عدم شمول بنى هاشم - اهل بیت در آیه تطهیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اهل بیت در آیه تطهیر - نسخه متنی

سید جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عدم شمول بنى هاشم

با احاديث زير استدلال كرده اند كه آيه تطهير شامل همه بنى هاشم است يا همراه با زنان پيامبرصلى الله عليه وآله و يا بدون آنان.

1. حديث زيد بن ارقم كه پيش از اين آمد. (1) .

2. حديث ابن عباس كه در آن آمده: خداوند خلق را دو قسم كرده و مرادر قسمت بهتر قرار داده است... سپس قبايل را خاندانى چند و مرا در بهترين خاندان قرار داد. اين فرموده خداوند متعال است كه: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» من و اهل بيت من پاكيزه از گناهان هستيم. (2) .

3. روايت زيد بن ارقم در پاسخ به حصين كه از او پرسيد: چه كسانى اهل بيت پيامبرند؟ زنانش؟ زيد پاسخ داد: نه به خداى سوگند، چه بسا زن مدتى با مرد زندگى كند، سپس مرد او را طلاق دهد و زن به نزد پدر و قوم خود باز گردد. اهل بيت پيامبر، اهل و عصبه اويند، آنان كه پس از او از صدقه محروم شدند. (3) .

4. صلاحيت لفظ «اهل بيت » براى شمول زنان و آل او. چرا كه مراد ازبيت، هم خانه مسكونى است و هم خانه نسبى. (4) .

كنجى شافعى سه ايراد بر گفته زيد بن ارقم گرفته كه عبارتند از:

1. زيد بن ارقم گفته: اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله كسانى هستند كه پس از او ازصدقه محروم شدند، در حالى كه محروميت از صدقه به پس از وفات پيامبرصلى الله عليه وآله اختصاص ندارد، بلكه پيش از وفات را هم در بر مى گيرد.

2. محرومان از صدقه منحصر در افراد مذكور نيست، بلكه بنى عبدالمطلب هم از صدقه محروم بودند.

3. بنا بر قول صحيح تر، آل مرد، غير از خود اويند. بنابراين، بر اساس گفته زيد، امير المؤمنين على عليه السلام از دايره اهل بيت خارج مى شود. (5) .

بعضى معتقدند كه منظور كنجى از عبارت اخير اين است، همان گونه كه زن پس از مدتى زندگانى با شوهر به خاطر طلاق از دايره بيت خارج مى شود،داماد هم اگر از دختر تابع خانه جدا شود، از آن خانه بيرون مى شود. چه ملاك در هر دو يك است. بنابراين، همان گونه كه همسران پيامبرصلى الله عليه وآله ازاهل بيت خارج هستند، على هم از آنان خارج مى شود.

ممكن است گفته شود: اين توجيه سخن كنجى بى جاست; زيرا زيد بن ارقم تاكيد كرده كه اهل بيت، اهل و عصبه مرد هستند، و على عليه السلام هم از عصبه پيامبرصلى الله عليه وآله است. پس معنا ندارد كه كنجى از زيد بن ارقم ايراد بگيرد كه على عليه السلام را از دايره اهل بيت بيرون مى كند، اما بعضى از محققان، عبارت كنجى را به نحو ديگرى توضيح داده اند كه ممكن است گفته شود اين توجيه نزديك تر به قبول است. حاصل اين توجيه چنين است:

على عليه السلام بنا بر نص آيه مباهله نفس پيامبرصلى الله عليه وآله است; بنابراين، از مدلول آيه خارج مى شود [چون آل مرد غير از خود اويند.] در حالى كه پيامبرصلى الله عليه وآله و هرآن كس كه به منزله اوست، چنان كه نزد بيش تر عالمان و محققان معلوم است، در مدلول آيه داخل مى باشد. ما ضمن پذيرش اين توجيه، احتمال مى دهيم كه به هنگام نوشتن اشتباهى رخ داده باشد. بدين معنا كه مى خواسته بنويسد رسول الله، ولى نوشته امير المؤمنين. با اين حال احتمال اشتباه درنوشتن معمولا ضعيف است. بنابراين، چاره اى جز پذيرش آنچه گذشت نيست. ما به ايرادهاى كنجى بر گفته زيد بن ارقم چند مورد مى افزاييم:

1. اين تفسير زيد از اهل بيت اجتهاد اوست. هرگاه چيزى غير از آن ازرسول خداصلى الله عليه وآله ثابت شود، معيار كلام رسول خداصلى الله عليه وآله خواهد بود نه اجتهادزيد و نه اجتهاد ديگرى; زيرا گفته ديگران، اجتهاد در مقابل نص است. (6) همان گونه كه هنگام بيان متون متواتر و صحيح حديث كساء در اوايل كتاب ملاحظه كرديد، ثابت شده كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله مراد از اهل بيت را معين فرموده است.

2. اگر سخن زيد درست باشد بر رسول خداصلى الله عليه وآله لازم بود كه عباس،فرزندانش، عقيل، جعفر و ديگر نزديكانش را زير عبا آورد و از جلو خانه آنان بگذرد و اين آيه را تلاوت كند.

3. معلوم نيست كه مرد از بيت، بيت نسبى و اصل و عصبه پيامبرصلى الله عليه وآله و ياخانه مسكونى و يا هر دو باشد. چه پيش از اين آمد كه با ملاحظه آيات وسياق آن و كاربردهاى وارده، ارجح اين است كه مراد از بيت، بيت نبوت ورسالت باشد. اعضاى اين بيت، از طريق راهنمايى پروردگار به واسطه رسول اكرم صلى الله عليه وآله شناخته مى شوند; زيرا خداوند است كه افرادى را كه شايستگى مقام والا و رفيع را در اثر تلاش ها و مجاهدت هاى خويش دارند مى شناسد.

پيش از اين آمد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اهل بيت را منحصر به آل عبا و ائمه دوازده گانه عليهم السلام كرده است. اگر هم بپذيريم كه منظور، خانه مسكونى است بايد همان گونه كه گذشت خانه خاصى باشد كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله اهل كساء رادر آن گرد آورد.

4. زيد در صدد بيان مراد عبارت اهل بيت در آيه تطهير نيست، بلكه حديث ثقلين را تفسير مى كند. (7) .

هر چند زيد بنا به آنچه بيان كرديم در اين تفسير خود دچار اشتباه شده،اما ممكن است راى وى در مورد عبارت «اهل البيت » در آيه تطهير خلاف آن باشد، خصوصا كه وى اصراء پيامبرصلى الله عليه وآله در تطبيق آيه بر خصوص اهل كساءرا ديده و شاهد بوده كه پيامبرصلى الله عليه وآله چندين ماه و بلكه تا زمان رحلت به اين امر ادامه داد.

در خصوص حديث ابن عباس نكات زير را بيان مى داريم:

1. اين حديث دلالت ندارد كه مراد از اهل بيت، همه بنى هاشم يا تمام كسانى است كه پس از پيامبرصلى الله عليه وآله از صدقه محروم شدند، چنان كه زيد بن ارقم مدعى بود.

2. حديث ابن عباس با حديث كساء كه پيش از اين آمد منافاتى ندارد;زيرا مراد اين است كه عنايت ربانى بر اين تعلق گرفته كه پيامبرصلى الله عليه وآله ازخانواده اى با شرافت، پاكيزه، و داراى مجد و فضيلت باشد. حال اگر اين پيامبر پس از آن كه به پيامبرى رسيد، اهل بيتى داشت كه از گناهان پاكيزه بودند، خلاف قاعده نخواهد بود; زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله در بهترين خانواده هاى قريش قرار داده شد. آن گاه اهل بيت او آمده اند كه آنان هم در دامان نبوت پاكيزه از گناهان تربيت شدند. بنابراين، وجود اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله در طول وجود آن حضرت به عنوان پيامبر مى باشد نه در عرض آن.

3. اگر پيوندهاى قبيله اى معيار بود، مى بايست ابوطالب و امثال او هم ازگناهان پاكيزه باشند، در حالى كه اين گونه نيست. اين به دست مى دهد كه هرچند قبيله و خانواده اثر بزرگى دارد اما نه همه چيز است و نه سبت به همگان چنين مى باشد. بنابراين، بايد به پيامبرصلى الله عليه وآله مراجعه كنيم تا در عمل،پاكيزگان را براى ما معرفى كند و آنان را از ديگران متمايز سازد. اين ازيك سو، از سوى ديگر نوح عليه السلام مى گويد:

... رب ان ابنى من اهلى وان وعدك الحق وانت احكم الحاكمين قال يانوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح (8) ;

بار پروردگارا! فرزند من از اهل من است و وعده تو هم حق است و تو كه قادرترين حكمفرمايانى. خداوند به نوح خطاب كرد كه فرزندت هرگز با تواهليت ندارد. او را عملى بسيار ناشايسته است...

ملاحظه مى كنيد كه خداوند به نوح وعده داده كه او و خاندانش رانجات دهد. نوح از خداوند مى خواهد كه به وعده اش عمل كند. پاسخ مى رسدكه پسر نوح به سبب معصيت از اهل وى نيست، در حالى كه از نزديك ترين افراد اوست.

اين دلالت دارد كه معيار اهل بيت بودن قرابت نيست، بلكه معيار اصلى،عمل صالح است. حسن بن موسى بن على وشاء از امام رضاعليه السلام در حديثى پيرامون پسر نوح روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «هرگز، او پسر نوح بود،اما از آن جايى كه معصيت خداى - عز وجل - كرد، خداوند او را از پدرش نفى نموده همين طور هر كس از ما باشد و اطاعت خداى - عز وجل نكند - ازما نيست و هرگاه تو از خداى - عز وجل - اطاعت نمايى، از ما اهل بيت هستى.» (9) .

امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس از شما تقواى الهى پيشه كند و كار شايسته انجام دهد، از ما اهل بيت است.» راوى گفت: از شما اهل بيت؟! فرمود:«[آرى] از ما اهل بيت، ابراهيم در اين مورد فرمود: هر كس از من پيروى كند، همانا كه از من است.» (10) .

از اين جهت است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله درباره سلمان فارسى فرمود: «سلمان از ما اهل بيت است.» (11) .

به همين جهت است كه كسانى از زنان پيامبرصلى الله عليه وآله كه مرتكب مخالفت هاى بزرگى - چه در زمان حيات حضرت و چه پس از رحلت او -شدند، از اهل بيت او نيستند.

/ 89