تفسیر نمونه جلد 9
لطفا منتظر باشید ...
خودشان براى انجام ماموريتى به سوى قوم لوط مىروند.هنگامى كه وحشت ابراهيم از آنها زائل شد، و از طرفى بشارت فرزند و جانشين برومندى به او دادند، فورا به فكر قوم لوط كه آن رسولان مامور نابودى آنها بودند افتاد و شروع به مجادله و گفتگو در اين باره با آنها كرد (فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ) «1» در اينجا ممكن است، اين سؤال پيش آيد كه چرا ابراهيم در باره يك قوم آلوده گنهكار به گفتگو برخاسته و با رسولان پروردگار كه ماموريت آنها به فرمان خدا است به مجادله پرداخته است (و به همين دليل تعبير به" يُجادِلُنا" شده، يعنى با ما مجادله مىكرد) در حالى كه اين كار از شان يك پيامبر، آن هم پيامبرى به عظمت ابراهيم دور است.لذا قرآن بلافاصله در آيه بعد مىگويد:" ابراهيم بردبار، بسيار مهربان، و متوكل بر خدا و بازگشت كننده به سوى او بود" (إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ) «2».در واقع با اين سه جمله پاسخ سر بسته و كوتاهى به اين سؤال داده شده است.توضيح اينكه: ذكر اين صفات براى ابراهيم به خوبى نشان مىدهد كه مجادله او مجادله ممدوحى بوده است، و اين به خاطر آنست كه براى ابراهيم