تفسیر نمونه جلد 9
لطفا منتظر باشید ...
از آن جمع شود و قابل استفاده گردد.ولى از طرفى از پارهاى از آيات سوره شعراء استفاده مىشود كه قوم ثمود در منطقه كم آبى زندگى نداشتند، بلكه داراى باغها و چشمه سارها و زراعتها و نخلستانها بودند أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ (شعراء آيه 146 تا 148).به هر حال همانگونه كه گفتيم قرآن اين مساله را در مورد ناقه صالح به طور سربسته و اجمال بيان كرده است.ولى در بعضى از روايات كه از طرق شيعه و اهل تسنن نيز نقل شده مىخوانيم كه از عجائب آفرينش اين ناقه آن بوده كه از دل كوه بيرون آمد و خصوصيات ديگرى نيز براى آن نقل شده كه اينجا جاى شرح آن نيست.به هر حال با تمام تاكيدهايى كه اين پيامبر بزرگ يعنى صالح در باره آن ناقه كرده بود آنها سرانجام تصميم گرفتند، ناقه را از بين ببرند چرا كه وجود آن با خارق عاداتى كه داشت باعث بيدار شدن مردم و گرايش به صالح مىشد، لذا گروهى از سركشان قوم ثمود كه نفوذ دعوت صالح را مزاحم منافع خويش مىديدند، و هرگز مايل به بيدار شدن مردم نبودند، چرا كه با بيدار شدن خلق خدا پايههاى استعمار و استثمارشان فرو مىريخت، توطئهاى براى از ميان بردن ناقه چيدند و گروهى براى اين كار مامور شدند و سرانجام يكى از آنها بر ناقه تاخت و با ضربه يا ضرباتى كه بر آن وارد كرد آن را از پاى در آورده (فَعَقَرُوها)." عقروها" از ماده" عقر" (بر وزن ظلم) به معنى اصل و اساس و ريشه چيزى است و عقرت البعير يعنى شتر را سر بريدم و نحر كردم، و چون كشتن شتر سبب مىشود كه از اصل، وجودش برچيده شود اين ماده در اين معنى