شرم و عفت - غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

محمدحسین شهریار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرم و عفت





  • نالدم پاى كه چند از پى يارم بدوانى
    من سراپا همه شرمم تو سراپا همه عفت
    چشم خود در شكن خط بنهفتم كه بدزدى
    به غزل چشم تو سرگرم بدارم من و زيباست
    از سرهر مژه ام خون دل آويخته چون لعل
    گر چه جز زهر من از جام محبت نچشيدم
    از من آن روز كه خاكى به كف باد بهار است
    اشكت آهسته به پيراهن نرگس بنشيند تشنه ديدى به سرش كوزه ى تهمت بشكانند؟
    تشنه ديدى به سرش كوزه ى تهمت بشكانند؟



  • من بدو ميرسم اما تو كه ديدن نتوانى
    عاشق پا به فرارم تو كه اين درد ندانى
    يك نظر در تو ببينم چو تو اين نامه بخوانى
    كه غزالى به نواى نى محزون بچرانى
    خواهم اى باد خدا را كه به گوشش برسانى
    اى فلك زهر عقوبت به حبيبم نچشانى
    چشم دارم كه دگر دامن نفرت نفشانى
    ترسم اين آتش سوز از سخن من بنشانى شهريارا تو بدان تشنه ى جان سوخته مانى
    شهريارا تو بدان تشنه ى جان سوخته مانى


/ 161