وجود را بايد از دو جنبه مفهوم و مصداق مورد توجه قرار داد:
1 - مفهوم وجود
در مفهوم وجود از چند جهت مي توان بحث كرد: آيا مفهوم وجود بديهي است؟ ملاك بداهت مفهوم وجود چيست؟آيا مفهوم وجود تعريفپذير است؟
بداهتِ مفهوم وجود
يكي از مباحثي كه در مورد وجود مطرح مي شود اين است كه مفهوم آن بديهي است؛ به اين معنا كه واژه «وجود» در زبان عربي و «هستي » در زبان فارسي و هر واژه ديگري به اين معنا در هر زباني شنيده شود، صاحبان و آگاهان به آن زبان معنايي را مي فهمند كه براي آنها بديهي است؛ يعني اين معنا را با تعريف به دست نياوردهاند، حتي تصديق به بداهت مفهوم وجود نيز بديهي است.
بداهت مفهوم
مفهومي را بديهي مي دانيم كه در علمِ به آن بي نياز از مفاهيم ديگر باشيم، خواه قابل تعريف باشد يا نباشد، لذا مفاهيمي كه از راه اندامهاي حسي به دست مي آيند، مانند سفيدي ، شيريني ، نرمي ... مفاهيمي بديهي اند، به اين معنا كه با اندامهاي حسي مي توانيم مجهولات مفاهيم حسي خود را معلوم كنيم و در معلوم كردن آن نيازي به تعريف نداريم، بلكه شايد قبل از احساس، تعريف ممكن نباشد، چنان كه از ارسطو چنين رسيده كه «من فقد حسّاً فقد فقد علماً». اما مفاهيمي كه حسي نباشند، يا نظري اند و با تعريف به دست مي آيند و يا بديهي اند. كه در صورت بديهي بودن، براي رسيدن به آن حتي به حس و يا علم حضوري هم نياز نداريم، گرچه ممكن است، مفاهيم حسي زمينه را براي حصول آن مفاهيم بديهي فراهم كنند. ظاهراً مفهوم وجود از همين نوع است، زيرا نمي توانيم با اندامهاي حسي آن را درك كنيم.
ملاك بداهت مفهوم
با توجه به مطلب فوق ملاك بداهت مفهوم اين است كه يا از راه حس به دست آيد و يا اين كه تعريفپذير