اين فرض با قضيه (5) بي ارتباط است، زيرا بحث اين است كه آيا دفع شرّ با ايجاد شرّي ديگر براي خدا ممكن است يا خير؟ نكته در خور توجه اين است كه همين احتمال چهارم كه بي ارتباط با مسئله مورد نظر جلوه مي كند، كاملاً با آن مرتبط است، زيرا در فرض مورد نظر كه شرّي ملازم با خير برتري است آيا واقعاً دفع آن به نحو صحيحي كه براي خدا محدوديت منطقي ايجاد نكند، ممكن نيست؟! در مثال خيالي فوق اگر خدا هر دو نفر را از ميان بردارد، نه اولي احساس رنج و درد مي كند و نه دومي احساس خوشي و شادي ، لذا شرّ هم در اين صورت برداشته شده و اين فرض منطقاً براي خدا امكانپذير است. بر اين اساس، دليلي بر كذب .(5)نداريم و به نظر مي رسد قضيه (3)كه به اعتقاد پلانتينجا از حقايق ضروري است اصلاً صادق نيست، چه رسد به اينكه از حقايق ضروري باشد، زيرا همانگونه در بالا تصوير شد خدا مي تواند با از ميان برداشتن ممكناتي كه شرّ به آنها اصابت مي كند، شرّ را از بين ببرد، چهبسا لازمه از ميان برداشتن شرّ، انعدام كل عالم جسماني باشد، ولي عملاً چنين نمي كند و يا حداقلّ مي تواند چنين نكند. به عبارت ديگر، وجود شرور فرع بر وجود عالم جسماني است و خداوند منطقاً مي تواند عالم ممكنات يا عالم طبيعت را خلق نكند و با انتفاي موضوعِ شرّ، مسئله شرّ به كلي بر چيده شود. بنابراين، وجود شرّ منطقاً ضروري نيست.3 - سازگاري مجموعه A مجموعه A را در دو قضيه ذيل خلاصه مي كنيم:(1) خدا قادر مطلق، خيرخواه محض و عالم مطلق است.(2) شرّ وجود دارد.مكي سعي كرد با افزودن قواعد شبه منطقي و يا به اصطلاح ديگر حقايق ضروري ، ناسازگاري مجموعه A را نشان دهد، اما ديديم كه توفيق رفيقش نبود، ليكن با معتبر نبودن يك دليل اثبات نمي شود كه مدعا مردود است.بنابراين، اين سؤال مطرح مي شود كه آيا مجموعه A سازگارند؟ در اينجا نمي توان به اين مطلب بسنده كرد كه ناسازگاري مجموعه A اثبات نشده است، زيرا ممكن است در واقع، مجموعه A ناسازگار باشد و راهي براي نشان دادن ناسازگاري آن در دست نباشد و اگر در واقع، مجموعه A ناسازگار باشد اعتقاد به وجود خداي قادر مطلق، خيرخواه محض و عالم مطلق صادق نيست، زيرا وجود شرّ يقيني است. براي اثبات ناسازگاري مجموعه A بايد حقيقت و يا حقايق ضروري را به مجموعه افزود. پيدا كردن حقايق ضروري و افزودن آن به مجموعه براي اثبات ناسازگاري آن بسي دشوارتر از اثبات سازگاري آن است، زيرا براي ناسازگاري يك مجموعه ضميمه كردن حقايق امكاني سودمند نيست. احتمالات چهارگانهاي را كه در ردّ پلانتينجا ذكر كرديم در نظر آورديد. يكي از احتمالات اين بود كه با دفع شرّ خير برتري دفع شود. با صرف اين احتمال نمي توان مجموعه A را ناسازگار دانست، زيرا ممكن است آنچه تحقق مي يابد احتمال چهارم باشد كه در اين صورت، ناسازگاري به اثبات نمي رسد. اما برعكس، براي اثبات سازگاري يك مجموعه كافي است اوضاع و احوالي را در نظر بگيريم كه در آن اوضاع و احوال مجموعه A صادق باشد، زيرا اگر مجموعه A ناسازگار باشد، حتي در آن حال نيز ناسازگار است. بنابراين، افزودن حقايق ضروري براي اثبات سازگاري مجموعهاي لازم نيست.
مجموعه سازگار و ناسازگار
ذكر نكاتي در اينجا ضروري مي نمايد:1 - اگر مجموعهاي ناسازگار باشد حداقل يك قضيه از آن مجموعه كاذب است. لذا ناسازگار بودن مجموعه A هميشه به سود ملحد نيست. ممكن است كساني مدعي شوند كه مجموعه A ناسازگارند، ولي در عين حال، به خداي قادر مطلق، خيرخواه محض و عالم مطلق معتقد باشند، زيرا ناسازگاري مجموعه A ممكن است به دليل كذب قضيه