در اين كه واژه «خدا» در زبان فارسي ، «الله» در عربي ، «God» در انگليسي و واژههاي ديگر در زبانهاي مختلف كه دلالت بر امر اُلوهي دارند، به گونهاي كه انسان در برابر مسماي آن سر خم كرده و از او استمداد مي جويد، آيا اسماند يا وصف؟ و اگر اسماند، آيا اسم عاماند يا اسم خاص، يا هيچ كدام و يا نيمه عام و نيمه خاص، نظريههاي مختلفي وجود دارد. پاسخ به اين پرسشها ما را وا مي دارد كه ابتدا به طور كلي ، خلاصهاي از وضع الفاظ و دلالت آنها بر معاني ، به دست دهيم، سپس بحث را در خصوص واژه خدا و معادل آن دنبال كرده و خصوصيات آن را بر شمريم.
2 - وضع الفاظ (لفظ و معنا)
قبل از ورود به بحث الفاظ، لازم است انواع دلالتها را به اختصار بيان كرده و از اين رهگذر وضع الفاظ را بررسي كنيم.
دلالتهاي عقلي ، طبعي و وضعي
بدون شك، الفاظ از نوع دلالت هايي است كه بشر براي رسيدن به اغراض و اهداف خود همواره از آن استفاده كرده و مي كند. دلالت الفاظ بر مدلولات خود از نوع دلالتهاي قراردادي و اعتباري است نه عقلي يا طبعي . در دلالتهاي عقلي بشر با ادراك خود از دالّي به مدلولي رهنمون مي شود كه به هيچ وجه مبتني بر قرار داد اشخاص نيست؛ مثلاً دود علامت آتش است، چه قراردادي بر روي آن صورت گرفته باشد يا نه. مقصود ما از دلالت عقلي در اينجا، آن نوع دلالتي است كه حتي مشترك بين حيوانات و انسانها است؛ براي نمونه برخي علائم جوّي ، بعضي حيوانات را وامي دارد كه دنبال سر پناهي براي خود باشند تا در نيمههاي شب دچار باران زدگي نشوند. در مقابل دلالتهاي عقلي ، علائم و دلالت هايي وجود دارد كه به طور طبيعي بر مدلولي دلالت مي كنند. اين علائم مانند مورد قبلي كلّيّت ندارند، مانند سرفه كردن كه به طور طبيعي دلالت بر درد سينه در اثر سرماخوردگي دارد. اما دلالتهايي نيز وجود دارند كه به صورت عقلي و طبعي دلالت بر مدلول مورد نظر دلالت ندارند، در عين حال، بشر از آنها استفاده مي كند و مقصود خود را به وسيله آنها به ديگران اعلان مي دارد؛ مانند علائم رانندگي . اين نوع دلالتها يا لفظي اند و يا غير لفظي .
دلالتهاي لفظي
بدون شك، نياز بشر به زندگي بهتر و راحتتر او را ملزم مي كند كه از طبيعت و قواي خود كمك بگيرد. يكي از راههاي بهتر زندگي كردن كشف دلالت لفظي است. در نظر بگيريد اگر بشر زبان نمي داشت و براي رساندن اغراض خود الفاظ را به كار نمي گرفت، چقدر زندگي براي او مشكل مي شد. الفاظي كه به منظور القاي اغراض بشر به كار مي روند، دلالت بر آن اغراض دارند، اين دلالت از نوع دلالت عقلي يا طبعي نيست، بلكه اصطلاحاً آن را دلالت وضعي مي نامند.اين كه وضع چيست و چگونه يك لفظ بر معنا دلالت مي كند؟ از جمله سؤالاتي است كه در اينجا به اختصار به آن مي پردازيم: