10 مى 1965 - خدا بود و دیگر هیچ نبود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدا بود و دیگر هیچ نبود - نسخه متنی

مصطفی چمران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














10 مى 1965

خدايا به تو پناه مى برم.

خدايا به سوى تو مى آيم.

خدايا بدبختم.

خدايا مى سوزم.

خدايا قلبم در حال تركيدن است.

خدايا رنج مى برم.

خدايا جهان به نظرم تيره و تار شده است.

خدايا بيچاره شده ام.

خدايا عشق حتى عشق محبوب ترين كسانم مكدر شده است.

خدايا بدبختم.

خدايا، آسمان آمال و آرزوهايم تيره و كدر شده است، به تو پناه مى برم و دست
يارى به سوى تو دراز مى كنم، تو كمكم كن، نجاتم ده، تسكينم بخش، به قلب
دردمندم آرامش ده، جز تو كسى را ندارم و راستى جز تو كسى را ندارم. نمى توانم
)به( هيچ كس اطمينان كنم، نمى توانم به امّيد هيچ كس زنده بمانم. دلم از همه
گرفته. از همه ناراحتم. از دنيا رنج مى برم.

خسته ام، كوفته ام، پژمرده و دل مرده ام. با آن كه همه مرا خوشبخت تصور
مى كنند. با آن كه به سوى مهم ترين مأموريت ها مى روم. با اين كه بايد شاد و
خندان باشم. ولى چقدر افسرده و محزونم. حزن و اندوه قلبم را مى فشرد حتى
نمى توانم گريه كنم، آه بكشم. نزديك است خفه شوم.

خدايا به تو پناه مى برم. تو نجاتم ده. تنها و تنها تويى كه در چنين شرايطى
مى توانى كمكم كنى، من به سوى تو مى آيم. من به كمك تو محتاجم و هيچ كس جز تو
قادر نيست كه گره مرا بگشايد.

/ 53