تفسیر نمونه جلد 9
لطفا منتظر باشید ...
وعده الهى در باره نجات فرزندش افتاد، رو به درگاه خدا كرد و گفت:" پروردگارا! فرزندم از اهل من و خاندان من است، و تو وعده فرمودى كه خاندان مرا از طوفان و هلاكت رهايى بخشى، و تو از همه حكم كنندگان برترى، و در وفاى به عهد از همه ثابتترى" (وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمِينَ).اين وعده اشاره به همان چيزى است كه در آيه 40 همين سوره آمده است، آنجا كه مىفرمايد: قُلْنَا احْمِلْ فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ:" ما به نوح فرمان داديم كه از هر نوعى از انواع حيوانات يك جفت بر كشتى سوار كن و همچنين خانواده خود را جز آن كسى كه به فرمان خدا محكوم به نابودى است".نوح چنين فكر مىكرد كه منظور از جمله إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ تنها همسر بىايمان و مشرك او است، و فرزندش كنعان جزء آنها نيست، و لذا چنين سخنى را به پيشگاه خدا عرضه داشت.اما بلافاصله پاسخ شنيد، پاسخى تكان دهنده و روشنگر از يك واقعيت بزرگ واقعيتى كه پيوند مكتبى را ما فوق پيوند نسبى و خويشاوندى قرار مىدهد." اى نوح! او از اهل تو نيست"! (قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ)." بلكه او عملى است غير صالح" (إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ).فرد ناشايستهاى است كه بر اثر بريدن پيوند مكتبيش از تو، پيوند خانوادگيش به چيزى شمرده نمىشود." حال كه چنين است، چيزى را كه به آن علم ندارى از من تقاضا مكن" (فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ)." من به تو موعظه مىكنم تا از جاهلان نباشى" (إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ