ديوانه و پرى - غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محمدحسین شهریار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديوانه و پرى





  • آن كبوتر ز لب بام وفا شد سفرى
    باز در خواب سر زلف پرى خواهم ديد
    منم آن مرغ گرفتار كه در كنج قفس
    خبر از حاصل عمرم نشد آوخ كه گذشت
    دوش غوغاى دل سوخته مدهوشم داشت
    باش تا هاله صفت دور تو گردم اى ماه
    منش آموختم آئين محبت، ليكن
    سرو آزادم و سر بر فلك افراشته ام شهريارا بجز آن مه كه برى گشته ز من
    شهريارا بجز آن مه كه برى گشته ز من



  • ما هم از كارگه ديده نهان شد چو پرى
    بعد از اين دست من و دامن ديوانه سرى
    سوخت در فصل گلم حسرت بى بال و پرى
    اينهمه عمر به بي حاصلى و بي خبرى
    تا به هوش آمدم از ناله ى مرغ سحرى
    كه من ايمن نيم از فتنه ى دور قمرى
    او شد استاد دل آزارى و بيدادگرى
    بى مر بين كه مردارد از اين بى مرى پرى اينگونه نديديم ز ديوانه برى
    پرى اينگونه نديديم ز ديوانه برى


/ 161