز را دو نشانه [از نشانه هاى قدرت بى كران خود ]قرار داديم؛ آنگاه نشانه شب را [از نور و روشنايى ] زدوديم و نشانه روز را [روشن و ]روشنگر ساختيم تا شما از پروردگار خويش، [فزونى نعمت و ]بخشش بجوييد [و براى زندگى و سامان بخشيدن به امور اقتصادى آن كوشش كنيد] و تا شماره سال ها و حساب [روزها و ماه ها] را بدانيد؛ و ما هر چيز را به روشنى بيان كرده ايم.

13 - و [كارنامه ] عملكرد هر انسانى را بر گردنش بسته ايم، و روز رستاخيز براى او نوشته اى در خواهيم آورد كه آن [نوشته ] را [در برابر خويشتن، باز و ]گشاده مى نگرد.

14 - [به او فرمان مى رسد كه:] كارنامه ات بخوان؛ همين بس كه امروز خود حسابرس خويشتن باشى.

15 - هر كسى راه يابد تنها به سود خويشتن راه مى يابد؛ و هر كسى گمراه گردد، تنها به زيان خويشتن گمراه مى گردد؛ و هيچ [بار ]بردارنده اى بار گران گناه ديگرى را به دوش نمى كشد، و ما عذابگر [جامعه و] امتى نخواهيم بود جز اينكه [براى آن از پيش ]پيام آورى برانگيزيم.

نگرشى بر واژه ها

«مبصرة»: فروزان و روشنى بخش - «ابو عمرو» مى گويد: منظور اين است كه روشنى روز وسيله ديدن است چنانكه گفته مى شود: «ليل نائم» كه به مفهوم شبى است كه وسيله خواب و آرامش است - و پاره اى نيز «روز روشن» معنا كرده اند؛ چرا كه وقتى گفته مى شود: «ابعدالنهار» به مفهوم روز روشن است؛ و يا «رجل مخبث»، به مفهوم مردى است كه خانواده آن پليد است.

«يدع»: مى خواند.

«انسان»: اين واژه در مورد زن و مرد به كار مى رود. به باور پاره اى اين واژه از «إنس» يا «أُنس» برگرفته شده و بر وزن «فعلان» است. امّا به باور پاره اى ديگر از «انيسان» برگرفته شده و «ياء» حذف شده است، چراكه عرب آن را به صورت «انيسيان» تصغير مى بندد.

«طائر»: اين واژه در اصل به مفهوم پرنده است، امّا در آيه شريفه به معناى عملكرد انسان است، و همانگونه كه مردم پرندگان را به فال نيك و بد مى گيرند، عملكرد انسان نيز به نيك و بد گرفته مى شود؛ از اين رو «طائر» كنايه از عملكرد انسان است.

«اقوم»: استوارتر و پايدارتر.

تفسير

به سوى كامل ترين و شايسته ترين راه زندگى

آفريدگار هستى، پس از اشاره به كتاب آسمانى موسى، اينك به قرآن شريف آخرين و پرشكوه ترين كتاب زندگى پرداخته و در وصف آن مى فرمايد:

اِنَّ هذَا الْقُرءانَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ اَقْوَمُ

بى ترديد اين قرآن مردم را به كامل ترين و استوارترين راه زندگى راه مى نمايد، به درست ترين دين و آئينى كه برنامه آسمانى براى زمينيان است.

به باور پاره اى منظور اين است كه، اين قرآن به اصل استوارى فرامى خواند كه درست ترين و معتدل ترين اصول و كلمات مى باشد و آن اصل توحيد است.

امّا به باور پاره اى ديگر، اين قرآن مردم را به سوى معتدل ترين حال و شايسته ترين شرايط فرامى خواند و راه مى نمايد، كه به باور «زجاج» منظور توحيد و توحيدگرايى و ايمان به خدا و پيامبر و انجام كارهاى شايسته است.

وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْراً كَبيراً.

و به مردم با ايمان و شايسته كردار نويد مى دهد كه در برابر ايمان و عملكردشان پاداشى بزرگ و پرشكوه خواهند داشت.

وَ اَنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْاخِرَةِ اَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً اَليماً.

و نيز به آنان هشدار مى دهد كه براى آن كسانى كه به سراى آخرت ايمان نمى آورند، عذاب دردناك دوزخ را فراهم ساخته ايم.

در آيه شريفه عذاب نيز به عنوان «مزد» براى مردم بى ايمان و زشتكار در نظر گرفته شده و اين بدان دليل است كه عذاب نيز در برابر عملكرد زشت گريبانگير گناهكاران مى گردد.

گفتنى است كه ارزانى شدن پاداش به مردم با ايمان و شايسته كردار بر خدا لازم است، چرا كه خود آن را از راه فضل و كرامت وعده فرموده و بر خود واجب ساخته است.

در اين آيه در اشاره به يكى از آفت هاى هدايت و راهيابى انسان - كه عدم بينش و تعمّق درست در زندگى است پرداخته و مى فرمايد:

وَ يَدْعُ الْاِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ

انسان بر اثر بدانديشى و شتابزدگى و عدم تدبّر شايسته همان سان كه خوبى ها و نيكى ها را مى جويد و مى خواهد و به سوى خويش مى خواند، به سوى بدى ها مى رود...

در تفسير اين فراز سه نظر آمده است:

1 - به باور گروهى از جمله «ابن عباس» و «حسن»، منظور اين است كه انسان گاه بر اثر خشم، بر ضد فرزندان و نزديكان و دارايى خويشتن دعايى مى كند كه گويى در شرايط عادى به سود خود دعا مى كند؛ اين دعاى انسان پذيرفته نمى شود، چراكه اگر پذيرفته شود باعث نابودى او مى گردد و اين از لطف و رحمت و بخشايش خداست.

2 - امّا به باور برخى منظور اين است كه انسان گاه به خاطر شتابزدگى در طلب سود، براى خود زيان و شرّ مى طلبد.

3 - و از ديدگاه پاره اى منظور اين است كه انسان همان گونه كه امور روا و مباح را به وسيله دعا از بارگاه خدا مى خواهد، امور حرام را نيز درخواست مى كند.

وَ كانَ الْاِنْسانُ عَجُولاً.

و انسان هماره شتاب مى كند، و همان گونه كه براى به دست آوردن نعمت ها خدا را مى خواند، بر زيان و ضرر خود نيز دعا مى نمايد.

«ابن عباس» مى گويد: منظور آيه اين است كه انسان بر هيچ يك از شادى و اندوه، شكيبايى ندارد و در برابر هر دو بى تابى مى كند.

و نيز از او آورده اند كه گفت: منظور حضرت آدم است كه به هنگام دميده شدن روح و نفخه اى الهى، هنوز آن روح تا كمرش ندميده شده بود كه شتاب كرد و خواست بر خيزد كه نتوانست؛ و بدين سان در آيه شريفه فرزندان انسان به آدم تشبيه شده اند.

يادآورى مى گردد كه منظور از شتابزدگى، خواستن چيزى است كه هنگامه آن نرسيده است.

آفرينش شب و روز و نقش آنها در زندگى انسان

پس از هشدار از شتابزدگى و دعوت به كارهاى سنجيده و درست، اينك در اين آيه شريفه قرآن به آفرينش شب و روز - كه دو نشان از نشانه هاى شگفت انگيز قدرت بى كران آفريدگارند - پرداخته و مى فرمايد:

وَ جَعَلْنا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ ايَتَيْنِ

و ما شب و روز را دو نشان از نشانه هاى يكتايى خود قرار داديم، چرا كه هر يك از آنها بر اساس حكمت پديد آمده و داراى سود و نقش سرنوشت سازى هستند.

آرى، روز براى تلاش و كسب و كار قرار داده شده است، و شب براى آسايش و آرامش؛ و اين نشانى از قدرت خداست. نشان ديگر حكمت و قدرت چگونگى كاهش يافتن و افزايش يافتن آنهاست، و نيز اين حقيقت كه چگونه با سپرى شدن هر كدام ديگرى جايگزين آن مى گردد، كه اين واقعيت نشان و دليل پديده بودن آنهاست، چرا كه اگر پديده و حادث نباشند، نبايد به سرآيند، و هر كدام جايش را به ديگرى سپارد؛ و از همين پديده بودن آنها در مى يابيم كه نيازمند به پديد آورنده و گرداننده اند.

افزون بر آنچه آمد، شب و روز نشانگر آنند كه آفريدگارشان دانا و تواناست، و از اين راه در مى يابيم كه پديد آورنده آنها بشر نيست، چراكه بشر ناتوان تر از انجام اين كار است، از اين رو بايد ايمان آورد كه پديد آورنده آنها، همان آفريدگار يكتا و توانا و فرزانه است؛ همو كه علم و قدرتش از ذات اوست و بر انجام هر كارى تواناست و نظير و همتايى براى او نيست.

به باور پاره اى منظور از واژه «آيتين» دو پديده شگفت انگيز خورشيد و ماه است.

فَمَحُونا ايَةَ اللَّيْلِ

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: ما نشان شب و نور آن را به وسيله پرده سياهى پوشانده ايم.

وَ جَعَلْنا ايَةَ النَّهارَ مُبْصِرَةً

و نشانه روز را روشنگر و روشنى بخش قرار داده ايم تا مردم اطراف خود را ببينند.

به باور برخى منظور اين است كه: ما شب را تاريك ساخته ايم تا ديدگان گرداگرد خود را نبينند، درست همان گونه كه نوشته محو شده و زدوده گشته را نمى توان ديد؛ و روز را روشن و روشنگر ساخته ايم تا چشم ها گرد خود را بنگرند و ببينند.

با اين بيان منظور از «نشان شب» و «نشان روز»، خود شب و روز است و اين تعبير از شگفتى هاى فصاحت و بلاغت قرآن است.

امّا به باور برخى ديگر «نشان شب»، تاريكى آن، و «نشان روز»، روشنى و نور آن است، و منظور ايه شريفه اين است كه: ما تاريكى شب را به وسيله روشنى روز مى زداييم و روشنى روز را با تيرگى و تاريكى شب مى پوشانيم؛ و يكى از آنها به قرينه آمدن ديگرى حذف شده است.

در ادامه آيه به بيان حكمت و فلسفه اين كار پرداخته و مى فرمايد:

لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ

هدف اين است كه شب را به آسايش و آرامش بگذرانيد و روزها از راه هاى گوناگون به تلاش و كوشش بپردازيد و روزى خويشتن را بجوييد.

در اينجا جمله «لتسكنوا فى اللّيل»، بدان دليل كه در جاى ديگر آمده، حذف شده است.

وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ

هدف ديگر اين است كه با حساب شب و روز، شمار سال ها و ماه ها و حساب كارها و قراردادها را بنويسد و خوبى هاى دوران زندگى خويش را بدانيد و بهوش باشيد كه سرانجام به سرآمد و پايان عمر مى رسيد. آرى، اگر شب و روز نباشد هيچ يك از حساب ها براى انسان روشن نمى شود.

وَ كُلَّ شَىْ ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصيلاً.

و ما هر چيز را به روشنى بيان مى كنيم تا چيزى پوشيده نماند و بر شما اشتباه نشود.

نظم و پيوند آيات

الف: در مورد پيوند نخستين آيه مورد بحث (9) سه نظر آمده است:

1 - به باور پاره اى آيه «انّ هذا القرآن»، به «عسى ربّكم...»(10) پيوند مى خورد، چراكه قرآن در آن آيه فرزندان اسرائيل را به توبه و بازگشت به راه راست فرمان مى دهد و از پى آن در آيه مورد بحث، روشنگرى مى كند كه آن استوارترين راه، راه و رسم قرآن است، و اين كتاب پرشكوه است كه مردم را به درست ترين و شايسته ترين دين و آيين فرا خوانده و راه مى نمايد.

2 - امّا به باور برخى آيه مورد بحث به «و آتينا موسى الكتاب...»، در دومين آيه، پيوند مى خورد و منظور اين است كه: هان اى مردم! همان گونه كه تورات را بر موسى فروفرستاديم، قرآن را نيز - كه هدايتگر به بهترين دين و آيين است و به استوارترين راه ها فرا مى خواند - بر محمد صلى الله عليه وآله فروفرستاديم.

3 - و از ديدگاه پاره اى نيز به «سبحان الذّى»، در آغاز سوره، پيوند مى خورد و منظور اين است كه: پاك و منزّه آن خدايى است كه بنده برگزيده اش را به معراج برد و قرآن را بر او فروفرستاد.

ب: سومين آيه مورد بحث، «و يدع الانسان...»، به آيه پيش از خود پيوند مى خورد؛ در آن آيه از نويد عذاب به كفرگرايان سخن مى گويد و از پى آن روشنگرى مى كند كه آنان بر اثر نادانى و بدانديشى در رسيدن عذاب شتاب مى كنند، امّا خداى فرزانه به خواسته ناسنجيده و شتاب آلود آنان توجّه نمى كند و بر اساس حكمت و مصلحت عمل مى نمايد.

ج: و چهارمين آيه مورد بحث نيز به آيه پيش پيوند مى خورد و مى فرمايد، خدا نعمت هاى گوناگونى، بسان نعمت شب و روز و... براى انسان آفريده است، امّا انسان سپاس اين نعمت ها را نمى گزارد.

كارنامه زندگى در روز رستاخيز

در آيات پيش قرآن شريف از عذاب دردناك روز رستاخيز و سراى آخرت هشدار داد، اينك در مورد سراى آخرت و موضوع كارنامه عمل و حسابرسى آن روز بزرگ مى فرمايد:

وَ كُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ في عُنُقِهِ

و كارنامه عملكرد هر انسانى را بر گردنش قرار داده ايم.

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: ما كارهاى شايسته و ناشايسته هر انسانى را بر گردنش افكنده ايم، و بسان طوقى در گردن او قرار دارد و او را رها نخواهد كرد.

قرآن بدان دليل از «عملكرد» به «طائر» تعبير مى كند كه در فرهنگ عرب، اين واژه به اين مفهوم به كار رفته است؛ براى نمونه، هنگامى كه گفته مى شود: «جرى طائره بكذا»، منظور اين است كه عملكرد او اين گونه جريان يافت.

در آيات ديگر قرآن نيز اين واژه به مفهوم عمل و عملكرد آمده است؛ براى نمونه، مى فرمايد:

قالوا طائركم معكم(11): گفتند عملكرد شما به همراه شماست.

و نيز مى فرمايد: انّما طائرهم عند الله(12): جز اين نيست كه عملكرد آنان نزد خداست.

«حسن» مى گويد: منظور از «طائر انسان»، چيزهاى «خوب و بد» يا «يمن و شوم» و هر چيزى است كه به فال نيك و يا بد گرفته مى شود.

امّا به باور برخى از جمله «ابو عبيده» منظور از «طائر انسان»، بهره او از نيك و بد زندگى است.

در آيه بدان جهت از گردن سخن رفته است كه گردن، هم جايگاه طوق طلايى و نشان هايى است كه به گردن خوبان و شايسته كرداران افكنده مى شود، و هم جاى زنجيرى است كه بر گردن زشتكاران مى افتد.

پاره اى بر آنند كه منظور از واژه «طائر» همان كارنامه عمل انسان است.

و پاره اى ديگر مى گويند: منظور اين است كه: ما براى هر انسانى از وجود خودش دليلى به همراهش قرارداده ايم؛ از اين رو، اگر او شايسته كردار بوده كارنامه عمل او نيكو و شايسته است و اگر زشتكار و بدرفتار بوده كارنامه اش نشانگر آن است و زشت خواهد بود.

وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ كِتاباً يَلْقيهُ مَنْشُوراً.

و ما در روز رستاخيز كتاب و نوشته اى براى او در مى آوريم كه فرشتگان نگهبان او، عملكرد وى را در آن به ثبت رسانده اند و اين كتاب به صورت باز و سرگشاده به او داده مى شود، تا خود آن را بخواند و از محتواى آن آگاه گردد.

يادآورى مى گردد كه ضمير «له»، ممكن است به انسان و يا به عمل او بازگردد كه در هر دو صورت درست است.

خود حسابرس عملكردت باش

در ادامه سخن در باره روز رستاخيز مى فرمايد:

اِقْراْ كِتابَكَ

در آنجا به او فرمان داده مى شود كه: اينك كارنامه زندگى ات را بخوان!

«قتاده» مى گويد: كسانى كه در اين جهان از نعمت خواندن بى بهره اند، آنجا برخوردار مى گردند.

از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه فرمود: يذكر العبد جميع اعماله و ما كتب عليه حتى كانّه فعله تلك السّاعة فلذلك قالوا: يا ويلتنا ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الاّ احصاها...(13)

انسان با نگرش بر آن نوشته و كارنامه زندگى، همه كارهايش را به خاطر مى آورد، به گونه اى كه گويى همه را در همان ساعت انجام داده است، به همين دليل است كه مى گويد: اى واى بر ما! اين ديگر چه كارنامه شگفتى است كه هيچ كار كوچك و بزرگى را فروگذار ننموده و همه را به حساب آورده است.

كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً.

امروز خودت بر محاسبه كارهايت بسنده اى و كافى است كه خودت حسابگر عملكردت باشى!

قرآن بدان دليل خود انسان را براى حسابرسى عملكردش بسنده مى شمارد كه وقتى او، در روز رستاخيز بر كارنامه خويش مى نگرد، و از سويى همه كارهاى خود را ثبت و ضبط شده مى يابد، و از دگر سو پاداش و كيفر عادلانه آنها را مى نگرد، ديگر هيچ راهى براى دروغ و انكار حقايق نمى يابد، بر اين اساس است كه زبان به اعتراف مى گشايد و با خضوع و گريه رو به بارگاه خدا مى آورد.

آرى، آنجاست كه براى همه روشن مى شود كه بر كسى ستمى نخواهد رفت.

«حسن» در اين مورد مى گويد: هان اى فرزند انسان! خداى خود را بنگر كه تا كجا به عدل و انصاف و مهر و احسان با تو رفتار مى كند كه خودت را حسابرس و حسابگر عملكردت قرار مى دهد.

چهار هشدار درس آموز

در آخرين آيه مورد بحث به توصيه چهار اصل اساسى و چهار هشدار درس آموز پرداخته و مى فرمايد:

مَنِ اهْتَدى فَاِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِه

هر كس در زندگى اين جهان راه يابد و هدايت پذيرد، تنها به سود خود راه يافته است و ثمره شيرين و پر شكوه آن به خودش باز مى گردد.

وَ مَنْ ضَلَّ فَاِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها

و هر كس از راه حق و عدالت به بيراهه رود و گمراه شود تنها به زيان خويش گمراه شده و كيفر آن دامان خودش را مى گيرد.

وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى

و هيچ كس بار گناه ديگرى را بر دوش نمى كشد.

به بيان ديگر هر كس مسئول عملكرد ناروا و زشتكارى خويش است و كسى به خاطر گناهان ديگرى گرفتار عذاب نمى گردد.

از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه در قالب مثالى جالب و دلنشين فرمود:

لا تحن يمينك على شمالك:

در آنجا دست راست به درد دست چپ آزرده نمى شود و نمى نالد.

آيه شريفه نشانگر بى اساس بودن پندار كسانى است كه مى گويند: كودكان مردم كفرگرا به همراهشان در آتش دوزخ خواهند بود.

وَ ما كُنّا مُعَذِّبينَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً.

و ما هرگز كسى را كيفر نخواهيم كرد، مگر اينكه پيامبرى بفرستيم و با بيان رواها و نارواها و ترسيم ارزش ها و ضد ارزش ها، به او روشنگرى نموده و وظيفه اش را بگوييم و راه هر عذر و بهانه اى را ببنديم.

و بدين سان اين فراز از آيه شريفه، دليل عدالت و حكمت آفريدگار هستى است كه بدون بيان وظيفه و اتمام حجت كسى را كيفر نمى كند.

با اينكه پاره اى از كارها جنبه دينى دارد و بايد به وسيله پيامبران بيان گردد، امّا در برابر آنها بسيارى از كارها جنبه عقلى دارند و انسان مى تواند شايسته و يا ناشايسته بودن آنها را دريابد، و در نتيجه كيفر در برابر اين بخش از كارها، عادلانه خواهد بود. با اين وصف آيه شريفه بيانگر يك اصل جهان شمول و عمومى است، و روشنگر آن است كه خدا بدون فرستادن پيامبر و كتاب مردم را نه در مورد امور شرعى كيفر مى كند و نه در مورد امور عقلى، و نه در اين جهان و نه در جهان واپسين.

به باور بيشتر مفسران منظور اين است كه، خدا پيش از فرستادن پيامبر و كتاب براى جامعه اى، نه آنان را در اين سرا كيفر مى كند و نه در سراى آخرت.

امّا برخى بر آنند كه آمدن پيامبران و كتاب هاى آسمانى براى بيان آن امور دينى و مذهبى است كه خرد و انديشه به آنها راه ندارد. بنابراين آيه و مفهوم آن به امورى برمى گردد كه شرعى است و نه عقلى؛ چرا كه اگر انسان امور عقلى را وانهاد و كارهايى چون سپاس در برابر نعمت ها، نيكى به پدر و مادر، دادگرى و عدالت و... را ترك كرد، گرچه پيامبرى هم نيامده باشد مسئول است و كيفر او جايز است. امّا اين مطلب هنگامى درست مى شود كه بتوانيم امور عقلى و شرعى را از هم جدا سازيم.

افزون بر اين، به باور گروهى از محقّقان و انديشمندان، اگر كيفر انسان در برابر امور عقلى روا هم باشد، خداى پر مهر و فرزانه، پيش از فرستادن كتاب و پيامبر، از روى فضل و كرم و احسانش، هيچ كس را در برابر وانهادن امور عقلى كيفر نمى كند، چرا كه خود اين را بيان فرموده است.

آرى، بايد پيامبران بيايند و مقررات خدا را بازگويند و آنچه را مردم در پرتو خرد مى يابند، آنان به روشنى بيان كنند تا باورها كمال يابد و ترديدها زدوده شود؛ و اين آيه شريفه همين حقيقت را باز مى گويد...

/ 37