/ سوره اسراء / آيه هاى 8 - 4 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره اسراء / آيه هاى 8 - 4

4 . وَ قَضَيْنا اِلى بَني اِسْرائيلَ في الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ في الْاَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبيراً.

5 . فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُوليهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَّنا اُولي بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً.

6 . ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمْ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ اَمْدَدْناكُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ جَعَلْناكُمْ اَكْثَرَ نَفيراً.

7 . اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُمْ لِاَنْفُسِكُمْ وَ اِنْ اَسَاْتُمْ فَلَها فَاِذا جآءَ وَعْدُ الْاخِرَةِ لِيَسؤُوا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً

8 . عَسى رَبُّكُمْ اَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ اِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ حَصيراً.

ترجمه

4 - و در كتاب [آسمانى يهود، تورات ] به بنى اسرائيل اعلان كرديم كه: به يقين شما در روى زمين دو بار تبهكارى خواهيد كرد؛ و بى ترديد به برترى جويى بزرگى بر خواهيد خاست.

5 - پس هنگامى كه از آن دو [بار] وعده نخست فرا رسد [و شما به تبهكارى بر خيزيد ]بندگانى از خود را كه سخت [پر توان و ]پيكارگرند، بر ضد شما بر مى انگيزيم تا [در راه دستيابى بر شما، به شهرتان در آيند و ]درون خانه ها به جستجو بپردازند [و شما را نابود سازند]؛ و [اين ] وعده اى تحقق پذير است.

6 - آنگاه [پس از چندى، دگرباره ] چيرگى [و سلطه ] بر آنان را به شما باز مى گردانيم، و با دارايى ها[ى بسيار] و فرزندانى [بى شمار]، شما را يارى مى كنيم و شمارتان را [از شمار دشمنانتان ] افزون تر مى سازيم.

7 - اگر نيكى كنيد [و شايسته رفتار نماييد]، براى خود نيكى نموده ايد و اگر بدى [و بد رفتارى ] پيشه سازيد [بازهم ] به خود [روا داشته ايد]. پس هنگامى كه وعده ديگر فرا رسد [دگر باره گروهى را بر شما مى گماريم ] تا چهره هايتان را [به كيفر سركشى و بيدادتان با گرفتن انتقام ] اندوه زده سازند، و تا به مسجد الاقصى در آيند، [درست ]همان گونه كه نخستين بار در آمدند؛ و تا بر هر چه دست يابند، يكسره نابود سازند.

8 - اميد است كه پروردگارتان [پس از آن ] بر شما ببخشايد؛ و اگر [دگرباره به تبهكارى ]باز گرديد ما [نيز به كيفر سخت شما] باز خواهيم گشت، و ما دوزخ را زندانى براى كفرگرايان قرار داده ايم.

نگرشى بر واژه ها

«قضا»: اين واژه در آيات به چهار معنا به كار رفته است:

1 - به مفهوم داورى.

2 - آفرينش پديده ها «فقضاهن سبع سماوات»(5) آنگاه آنها را به صورت هفت آسمان آفريد.

3 - به مفهوم لازم و واجب. «و قضى ربك...»(6) و پروردگارت واجب گردانيد.

4 - و به مفهوم اعلان، كه در آيه مورد بحث به اين مفهوم آمده است.

«علوّ»: برترى جويى و سركشى.

«جوس»: گردش و جستجو در خانه ها. و پاره اى به مفهوم جستجو از چيزى، معنا كرده اند.

«كرة»: بازگشت.

«نفير»: گروهى از مردان؛ و پاره اى نيز آن را جمع «نفر» گرفته اند، بسان واژه «عبيد» كه جمع «عبد» آمده است.

«تتبير»: نابود ساختن.

تفسير

برترى جويى و سركشى فرزندان اسرائيل

در يكى دو آيه پيش سخن درباره بنى اسرائيل بود كه به آنان فرمان يكتاگرايى و توكّل به خدا داده شد، اينك در اشاره به برترى جويى و تبهكارى آنان و در ترسيم سرگذشت شان مى فرمايد:

وَ قَضَيْنا اِلى بَنى اِسْرائيلَ فى الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فى الْاَرْضِ مَرَّتَيْنِ

ما در تورات به فرزندان اسرائيل اعلام داشتيم كه بى گمان نسل هاى شما در بيت المقدس دوبار به تبهكارى بزرگ دست خواهند زد.

منظور از «فساد»، ستم و بيداد و بردن دارايى مردم و ريختن خون ها و كشتن پيامبران خداست.

به باور پاره اى تبهكارى نخستين آنان، ريختن خون پاك «زكريا»،و تبهكارى دومشان كشتن «يحيى» است.

گروهى از جمله «ابن عباس» و «ابن مسعود»، ضمن بيان اين مطلب مى افزايند: پس از شهادت زكريا به دست آنان، خدا «شاپور ذو الاكتاف» يكى از شاهان ايران را بر آنان چيره ساخت؛ و پس از به شهادت رساندن «يحيى» نيز، «بخت نصر» را كه از «بابل» بود بر آنان مسلط نمود و آنان روزگارشان را تيره و تار كردند.

«محمد بن اسحاق» مى گويد: تبهكارى نخست آنان، كشتن «شعيا»، و تباهى دوم آنان كشتن «يحيى» بود و «زكريا» خود از دنيا رفت. و آنان به كيفر تبهكارى نخست خود گرفتار هجوم «بخت نصر» شدند و پس از تباهى دوم،مردى از «بابل» بر آنان تسلّط يافت.

«قتاده» بر آن است كه تبهكارى نخست آنان يورش «جالوت» بود كه به دست «داود» كشته شد و تبهكارى دوم آنان، هجوم «بخت نصر» بود.

«ابو على» مى گويد: آيه شريفه از دست يازيدن آنان به تباهى و تبهكارى خبر مى دهد، امّا از نوع آن پرده بر نمى دارد.

وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوّاً كَبيراً

و به سركشى و برترى جويى و گستاخى بزرگى بر خواهيد خاست و فرمان خدا را زير پا نهاده و به بندگان او ستم روا داشته و در نتيجه سزاوار خشم خدا خواهيد گرديد.

در دوّمين آيه مورد بحث سرگذشت بنى اسرائيل را ادامه مى دهد و مى فرمايد:

فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُوليهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَّنا اُولى بَأْسٍ شَديدٍ

پس هنگامى كه تبهكارى نخست شما انجام پذيرفت، ما بندگانى از خود را كه پر توان و پيكارگرند بر شما چيره خواهيم ساخت تا شما را به كيفر سركشى و برترى طلبى و بيدادتان سركوب سازند.

آيه مورد بحث، نظير اين آيه است كه مى فرمايد: الم تر... انّا ارسلنا الشياطين على الكافرين تؤزهم ازّا(7)

آيا نديدى كه ما شيطان ها را بر كفرگرايان گسيل داشتيم تا آنان را سخت وسوسه و تحريك كنند؟ گفتنى است كه در آيه شريفه واژه «وعد» كه مصدر است به جاى «موعود» آمده است.

«جبايى» در تفسير آيه مى گويد: منظور اين است كه مابه مردم با ايمانى فرمان داديم كه بر ضد شما به پيكار و جهاد بر خيزند، چرا كه اين بيان از ظاهر آيه دريافت مى گردد...

امّا «ابو مسلم» مى گويد: ممكن است آنان مردمى با ايمان بودند كه خدا به آنان فرمان جهاد بر ضد فرزندان تجاوزكار اسرائيل داده، و ممكن است كفرگرا بودند، امّا براى نابودى هردو طرف آنان بر ضد يكديگر بر انگيخته شده اند.

فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ

«زجاج» مى گويد: پس آنان شهر و ديار فرزندان اسرائيل را زير پا نهاده و همه جا به جستجو مى پردازند تا همه آنان را نابود سازند.

وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً.

و اين وعده ترديد ناپذير و تحقق يافتنى است.

در سومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمْ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ

آنگاه قدرت و دولت را به شما باز مى گردانيم،و با باز گرداندن زندگى شما به سبك گذشته و دچار آمدن دشمنان شما به آفت غرور و خودخواهى، شما را در برابر آنان يارى مى كنيم.

وَ اَمْدَدْناكُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنينَ

و ثروت و فرزندان تان را فزونى مى بخشيم و نيرو و توان به شما ارزانى مى داريم.

وَ جَعَلْناكُمْ اَكْثَرَ نَفيراً.

و گروه و جمعيت شما را از شمار دشمنانتان افزون تر مى سازيم.

يك قانون جهان شمول و جاودانه

در چهارمين آيه مورد بحث به ترسيم يك اصل جهان شمول و يك سنّت تاريخى كه اساسى ترين راز صعود و شكوفايى جامعه ها و تمدن ها، و نيز رمز سقوط آنهاست پرداخته و مى فرمايد:

اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُمْ لِاَنْفُسِكُمْ

اگر شما در گفتار و عملكردتان نيكى و عدالت پيشه سازيد، پاداش و ثمره آن به خود شما باز مى گردد. در آن صورت است كه شما در اين جهان، پرتوان و پر صلابت بوده و بر دشمنان تجاوزكار چيره و پيروز خواهيد بود، و در سراى آخرت نيز از آفريدگارتان پاداش پرشكوهى دريافت خواهيد داشت، چرا كه او به شايستگى ها پاداش مى هد.

وَ اِنْ اَسَاْتُمْ فَلَها

و اگر بد انديشى و بيداد پيشه سازيد، زيان آن به خود شما باز مى گردد.

به باور پاره اى منظور اين است كه، و اگر بدى و زشتكارى پيشه سازيد، برايتان كيفر خواهد بود. به هر حال روى سخن به باور برخى با فرزندان اسرائيل است و به آنان هشدار مى دهد، امّا به باور برخى ديگر، ممكن است روى سخن در اين آيه، با عصرها و نسل ها يا امّت پيامبر باشد و يك اصل جهان شمول را براى آنان باز گويد.

با اين بيان، اين فراز در آيه شريفه معترضه است، درست بسان گفتار يك اندرزگوى فرزانه است كه ضمن بيان سر گذشتى، گاه و بيگاه روى سخن را متوجّه مردم مى سازد و آنان را اندرز مى دهد و دگرباره به بيان داستانش مى پردازد. آرى قرآن نيز نخست سرگذشتِ سركشى و برترى بنى اسرائيل را ترسيم مى كند، آنگاه روشنگرى مى نمايد كه آنان به كيفر اين تبهكارى،مورد هجوم دشمن قرار مى گيرند و به ذلت مى افتند.

در سوّمين فراز، از توبه و بازگشت آنان به سوى حق و عدالت و پذيرفته شدن توبه آنان، و باز يافت اقتدار گذشته شان پرده برمى دارد.

و پس از همه اينها، به ترسيم اين اصل جهان شمول مى پردازد كه: هان اى مردم! پس به هوش باشيد كه ثمره زيبا و شيرين و اقتدارآفرين نيكى و شايسته كردارى و درست انديشى هر فرد و جامعه اى به خود آنان باز مى گردد، درست همان گونه كه ثمره شوم گناه و بيدادشان. و بدين سان آنان را به نيكى ها تشويق، و از زشتى ها و بيدادگرى ها باز مى دارد.

فَاِذا جآءَ وَعْدُ الْاخِرَةِ

پس هنگامى كه زمان دومين برترى جويى و تبهكارى شما فرا رسد، دگرباره دشمنانتان بر شما يورش آورده و چيره مى شوند و شهر و ديارتان را مى گيرند.

لِيَسؤُوا وُجُوهَكُمْ

تا به كيفر بيدادتان، با كشتار و به بند كشيدنتان آثار غم و اندوه را در چهره هايتان پديدار سازند. به باور پاره اى منظور اين است كه: تا سردمداران شما دچار شكست و اندوه گردند. و اين بدان جهت است كه شكست و اندوه زدگى آنان، ديگران را اندوهگين مى سازد.

وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ اَوَّلَ مَرَّةٍ

و تا بر بيت المقدس درآيند، درست همان طورى كه بار اوّل در آمدند.

منظور از «مسجد» در آيه شريفه، مسجد الاقصى و سرزمين قدس است، درست همان گونه كه مسجد الحرام اشاره به مكّه و خانه خدا دارد. و منظور اين است كه ثمره بيدادگرى و سركشى شما اين خواهد بود كه دشمناتان بر شما چيره مى گردند؛ چرا كه در آمدن به خانه و شهر و ديار، كنايه از غالب آمدن و چيره شدن در پيكار است.

از آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه دشمنان آنان هر دوبار بر آنان پيروز شده و به مسجد وارد مى گردند.

وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبيراً.

و شما و سرزمين شما را درهم مى نوردند و همه را درهم مى كوبند؛

ممكن است «ما» مصدريه باشد و با فعل پس از خود به تأويل مصدر رود و مضاف حذف شده باشد و منظور اين باشد كه: آنان در دوران سلطه و حكومت خود هماره شما را سركوب سازند و به نابودى كشند.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

عَسى رَبُّكُمْ اَنْ يَرْحَمَكُمْ

هان اى فرزندان اسرائيل! با همه اينها اگر شما توبه كنيد و به بارگاه خدا باز گرديد و فرمان او را بريد، ممكن است پروردگارتان پس از كيفرتان، دگرباره به شما رحمت آورد.

وَ اِنْ عُدْتُمْ عُدْنا

و اگر باز هم به سركشى و تبهكارى باز گرديد ما نيز دشمنانتان را دگرباره بر شما چيرگى خواهيم داد.

«ابن عباس» ضمن بيان اين مطلب مى افزايد: آنان پس از كيفر اوّل و دوّم بار ديگر به سوى بيدادگرى بازگشتند و خدا نيز مردم با ايمان را بر آنان چيره ساخت تا آنان را نابود سازند و تا روز رستاخير آنان را به ذلّتِ پرداخت «جزيه» مجبور كنند.

وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرينَ حَصيراً.

و ما دوزخ را زندان كفرگرايان قرار داده ايم.

سرگذشت بنى اسرائيل و ديدگاه مفسّران

ديدگاه مفسّران در مورد دو سركشى و تبهكارى بزرگ فرزندان اسرائيل و پيامدهاى آن،متفاوت است. به جاست كه چكيده و فشرده بهترين و مهم ترين ديدگاه ها را در اينجا بياوريم.

1 - به باور گروهى از مفسّران، پس از نخستين سركشى و طغيانگرى بنى اسرائيل، خدا يكى از شاهان ايران، يا يكى از شاهان «بابل» و يا «بخت نصر» را به كيفر بيدادشان بر آنان چيره ساخت.

«بخت نصر» كه از دست نشاندگان «نمرود» و از مادرى آلوده دامان بود، بر بيت المقدس چيره شد و مسجد را ويران ساخت؛ «تورات» را به آتش كشيد و لاشه مردارها را به مسجد افكند و در برابر خون «يحيى» هفتاد هزار تن از آنان را قتل عام كرد و زنان و كودكانشان را به بند اسارت كشيد، خانه ها را غارت نمود و با ده ها هزار اسير به «بابل» باز گشت كه اين اسيران، يك قرن در بردگى مجوسيان بودند.

آنگاه خدا توبه بنى اسرائيل را پذيرفت و با تحوّل مطلوب فكرى و عقيدتى و عملى در آنان، رحمت خود را جايگزين غضب ساخت، و يكى از شاهان ايران زمين را كه خدا شناس بود، وسيله بازگشت آنان به بيت المقدس ساخت.

آنان يك قرن راه شرف و دوستى را در بيت المقدس پيش گرفتند و خدا اقتدار و آزادى به آنان ارزانى داشت امّا دگرباره به بد مستى روى آوردند و طغيانگرى و بيداد پيشه ساختند كه كيفر كارشان گريبانشان را گرفت و يكى از شاهان روم(8) بر آنان تاخت و ضمن گرفتن بيت المقدس و ويران ساختن آن، مردم را به اسارت گرفت.

2 - «محمد بن اسحاق» در اين مورد مى گويد: بنى اسرائيل به نافرمانى خدا پرداختند، امّا در ميانشان جوانانى خداجو بودند كه خدا به خاطر شايسته كردارى آنان، از آن مردم كفرانگر مى گذشت و كيفرشان نمى كرد، باشد كه به خود آيند.

اما سر انجام پس طغيانشان نخستين بلا بر آنها فرود آمد، و آن اين گونه بود كه خدا پس از «زكريا» پيامبرى به نام «شعيا» را به سوى آنان فرستاد. و او پيامبرى بود كه نويد آمدن مسيح عليه السلام و محمد صلى الله عليه وآله را به آنان داد و پادشاه آنان را به حق و عدالت فرا خواند و به مردم هشدارها داد، امّا آنها نشنيدند و نپذيرفتند، فرمانرواى آنان بيمار گرديد و در همان شرايط بود كه مورد هجوم «سخاريب» و ششصد هزار تن از نيروهاى او قرار گرفتند و بيت المقدس در آستانه سقوط قرار گرفت.

مردم با دلهره و نگرانى بسيار به پيامبرشان روى آوردند و زبان به ندامت گشودند. «شعيا» با دعاى خويش فرمانرواى آنان را بهبود بخشيد و با سر و سامان گرفتن جامعه از يك سو، و تشويق و ترغيب پيامبرش به پايدارى از سوى ديگر، سر انجام بنى اسرائيل جان گرفتند و دشمن را شكست دادند و «سخاريب» به اسارت آنان در آمد و لشكرش تار و مار گرديد.

آنان او را به فرمان خدا آزاد ساختند تا برود و مردم خويش را از راز شكست سپاه گران خود با خبر سازد؛ او رفت و پس از هفت سال در آستانه مرگ قرار گرفت و پيش از مرگ، فرزند زاده خويش، «بخت نصر» را به جانشينى خود برگزيد.

پس از هفده سال از آن روزهاى خوش، فرمانرواى بنى اسرائيل مرد و جانشينانش به جنگ قدرت پرداختند. پيامبرشان از فرجام سياه كار، آنان را هشدار داد، امّا آنان به جاى حق پذيرى قصد جان او كردند و او از شرارت آنان، در دل درختى بسيار بزرگ نهان گرديد،و آن تبهكاران آن حضرت را با درخت به دو نيم كردند. خدا پيامبر ديگرى به نام «ارميا» را كه از نوادگان «هارون» بود به سوى آنان گسيل داشت، امّا آنان دعوت عادلانه و توحيدى او را نيز نشنيدند و آن حضرت آنان را رها كرد و رفت.

آنگاه بود كه پس از طغيان و گناه و از هم گسيختگى بسيار آنان، «بخت نصر» به بيت المقدس تاخت آورد و به جنايت هاى تكان دهنده اى دست يازيد و با هزاران اسير به «بابل» باز آمد...

3 - به باور پاره اى اين كيفر آنان به خاطر ريختن خون «يحيى» آن پيامبر بزرگ خدا بود، چرا كه زمامدار شهوت پرست آنان مى خواست با دختر همسر خويش ازدواج نمايد، و «يحيى» اين كار را روا نمى شمرد. اين حق گويى و حق پويى آن پيامبر بزرگ، بر مادر دختر - كه عنصرى تبهكار بود - گران آمد و با به دل گرفتن كينه كور او، زمامدار خودكامه را به كشتن «يحيى» وسوسه كرد و او را به اين شقاوت هولناك فرمان داد.

پاره اى آورده اند كه: خون «يحيى» همچنان جوشش داشت تا آنگاه كه «بخت نصر» بر آنان تاخت و هفتاد هزار تن را به خاك و خون كشيد، آرى، آنگاه بود كه خون او از جوشش فروماند. همه مفسّران و مورخان بر آنند كه حضرت «يحيى» به هنگامه طوفان و طغيان دوّم بنى اسرائيل به شهادت رسيد.

4 - و «مقاتل» بر آن است كه ميان تبهكارى اوّل و دوّم آنان، دويست سال فاصله بود.

5 - برخى بر آنند كه پس از طغيان نخست بنى اسرائيل «بخت نصر» آنان را درهم كوبيد و پس از فتنه دوّم و شهادت يحيى به دست آنان، شاهان ايران و روم بر آنان تاختند، و ضمن درهم كوبيدن بيت المقدس، هشتاد هزار تن از آنان را نابود كردند، و آن شهر تا زمان خليفه دوّم ويران بود؛ و او آن را دگرباره ساخت و آباد كرد، و آنگاه چنان شد كه هيچ فرد رومى بدون اجازه و دلهره، توان ورود به آنجا را نداشت.

6 - و برخى ديگر بر اين باورند كه پس از تبهكارى نخست آنان، جالوت بر آنان تاخت، و پس از تبهكارى دوّمشان «بخت نصر» با آنان به جنگ برخاست و نابودشان كرد. و اللّه اعلم.

/ 37