امشب از دولت مى دفع ملالى كرديم ما كجا و شب ميخانه خدايا چه عجب تير از غمزه ى ساقى سپر از جام شراب غم به روئين تنى جام مى انداخت سپر بارى از تلخى ايام به شور و مستى روزه ى هجر شكستيم و هلال ابروئى بر گل عارض از آن زلف طلايى فامش مكتب عشق بماناد و سيه حجره ى غم چشم بوديم چو مه شب همه شب تا چون صبح عشق اگر عمر نه پيوست به زلف ساقىشهريارا غزلم خوانده غزالى وحشى شهريارا غزلم خوانده غزالى وحشى
اين هم از عمر شبى بود كه حالى كرديم كز گرفتارى ايام مجالى كرديم با كماندار فلك جنگ وجدالى كرديم غم مگو عربده با رستم زالى كرديم شكوه از شاهد شيرين خط و خالى كرديم منظر افروز شب عيد وصالى كرديم ياد پروانه ى زرين پر و بالى كرديم كه در او بود اگر كسب كمالى كرديم سينه آئينه ى خورشيد جمالى كرديم غالب آنست كه خوابى و خيالى كرديمبد نشد با غزلى صيد غزالى كرديم بد نشد با غزلى صيد غزالى كرديم