2 - حس‏گرايي و وجود خدا - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نمي ‏خواهيم با اين بيان بگوييم كه واجب‏الوجود موجود است، بلكه مقصود آن است كه اگر واجب‏الوجود موجود باشد نمي ‏توان عدمش را تصور كرد. اما از چه راهي مي ‏توان وجودش را اثبات كرد، بايد به ادله اثبات واجب‏الوجود مراجعه كرد.

2 - حس‏گرايي و وجود خدا

تعدادي از ادله‏اي كه بر امتناع اثبات وجود خدا آورده‏اند، مبتني بر حس‏گرايي است، لذا اين دسته از ادله را تحت عنوان حس‏گرايي و وجود خدا مورد بررسي قرار مي ‏دهيم:

استره ويليام اُكامي و وجود خدا (حس‏گرايي ضعيف)

ويليام اكامي مدعي بود كه اگر شخصي وجود X را ادعا كند، ولي نه X و نه اثري از آن را حس نكرده باشد، درواقع، اين شخص با اين ادعا از انسانيّت خارج شده است و راه سومي هم براي وجود X وجود ندارد، والا اگر كسي انحصار اثبات وجود را در دو مورد فوق نپذيرد، بايد هر لاطائلي را قبول كند. توده مردم نيز غير از اين دو راه، راه ديگري براي وجود اشيا نمي ‏پذيرند. لذا از نظر اكامي راه پذيرش وجود چيزي به حس و عقل محدود مي ‏شود. البته راه عقلي نسبت به راه حسي ضعيف‏تر است، به اين معنا كه اگر چيزي از راه تجربه براي كسي ثابت شود، محال است از آن دست بكشد؛ مثلاً كسي كه سرماي زمستان را چشيده باشد، ديگر نمي ‏تواند منكر وجود سرما شود، چون احساس سرما خطا بردار نيست. اما اگر چيزي از راه تعقّل به اثبات برسد، چنين نخواهد بود. باور به يك شي ‏ء از راه عقلي تا وقتي باقي است كه براي امر محسوس توجيه بديلي به جز پذيرش آن شي ‏ء نداشته باشيم، اما همين كه بتوان براي وجود امر محسوس توجيه بديلي ارائه داد، ديگر نمي ‏توان به وجود آن شي ‏ء اصرار ورزيد. حال ممكن است كسي در مورد وجود خدا نيز همين ايده را به كار گيرد، به اين صورت كه يا بايد خدا محسوس باشد تا وجودش پذيرفته شود و يا بدون وجود خدا وجود امري محسوس توجيه‏پذير نباشد، ولي از آن‏جا كه توجيه‏هاي عقلاني در معرض مقابله با توجيه‏هاي بديلي هستند كه در آن‏ها وجود خدا مفروض نيست، بنابراين، اثبات وجود خدا به طور قطعي ممكن نخواهد بود. از اين رو، براهين وجود شناختي و صديقين به دليل اين كه در بردارنده اثبات وجود خدا بر اساس توجيه‏پذيري امر محسوس نيستند، مردوداند و براهين جهان شناختي نيز به دليل توجيه‏هاي بديل، يقين‏آور نيستند.

در پاسخ به سخن فوق مي ‏گوييم اولاً، مقتضاي استدلال فوق امتناع اقامه برهان بر وجود خدا نيست، بلكه امكان وجود چنين ادله‏اي را مي ‏پذيرد، لكن آن‏ها را در معرض سقوط مي ‏داند.

ثانياً، چون در اين استدلال تجربه و امور محسوس به عنوان امور يقيني پذيرفته شده‏اند. سؤال ما اين است كه يقيني بودن اين امور از كجا آمده است؟ آيا مي ‏توان بدون پشتوانه عقلي امري را يقيني دانست؟

/ 219