دويّم: از دو قسم حليّت كنيز بر مولى، تحليل است.
بدان كه خلاف ضعيف است «1» در اين كه تحليل، عقد نكاح دائم يا منقطع است، و يا تمليك منفعت است و مشهور ثانى است. بلكه اوّل منقرض است.و بنا بر اين، پس از براى عبد جايز نيست. زيرا كه اظهر و اشهر آن است كه عبد و أمة، مالك چيزى از عين و منفعت نمىشوند، اگر چه با اذن مولى باشد. پس از براى مولى جايز نيست كه كنيز خود را به غلام(1) زيرا كه اين حكم در ميان مرد مالك با زن مملوكه است نه عكس آن. شرح(2) عبارت از خواجههاى مشهور هستند كه اغلب ممسوح يا مجبوب يا خصيّ مىباشند و گاهى مىشود كه عنّين را هم خواجه بكنند، يعنى خواجهسرا كه پيش خانمها مىآيند و از خارج سؤال و جواب مىكنند و خانمها آنها را محرم يا مثل محرم شمرده بىحجاب با آنها راه مىروند بلكه مىشود كه خواهند از جنس أحرار را همين معامله مىكنند، فضلا عن العبيد فتأمّل. شرح(3) قوله و سبب دياثت شوهر آه «الديّوث من يدخل الرجال على النساء أو يرضى بمخالطتهم معهنّ أو يعلم بوقوع الزنا بينهم و هو راض لا يتكلّم و لا ينهى» و فى الخبر «لا يدخل الجنّة الديّوث أو لا يسمع ريح الجنّة ديّوث». شرح(1). زيرا دليل مخالف مشهور، ضعيف است. مصحّح.