غير استدلال - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غير استدلال

در بالا ديديم كه براي رسيدن به باور هميشه نمي ‏توان از قضاياي ديگر استفاده كرد و لذا برخي باورهاي پايه‏اي هم داريم كه از راه استدلال به دست نيامده‏اند. چنين باورهايي از راه‏هاي ديگري مانند حس يا ادراك تصورات به دست مي ‏آيند.

حسّ‏

حس را مي ‏توان به حس ظاهري و حس باطني تقسيم كرد. ما با هر يك از آن‏ها مي ‏توانيم به باور برسيم.

قضايايي را كه از راه حس ظاهري به آن‏ها مي ‏رسيم، محسوسات يا حسيّات مي ‏نامند، مانند «اين صفحه سفيد است» و قضايايي را كه از راه حس باطني يا به تعبير ديگر، از راه علم حضوري به آن‏ها مي ‏رسيم، وجدانيّات مي ‏نامند، مانند «من گرسنه‏ام». وجدانيات برگرفته از علوم حضوري ‏اند؛ يعني چون گرسنگي ِ من معلوم به علم حضوري من است، از حقيقت گرسنگي خودم قضيه «من گرسنه‏ام» را مي ‏سازم و بدان باور پيدا مي ‏كنم. پس در حسيّات كنش و واكنش بدن و شي ‏ء محسوس مطرح است كه تصويري حسي در ما نمود مي ‏يابد و اين تصوير واسطه علم و باور مي ‏شود و در وجدانيات حضور خود معلوم بي ‏واسطه در پيشگاه ادراكي شخص، سبب باور به وجدانيّات مي ‏شود.

ادراك تصورات‏ گاهي براي رسيدن به باور كافي است تصوراتي را كه با هم نسبتي مي ‏يابند مقايسه كنيم. در اثر توجه به اين مقايسه، باوري حاصل مي ‏شود كه در منطق از اين‏ها به اوليات ياد مي ‏كنند و در تعريف آن مي ‏گويند: قضايايي كه صرف تصور دو طرف قضيه؛ مثلاً موضوع و محمول در حمليات، براي تصديق آن‏ها كافي است، مانند «كل از جزء خود بزرگ‏تر است». بر اين تعريف بايد اين نكته را بيفزاييم كه: «يا صرف تصور دو طرف قضيه كافي براي تكذيب باشد»، مانند «كل از جزء خود بزرگ‏تر نيست». منطق دانان به دليل آن كه دنبال قضاياي صادق هستند اين قيد را اضافه نكرده‏اند، در حالي كه با افزودن اين قيد، درواقع، قضاياي اوليه به اولي ‏الصدق و اولي ‏الكذب تقسيم مي ‏شوند.

بنابراين، در مجموعه (2n2 بعلاوه m) حداقل 6n قضيه داريم كه 3n از آن‏ها اولي ‏الصدق و 3n اولي ‏الكذب‏اند، زيرا n قضيه، حمل شي ‏ء بر نفس است كه اولي الصدق است و n قضيه، سلب شي ‏ء از نفس است كه اولي الكذب است. n قضيه، حمل نقيض شي ‏ء بر شي ‏ء است كه اولي الكذب است و n قضيه، سلب نقيض شي ‏ء از شي ‏ء است كه اولي ‏الصدق است. n قضيه، حمل شي ‏ء بر نقيض خود است كه اولي الكذب است و n قضيه، سلب شي ‏ء از نقيض است كه اولي ‏الصدق است. بنابراين، هرگاه يك مفهوم را با خودش يا با نقيضش بسنجيم، شش قضيه اولي الصدق يا اولي الكذب توليد مي ‏شود و اگر دو مفهوم را با خود و نقيضش بسنجيم، دوازده قضيه اولي الصدق يا اولي الكذب توليد مي ‏شود و هكذا.

اين كه گفتيم «حداقل» براي آن است كه ممكن است محمولي از اجزاي مفهومي موضوع و يا نقيض آن باشد كه در اين دو صورت نيز عقل با صرف تصور آن‏ها تصديق يا تكذيب خواهد كرد؛ يعني صورت اول، اولي التصديق و صورت دوم، اولي التكذيب است.

در منطق محمولاتي را كه جزء مفهوم موضوع باشند، ذاتيات مي ‏نامند. اگر تعداد اين نوع قضاياي موجبه را "z" بناميم، در اين صورت، قطعاً قضاياي اولي ما حداقل (6n بعلاوه 2z) خواهند بود و چون قضايايي داريم كه محمول آن‏ها ذاتي موضوعشان هستند، مانند حمل سه ضلع بسته بر مثلث يا سلب آن از مثلث، بنابراين، 0 اگر طبق تعريف قضاياي تحليلي را قضايايي بدانيم كه مفهوم محمول عين مفهوم موضوع يا جزء مفهوم موضوع باشد و بر موضوع حمل شود و قضيه خود متناقض را قضيه‏اي بدانيم كه مفهوم محمول عين يا جزء مفهوم موضوع است كه از موضوع سلب مي ‏شود، در اين صورت، تعدادي از (6n بعلاوه 2z) تحليلي يا خود متناقض هستند و تعدادي ديگر از آن‏ها نه تحليلي ‏اند و نه خود متناقض، ولي در عين حال، اولي التصديق يا اولي التكذيب هستند و آن‏ها قضايايي هستند كه موضوع و محمول آن‏ها مفهوماً نقيض يك

/ 219