ژوئن 1967 - خدا بود و دیگر هیچ نبود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدا بود و دیگر هیچ نبود - نسخه متنی

مصطفی چمران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ژوئن 1967

خدايا چه نعمت بزرگى به من عطا كرده اى كه از مرگ نهراسم و در مقابل تهديد و
تطميع كوته نظران و سفلگان به زانو درنيايم.

روزگار عجيبى است، ترور و وحشت بر همه جا حكومت مى كند. به زور سرنيزه و
گلوله انسان ها را تسليم اوامر و افكار خود مى كنند و مردم نيز، بوقلمون صفت
در مقابل زور سجده مى كنند... اما من، من دردمند، منى كه مرگ برايم شيرين و
جذابست، منى كه هميشه به مرگ لبخند زده ام و هميشه به استقبالش شتافته ام،
منى كه در اين دنيا اميد و آرزويى ندارم و با مرگ چيزى از دست نمى دهم... من
در مقابل اين دون صفتان احساس قدرت و آرامش مى كنم و اينان، چه دشمنان و چه
دوستان تعجب مى كنند كه چطور ممكن است من اين طور جسورانه در مقابل طوفان
حوادث قدعلم كنم و امواج سهمگين مرگ را بر جان بپذيرم و اين چنين آرام و
مطمئن لبخند بزنم؟

/ 53