نوامبر 1972 - خدا بود و دیگر هیچ نبود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدا بود و دیگر هیچ نبود - نسخه متنی

مصطفی چمران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نوامبر 1972

اى درد اگر تو نماينده خدايى كه براى آزمايش من قدم به زمين گذاشته اى تو را
مى پرستم، تو را در آغوش مى كشم و هيچ گاه شكوه نمى كنم.

بگذار بندبندم از هم بگسلد، هستيم در آتش درد بسوزد و خاكسترم به باد سپرده
شود؛ باز هم صبر مى كنم و خداى بزرگ را عاشقانه مى پرستم.

اى خدا، اين آزمايش هاى دردناكى كه فرا راه من قرار داده اى؛ اين شكنجه هاى
كشنده اى را كه بر من روا داشته اى، همه را مى پذيرم.

خدايا، با غم و درد انس گرفته ام. آتش بر من سلامت شده و شكست و ناملايمات،
عادى گشته است.

خطر و مرگ، دوستان صادق من شده اند. از ملاقاتشان لذت مى برم و مصاحبتشان را
آرزو مى كنم.

خدايا، كودك كه بودم از بلندى آسمان و ستارگان درخشنده اش لذت مى بردم، اما
امروز از آسمان لذت مى برم زيرا بدون آن خفه مى شوم؛ زيرا اگر وسعت و عظمت آن
از شدت درد روحيم نكاهد ديگر خفه مى شوم.

/ 53