دستور زبان عمقي ويتگنشتاين
در هر علمي با قبول پيشفرضهايي به مسائل آن علم مي پردازند. در علم الاهيات هم با پذيرش وجود خداوند ساير مسائلي كه در الاهيات وجود دارد، بررسي مي شود. بنابراين، نمي توان در علم الاهيات وجود خداوند را به اثبات رساند، زيرا وجود خدا در اين علم پيشفرض است. اين اشكال بر اساس نظريه ويتگنشتاين مبني بر اين كه كار فيلسوف كشف «دستور زبان عمقي » و نقشه برداري از حدّ و مرزهاي هر علمي است، تنظيم يافته و چون اين استدلال خود داراي مقدماتي است و نقد آن هم حجم نسبتاً وسيعي از صفحات كتاب را اشغال مي كند، از اين جهت اين استدلال و پاسخ به آن را در فصل چهارم مستقلاً بحث خواهيم كرد.3 - دستگاه معرفتي ما و وجود خدا (نومن و فنومن)
از نظر كانت معرفت تركيبي است از دادههاي حسي به اضافه آنچه ذهن به آن مي افزايد؛ به عبارت ديگر، معرفت از تجربه آغاز مي شود، ولي از تجربه معرفت بر نمي خيزد، بلكه شرايط ديگري ، مانند صور حساسيت (زمان و مكان) و مقولات فاهمه، نظير وحدت، ضرورت... بايد ضميمه شود تا معرفت حاصل آيد. پس تجربه ماده معرفت است و صورت معرفت را ذهن مي دهد. به همين دليل، كانت به نومن يا شي ء في نفسه و فنومن يا پديدار معتقد است. انسان هميشه به پديدار دسترسي دارد، اما به نومن و شي ء في نفسه علم حاصل نمي كند. بنابراين، نمي توان برهاني اقامه كرد مبني بر اين كه وجود خدا يك شي ء في نفسه است؛ به تعبير ديگر، نمي توان از عالَم نمودها به عالم بود اشيا دسترسي پيدا كرد.حقيقتاً من خود در شك هستم كه آيا كانت با داشتن چنين معرفتشناسي مي پذيرد كه برهان بر وجود خدا امكانپذير نيست؟ در بعضي نوشتهها چنين اشكالي را بر اساس مباني كانت بر براهين اثبات وجود خدا ذكر كردهاند؛ براي نمونه به اين اشكال توجه كنيد:بر خلاف انتظار طرفداران دليل وجودي كه مي خواهند با تحليل مفهوم كاملترين هستي خدا را از طريق يك قضيه تحليلي اثبات كنند، اثبات خدا از اين طريق ممكن نيست و لاجرم بايد تأليفي باشد، اما اثبات وجود خدا از طريق يك قضيه تأليفي مؤخر از تجربه نيز معنا ندارد و بنابراين، بايد از طريق يك قضيه تأليفي مقدم بر تجربه صورت گيرد و همه سخن كانت اين است كه قضاياي تأليفي مقدم بر تجربه فقط در عالم پديدار مي تواند صادق باشد و مقولات حس و مقولات فاهمه بر آنچه نتواند زماني و مكاني باشد، قابل اطلاق و اعمال نيست.(1)ما بدون اين كه در مورد اين نظريه كانت قضاوت كنيم مي توانيم بگوييم كه1. ايمانوئل كانت، تمهيدات، ترجمه غلامعلي حداد عادل، ص 32.