ديديم كه يوسف بالاترين درسى را كه به زندانيان داد درس توحيد و يگانه پرستى بود، همان درسى كه محصولش آزادى و آزادگى است.او مىدانست" أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ" و هدفهاى پراكنده، و معبودهاى مختلف، سرچشمه تفرقه و پراكندگى در اجتماعند و تا تفرقه و پراكندگى وجود دارد طاغوتها و جباران بر مردم مسلطند، لذا براى قطع ريشه آنها دستور داد كه از شمشير براى توحيد استفاده كنند تا مجبور نباشند آزادى را به خواب ببينند بلكه آن را در بيدارى مشاهده كنند.مگر جباران و ستمگران كه بر گرده مردم سوارند در هر جامعهاى چند نفر مىباشند كه مردم قادر به مبارزه با آنها نيستند؟ جز اين است كه آنها افراد محدودى هستند ولى با ايجاد تفرقه و نفاق، از طريق ارباب متفرقون، و در هم شكستن نيروى متشكل جامعه، امكان حكومت را بر تودههاى عظيم مردم به دست مىآورند؟.