21 فوريه 1976
بسم اللَّهمحبوبم، ديشب نخفتم. از اين كه تو را، در رنج و عذاب مى بينم بى اندازهناراحتم. من از طوفان حوادث باكى ندارم. در گرداب هاى خطر فرو مى روم تا به
ساحل نجات برسم... از اين طوفان ها زياد ديده ام... و مى دانى كه از اين
طوفان هاى سخت خيلى زياد بر پيكر طايفه شيعه هجوم آورده است و من احساس
مى كنم كه در خلال اين طوفان هاى خطرناك است كه شخصيّت آدمى نضج مى گيرد و
اجتماع به سوى كمال مى رود.من نگرانم و اين نگرانى طبيعى است، نگران جوانان بى گناه، نگران بازى هاى
سياسى استعمار، نگران خدعه و تزوير عملاء(50) داخلى، نگران سرنوشت، و نگران
اين كه ما نتوانيم در اين لحظات بحرانى به مسئوليت خود آن چنان كه بايد عمل
كنيم...اما من از خطر نمى هراسم، از مرگ نمى گريزم. هنگامى كه طوفان ها، بيش از تحمل
توانايى من، شدت مى گيرند؛ على را در نظرم مجسم مى كنم. دردهاى او و رنج هاى
او، تنهايى او و ناله ها و سوز و گدازهاى درونى او، طوفان هاى حوادث كه يكى
پس از ديگرى او را محاصره كرده بود. همه را به ياد مى آورم... و آن گاه تسكين
مى يابم و هنگامى كه هيچ راه نجاتى پيدا نمى كنم به آغوش شهادت پناه مى برم و
با قدم هاى محكم و اراده آهنين به دنبال حسين مى روم و با رضا و توكل، خود را
و حيات و هستى خويش را به خدا تقديم مى كنم... آن گاه آسوده و مطمئن و آرام
به سوى سرنوشت مى روم. آن چه مرا بيش از اندازه رنج مى دهد ناراحتى تو است و
آرزو مى كنم كه بتوانم قسمتى از ناراحتى هاى تو را بر قلب خود بپذيرم.ديروز، در حين ناراحتى شديد، جوانان بى گناه ما را محكوم كرديد...به خدا سوگند كه، اين جوانان بى گناهند و آن قدر بى رحمانه و ظالمانه مورد
اهانت، تهمت و هجوم جدى قرار گرفته اند كه حدى بر آن متصور نيست... تنها گناه
آن ها اين است كه در مقابل بى شرف ترين فاسدها، و خبيث ترين جنايت كاران از
جان خود مسلحانه دفاع كرده اند و خدا به آن ها كمك كرده تا باوجود قلت خود
دشمنان خود را از پاى درآورند. خيلى دور از انصاف است كه چنين جوانان
بى گناهى را از دفاع جان خويش محروم كنيم و از اين كه مظلومانه به دست
جنايت كاران كشته نشده اند، محكوم نماييم!من اين جوانان را احترام مى كنم، زيرا اين شهامت و شجاعت را داشته اند كه
براى اولين بار، ظلم و ستم و كفر را با عنف جواب بگويند و مثل بيچارگان ذليل
و درمانده زمان سلطان حسين صفوى، مرگ را با خفت و ذلت نپذيرند...مشكل ما، مبارزه حق و باطل است كه به اوج خود رسيده و هر روز به درجات سخت تر
مى رسد. اصحاب ظلم و كفر و جهل متحد مى شوند و ما را مى كوبند، زيرا ما از
قماش آن ها نيستيم و ارزش هاى آن ها را زير پا گذاشته ايم، و مقياس ها و
ارزش هاى خدايى را علم كرده ايم كه آن ها را نابود خواهد كرد.