مصونیت قرآن از تحریف نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ب ) روايـات فراوانى دلالت دارند كه قرآن هرگز تحريف نشده از جمله : روايات عرضه كردن اخبار بـر قـرآن و روايـاتـى كـه مـى گـويـد: هـرگـاه افـقها تاريك و كارها درهم آميخته شد به قرآن مراجعه كنيد .و نيز حديث ثقلين و مانند اينها.ج ) همه دلايلى كه قائل به تحريف , ذكركرده مخدوش بوده و مقصودش را اثبات نمى كند.د) از روايـات و اخـبـارى كـه درباره جمع قرآن ـدر زمان ابوبكر و عثمان ـ به ما رسيده يقين پيدا مى كنيم كه آنها همان سوره ها و آياتى را كه در زمان خود پيامبر (ص) تكميل شده بود گردآورى كرده در يـك جـلد نهادند, بدون آن كه به متن آن دست بزنند و از آن كم كنند يا بر آن بيفزايند و همان قرآن ـبه همان شكل ـ تا امروز به سلامت باقى مانده است ((149)) .21ـ حضرت امام خمينى ((150)) ـرضوان اللّه تعالى عليه ـ مى گويد: هركس از اهتمام مسلمانان به جـمـع آورى قرآن و حفظ و ضبط قرائت و كتابت آن باخبر باشد, به سستى و بطلان پندار تحريف پى مى برد و اخبارى كه اهل تحريف به آن تمسك جسته اند, يا چنان ضعيف است كه نمى توان بدان اسـتدلال نمود و يا اخبارى جعلى بوده كه نشانه هاى جعل از سروروى آن مى بارد و يا مفهوم آن به قدرى بيگانه و دور از واقعيت است كه نمى توان به آن اعتنا كرد.در ايـن ميان , پاره اى اخبار صحيح نيز به اين مطلب اشاره دارد كه تحريف , در تاويل و تفسير قرآن رخ داده نه در الفاظ و عبارات آن .خـلاصه نظر ما اين است كه كتاب عزيز (قرآن ) همان است كه در دسترس همگان و در يك مجلد قـراردارد و هيچ گونه افزايش و كاهشى بدان راه نيافته و اختلاف قرائتها مساله تازه اى است كه از اختلاف قاريان در اجتهاداتشان منشاگرفته و ربطى به وحى الهى ـكه روح الامين بر قلب مبارك سيدالمرسلين# نازل كرده ـ ندارد ((151)) .ايـشـان گـفتار شديداللحن و گسترده ترى دارد درباره حجيت ظواهر قرآن در برابر كسانى كه پنداشته اند قرآن ظهور ندارد, چون دچار تحريف گشته و تحريف , موجب اجمال و گنگى مطالب آن شده است .مى گويد: اين ادعا ممنوع و پوچ است , چراكه قرآن هرگز تحريف نشده و اين عقيده محققان و صاحب نظران اسلام ـاز شيعه و سنى ـ است .بـراى تـوضـيـح بـيـشـتـر, مـى گوييم : آيا به راستى واقعيت همان طور است كه نويسنده كتاب فـصـل الـخـطـاب پنداشته است , همان كتابى كه نه به علم كسى مى افزايد و نه وظيفه اى ايجاب مى كند .وى با گردآورى و درهم آميختن رواياتى سست و ضعيف , اين كتاب را سرهم كرده است , امـا بايد دانست كه اصحاب بويژه پيشينيان خردمند ما ـمثل نويسندگان كتب اربعه ((152)) ـ از آن اعراض كرده و حريم روايات و كتب اصيل شيعه را از آن پاك ساخته اند.تـازه اين , حال بيشتر كتابهاى روايى وى ـمثل مستدرك ـ است .از چگونگى ديگر كتابهايش نپرس كه آكنده از قصه ها و حكايات عجيب و غريبى است كه بسيارى از آنها به شوخى شبيه تر است تا به مـطـالـب جـدى , بـا اين كه وى شخصى شايسته و پژوهشگر بوده , اما [متاسفانه ] كمتر به مطالب سودمند پرداخته است .جـاى بـسى شگفتى است كه چگونه دانشمندان و هوشمندان معاصرش غفلت ورزيده و پيشگيرى نـكـردند تا اين كه آنچه نبايد بشود واقع شد و مشكلاتى را آفريد كه بايد آسمانها بر آن بگريند و اى بسا بر زمين فروريزند.بـطور خلاصه اگر مساله , آن گونه بود كه او و مانند او مى گويند, يعنى كتاب الهى پربوده از نام اهـل بـيـت و فضيلتهايشان و نام اميـرالمومنين (ع ) و اثبات وصـايت و امامت آن حضرت , پس چرا خود اميرالمومنين و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين للّه و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و ديـگـر اصحاب ـكه هميشه برخلافت اميرالمومنين (ع) استدلال مى كردندـ به اين آيات روشن و بـراهـيـن قاطع قرآنى احتجاج نكرده اند و چرا تنها به احاديث نبوى استدلال مى نمودند با اين كه ـطبق ادعاى شماـ قرآن [با آن صراحت ] پيش رويشان بود؟! اگـر بـه راسـتى اين گونه بود چرا پيامبر (ص) در حجةالوداع ـكه در اواخر نزول وحى و در آخرين سال عـمر شريفش انجام شدـ از ابلاغ يك آيه درباره جانشينى حضرت على (ع) هراس داشت تا جايى كه خداوند متعال به او تامين داده مى گويد: بوالله يعصمك من الناسب ((153)) , خداوند تو را از [گزند] مـردم نـگـه مى دارد؟ و چرا پيامبر (ص) هنگام رحلت , تقاضاى قلم و دوات نمود تا مشخصا نام حضرت على (ع) را براى جانشينى خود بنويسد؟ آيا [به پندار شما] فكر مى كرد وصيتش از وحى الهى موثرتر است ؟ درنـتـيـجـه , بـطـلان ايـن گـفتار دردآور و نظريه فاسد, روشنتر از آن است كه بر انسان عاقلى مـخـفى بماند, اما [متاسفانه ] اين فساد, على رغم نظر دانشمندان اسلام و نگهبانان شريعت پيامبر خاتم , شايع و پراكنده گشت ((154)) .22ـ در پـايـان يـادآور مى شويم كه استاد گرانقدر ما حضرت آيةاللّه خوئى ـره ـ نيز در اين زمينه به طور گسترده و همه جانبه بحث كرده اند و ما در اين نوشتار ازشيوه ايشان پيروى نموديم .از اين رو عنوان بحث را نيز از كتاب وى برگرفتيم ((155)) .هميشه انديشه هاى گرانبها و مترقى ايشان سرشار از خير و بركت بوده و هست .