هر قياسي داراي دو مقدمه است. برخي را گمان بر اين است كه با دو مقدمه قياس نمي توان وجود خدا را اثبات كرد. در اينجا دو دليل بر عدم امكان استنتاج وجود خدا از مقدمات قياس اقامه شده است:
وجود نتيجه در مقدمات
استدلال بر وجود خدا از دو حال خارج نيست: يا خدا در يكي از مقدمات قياس ذكر مي شود و يا اين كه در هيچيك از مقدمات ذكر نمي شود. اگر در هيچ يك از مقدمات برهان ذكر نشود نمي توان وجودش را اثبات كرد، زيرا چيزي كه در هيچ يك از مقدمات ظاهر نشده باشد، در نتيجه هم ظاهر نمي شود. در نتيجه، چنين برهاني بايد بي اعتبار باشد، چون از نظر منطقي نتيجه نمي تواند فراتر از مقدمات باشد و اگر خدا در مقدمات ذكر شود، ديگر نيازي به اثبات ندارد و برهان نا معتبر است.ابتدا بايد روشن شود كه مراد از اين كه گفته مي شود: «اگر خدا در مقدمات قياس ظاهر شود، برهان معتبر نيست» چيست؟ آيا مقصود اين است كه هرگاه وجود خدا در مقدمات ظاهر شود، اين نوع برهان درواقع، به برهان وجودي برمي گردد و برهان وجودي معتبر نيست؟ اگر مقصود اين باشد در فصل بعد خواهيم گفت كه هيچ اشكالي بر برهان وجودي وارد نيست.اگر مقصود خود خدا باشد نه وجود آن، در اين صورت، چگونه برهان نامعتبر خواهد بود؟ چه دليلي بر بي اعتباري آن وجود دارد؟ از طرف ديگر، اين كه گفته مي شود: «اگر خدا در مقدمات برهان ظاهر نشود، در اين صورت، در نتيجه آن هم ظاهر نمي شود»، آيا مقصود اين است كه نه وجود خدا و نه خود خدا در هيچ يك از مقدمات، نه به صورت صريح و نه به صورت پنهاني ظاهر نمي شود؟ پر واضح است كه چنين مقدماتي وجود خدا را اثبات نمي كند و در هيچ برهاني هم كه مدعي اثبات وجود خدا است چنين نيست، چرا كه دست كم خود خدا در يكي از مقدمات ظاهر مي شود.اگر مراد از عبارت فوق اين باشد كه نتيجه بايد صريحاً در مقدمات ظاهر باشد و در غير اين صورت، برهان معتبر نيست، روشن است كه كلام باطلي است، زيرا نتيجهبرهان مخصوصاً در قياسهاي اقتراني صريحاً در مقدمات ذكر نمي شود، گرچه نتيجه در ضمن مقدمات موجود است، ولي مادامي كه در ذهن بين مقدمات ترتيبي حاصل نشود، ذهن به نتيجه آن توجه نمي كند و ادله اثبات وجود خدا، بهگونهاي مقدمات را ترتيب مي دهند تا زمينهاي فراهم شود كه از دل مقدمات نتيجه بهدستآيد.
امتناع برهان لمّي و انّي بر وجود خدا
اقامه دليل بر وجود واجب ممكن نيست، زيرا برهان يا لمّي است كه از طريق علم به علت، علم به معلول حاصل مي شود، در حالي كه خدا طبق تعريف موجودي است كه علت هر موجود ديگر است. پس در حق خدا نمي توان برهان