4 - قياس منطقي و وجود خدا - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پذيرش عالَم نومن خود دليل بر اثبات اشياي في نفسه است، هم‏چنين دليلي است بر اين كه دانش ما به عالَم نومن هم تعلق مي ‏گيرد. اما اين كه حقيقت و خصوصيات اشياي في نفسه چگونه است و آيا اين حقايق و خصوصيات قابل شناخت هستند يا خير، مسئله ديگري است.

اتفاقاً در فلسفه اسلامي به اين نكته توجه شده است كه گاهي انسان به ماهيت و چيستي شيئي علم پيدا مي ‏كند، اما دانش به وجود آن ندارد، بر عكس گاهي دانش به وجود چيزي تعلق مي ‏گيرد، در حالي كه حقيقت و چيستي آن مجهول مي ‏ماند. پس برهان بر اثبات وجود چيزي جز اين نيست كه آن چيز تحقق دارد، اما اين كه چيستي آن كدام است، مسئله ديگري است.

ممكن است اين اشكال به ذهن خطور كند كه تا چيستي شيئي معلوم نباشد نمي ‏توان وجودش را اثبات كرد، چرا كه نمي ‏توان مجهول مطلق را اثبات كرد؟ در پاسخ مي ‏گوييم: معرفت به شيئي كه وجودش معلوم نيست هميشه به مفاهيم ذاتي آن بستگي ندارد، گاهي از راه آثار و نتايج مي ‏توان به چيستي آن علم پيدا كرد و گاهي از راه تعريف. فرض كنيد به هر دليلي همه ما مفهوم واجب‏الوجود را در ذهن داريم حال مي ‏خواهيم ببينيم چنين مفهومي وجود خارجي دارد يا خير، در حالي كه از چيستي و حقيقت آن بي ‏خبريم و فقط از آن شي ‏ء با عنوان واجب‏الوجود اطلاع داريم، لذا به همين مقدار موضوع از مجهول مطلق بودن خارج مي ‏شود. خلاصه اگر بپذيريم كه دانش ما به طور كلي به عالم نومن تعلق نمي ‏گيرد، خود اين پذيرش با عث مي ‏شود كه دستگاه نومن و فنومن برچيده شود، زيرا چيزي كه به هيچ وجه معلوم واقع نمي ‏شود و مجهول مطلق است، چگونه مي ‏تواند يك طرف تقسيم واقع شود. بنابراين، با دستگاه نومن و فنومن نمي ‏توان برهان وجود خدا را خدشه‏دار كرد.

4 - قياس منطقي و وجود خدا

هر قياسي داراي دو مقدمه است. برخي را گمان بر اين است كه با دو مقدمه قياس نمي ‏توان وجود خدا را اثبات كرد. در اين‏جا دو دليل بر عدم امكان استنتاج وجود خدا از مقدمات قياس اقامه شده است:

وجود نتيجه در مقدمات‏

استدلال بر وجود خدا از دو حال خارج نيست: يا خدا در يكي از مقدمات قياس ذكر مي ‏شود و يا اين كه در هيچ‏يك از مقدمات ذكر نمي ‏شود. اگر در هيچ يك از مقدمات برهان ذكر نشود نمي ‏توان وجودش را اثبات كرد، زيرا چيزي كه در هيچ يك از مقدمات ظاهر نشده باشد، در نتيجه هم ظاهر نمي ‏شود. در نتيجه، چنين برهاني بايد بي ‏اعتبار باشد، چون از نظر منطقي نتيجه نمي ‏تواند فراتر از مقدمات باشد و اگر خدا در مقدمات ذكر شود، ديگر نيازي به اثبات ندارد و برهان نا معتبر است.

ابتدا بايد روشن شود كه مراد از اين كه گفته مي ‏شود: «اگر خدا در مقدمات قياس ظاهر شود، برهان معتبر نيست» چيست؟ آيا مقصود اين است كه هرگاه وجود خدا در مقدمات ظاهر شود، اين نوع برهان درواقع، به برهان وجودي برمي ‏گردد و برهان وجودي معتبر نيست؟ اگر مقصود اين باشد در فصل بعد خواهيم گفت كه هيچ اشكالي بر برهان وجودي وارد نيست.

اگر مقصود خود خدا باشد نه وجود آن، در اين صورت، چگونه برهان نامعتبر خواهد بود؟ چه دليلي بر بي ‏اعتباري آن وجود دارد؟ از طرف ديگر، اين كه گفته مي ‏شود: «اگر خدا در مقدمات برهان ظاهر نشود، در اين صورت، در نتيجه آن هم ظاهر نمي ‏شود»، آيا مقصود اين است كه نه وجود خدا و نه خود خدا در هيچ يك از مقدمات، نه به صورت صريح و نه به صورت پنهاني ظاهر نمي ‏شود؟ پر واضح است كه چنين مقدماتي وجود خدا را اثبات نمي ‏كند و در هيچ برهاني هم كه مدعي اثبات وجود خدا است چنين نيست، چرا كه دست كم خود خدا در يكي از مقدمات ظاهر مي ‏شود.

اگر مراد از عبارت فوق اين باشد كه نتيجه بايد صريحاً در مقدمات ظاهر باشد و در غير اين صورت، برهان معتبر نيست، روشن است كه كلام باطلي است، زيرا نتيجه‏برهان مخصوصاً در قياس‏هاي اقتراني صريحاً در مقدمات ذكر نمي ‏شود، گرچه نتيجه در ضمن مقدمات موجود است، ولي مادامي كه در ذهن بين مقدمات ترتيبي حاصل نشود، ذهن به نتيجه آن توجه نمي ‏كند و ادله اثبات وجود خدا، به‏گونه‏اي مقدمات را ترتيب مي ‏دهند تا زمينه‏اي فراهم شود كه از دل مقدمات نتيجه به‏دست‏آيد.

امتناع برهان لمّي و انّي بر وجود خدا

اقامه دليل بر وجود واجب ممكن نيست، زيرا برهان يا لمّي است كه از طريق علم به علت، علم به معلول حاصل مي ‏شود، در حالي كه خدا طبق تعريف موجودي است كه علت هر موجود ديگر است. پس در حق خدا نمي ‏توان برهان

/ 219