گوهر فروش - غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محمدحسین شهریار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گوهر فروش





  • يار و همسر نگرفتم كه گرو بود سرم
    تو جگر گوشه هم از شير بريدى و هنوز
    خون دل ميخورم و چشم نظر بازم جام
    منكه با عشق نراندم به جوانى هوسى
    پدرت گوهر خود تا به رز و سيم فروخت
    عشق و آزادگى و حسن و جوانى و هنر
    هنرم كاش گره بند زر و سيمم بود
    سيزده را همه عالم به در امروز از شهر
    تا به ديوار و درش تازه كنم عهد قديم
    تو از آن دگرى رو كه مرا ياد توبس
    از شكار دگران چشم و دلى دارم سير خون دل موج زند در جگرم چون ياقوت
    خون دل موج زند در جگرم چون ياقوت



  • تو شدى مادر و من با همه پيرى پسرم
    من بيچاره همان عاشق خونين جگرم
    جرمم اين است كه صاحبدل و صاحبنظرم
    هوس عشق و جوانيست به پيرانه سرم
    پدر عشق بسوزد كه در آمد پدر
    عجبا هيچ نيرزيد كه بى سيم و زرم
    كه به بازار تو كارى نگشود از هنرم
    من خود آن سيزدهم كز همه عالم به درم
    گاهى از كوچه ى معشوقه ى خود مي گذرم
    خود تو دانى كه من از كان جهانى دگرم
    شيرم و جوى شغالان نبود آبخورم شهريارا چكنم لعلم و والا گهرم
    شهريارا چكنم لعلم و والا گهرم


/ 161