اكنون ببينيم اين قوم لجوج در برابر اين نداى مصلح آسمانى چه عكس- العملى نشان داد.آنها كه بتها را آثار نياكان و نشانه اصالت فرهنگ خويش مىپنداشتند و از كم فروشى و تقلب در معامله سود كلانى مىبردند، در برابر شعيب چنين گفتند:اى شعيب! آيا اين نمازت به تو دستور مىدهد كه ما آنچه را" پدرانمان مىپرستيدند ترك گوئيم"؟! (قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا).و يا آزادى خود را در اموال خويش از دست دهيم و نتوانيم به دلخواهمان در اموالمان تصرف كنيم"؟ (أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوالِنا ما نشاء)." تو كه آدم بردبار. پر حوصله و فهميدهاى"، از تو چنين سخنانى بعيد است! (إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ).در اينجا اين سؤال پيش مىآيد كه چرا آنها روى" نماز" شعيب تكيه كردند؟.