تقرير استدلال مكي و نقد آن‏ - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مجموعه B قواعد استنتاج اعمال شود، مجموعه ديگري تشكيل مي ‏شود كه صريحاً ناسازگار (متناقض) است، زيرا از دو مقدمه اول مجموعه B نتيجه مي ‏گيريم كه «سقراط فاني است»، هرگاه اين نتيجه را بر مجموعه B بيفزاييم، مجموعه B1 به اين صورت تشكيل مي ‏شود:

B1 = {«هر انساني فاني است»، «سقراط انسان است»، «سقراط فاني نيست»، «سقراط فاني است» .

مجموعه B1 صريحاً ناسازگار است. بنابراين، مي ‏توانيم بگوييم مجموعه‏هايي نظير مجموعه B صورتاً متناقض‏اند كه با اعمال قواعد استنتاج و افزودن نتايج به آن به مجموعه‏اي صريحاً متناقض مي ‏رسيم.

اما بايد توجه داشت كه گاهي مجموعه‏اي به وضوح ناسازگار است، ولي با اعمال قواعد استنتاج و ضميمه كردن نتايج به آن به مجموعه صريحاً متناقض نمي ‏رسيم؛ مثلاً مجموعه C را در نظر بگيريد:

C = {«زمين فوتبال از زمين بسكتبال بزرگ‏تر است.»، «زمين بسكتبال از زمين واليبال بزرگ‏تر است.»، «زمين فوتبال از زمين واليبال بزرگ‏تر نيست» .

C آشكارا ناسازگار است، ولي نمي ‏توان براي نشان دادن ناسازگاري آن صرفاً از قواعد استنتاج كمك گرفت، بلكه بايد گزاره يا گزاره‏هاي بيرون از مجموعه را به آن افزود تا با اعمال قواعد استنتاج و ضميمه كردن نتايج آن به مجموعه، به يك مجموعه صريحاً متناقض رسيد. گزاره يا گزاره‏هايي كه به مجموعه افزوده مي ‏شوند بايد از حقايق ضروري باشند؛ به تعبير ديگر، كذب آن‏ها ممكن نباشد، مانند «هر چيزي خودش، خودش است»، «هيچ چيز كوچك‏تر از خودش نيست» و هكذا. هرگاه در مجموعه C (4) را بيفزاييم:

(4) اگر زمين فوتبال از زمين بسكتبال بزرگ‏تر باشد و زمين بسكتبال از زمين واليبال بزرگ‏تر باشد، آن‏گاه زمين فوتبال از زمين بسكتبال بزرگ‏تر است.

در اين صورت، با مجموعه‏اي صورتاً متناقض و ناسازگار روبه‏رو مي ‏شويم. قضيه (4) يك حقيقت ضروري است.

در مسئله شرّ مكي مدعي نيست كه اعتقاد به وجود خداي قادر مطلق و خيرخواه محض با اعتقاد به وجود شرور صريحاً و يا صورتاً متناقض و ناسازگاراست، بلكه مدعي است كه با ضميمه كردن حقايق ضروري و به تعبير او، با ضميمه كردن قواعد شبه منطقي به دو گزاره فوق، مجموعه‏اي صورتاً متناقض و ناسازگار تشكيل مي ‏شود كه اگر قواعد استنتاج در اين مجموعه اعمال و نتايج آن‏ها افزوده شود به يك مجموعه صريحاً متناقض و ناسازگار دست مي ‏يابيم. لذا مجموعه گزاره‏هايي كه به گمان مكي ناسازگارند عبارت‏اند از:

(1) خدا قادر مطلق است.

(2) خدا خيرخواه مطلق است.

(3) شرّ وجود دارد.

(4) خير نقطه مقابل شرّ است، به طوري كه شخص خيرخواه، حتي ‏المقدور شرّ را دفع مي ‏كند.

(5) توانايي ‏هاي قادر مطلق را هيچ حدّ و مرزي نيست.

تقرير استدلال مكي و نقد آن‏

بي ‏شك، مي ‏توان گفت كه اين مجموعه و يا مجموعه‏اي كه از (1) تا (3) به اضافه قضايايي نظير (4) و (5) تشكيل يابد، ناسازگارند. ناسازگاري مجموعه باعث مي ‏شود كه يا وجود شرّ را انكار كنيم، در حالي ‏كه هم از نظر موحد و الهي و هم از نظر ملحد و غيرالهي شرّ وجود دارد، و يا وجود خدا را نپذيريم و يا وجود خدا را بپذيريم، ولي او را قادر مطلق و خيرخواه محض ندانيم كه در هر يك از اين دو صورت، موحد و متأله ناخشنود است، لذا موحّد بايد با پذيرش (1) تا (3) و ردّ حداقل يكي از حقايق ضروري يا قواعد شبه منطقي ِ ادعا شده

/ 219