مصونیت قرآن از تحریف نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آرى ! در گـذشـتـه و حـال , هميشه يهوديان با اسلام دشمنى داشته و دارند و با تلاشى مذبوحانه مى خواهند كيان مسلمين را به خطر بيندازند, ولى اين بيچارگان را چه شده كه گوشهايشان را دربـسـت در اخـتيار ياوه سراييهاى اين پليدان مى گذارند و خود را در برابر دسيسه هاى برادران مـلعون شياطين رهامى كنند تا آنان را به هرجا كه مى خواهند بكشانند .خداوند متعال مى فرمايد:وكـذلـك جعلنا لكل نبي عدوا شياطين الانس والجن يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا ((428)) , ايـن چـنـيـن در بـرابر هر پيامبرى , دشمنى از شياطين انس و جن قرارداديم , آنها بطور سرى (و درگوشى ) سخنان فريبنده و بى اساس (براى اغفال مردم ) به يكديگر مى گفتند.از ايـن جـاسـت كـه بـه افـرادى مـانـند محدث نورى مى گوييم : به خاطر جاانداختن يك دروغ پـيـش سـاخته خودتان , اين قدر به باطلها و ياوه ها اعتمادنكنيد و آن را رواج ندهيد و قرآن كريم را آمـاج تـيـرهـاى زهـرآگـيـن دشـمـنـان لـجـوج , نسازيد ولاتكونوا كالتى نقضت غزلها من بعد قوة انـكـاثـا ((429)) , هـمـانـند آن زن (سبك مغز) نباشيد كه پشمهاى تابيده خود را پس از استحكام وامى تابيد .خداوند همه ما را از لغزشگاهها نگهدارد! اكـنون سند اين دو حديث را ـبا صرف نظر از محتوايشان ـ بررسى مى كنيم تا سستى و دروغ بودن آن بـيش از پيش هويداگردد .حديث اول را محمدبن سنان از ابوالجارود, زيادبن منذر معروف به سرحوب از ليث بن سعد روايت مى كند كه : در حضور معاويه از كعب پرسيدم : تاريخ زندگى پيامبر (ص) را چگونه مى يابيد و آيا براى خاندانش فضيلتى سراغ داريد؟ كـعب نگاهى به معاويه انداخت تا ببيند نظرش چيست , پس خداوند بر زبانش جارى ساخت كه ب تا آخر افسانه !.مـحـمـدبـن سـنان مردى بود بسيار ضعيف كه هيچ اعتمادى به او نيست و رواياتى كه به تنهايى نقل مى كند ارزشى ندارد ((430)) .ابوالجارود سركرده فرقه جاروديه از زيديه مى باشد و ليث بن سعد از راويان اهل سنت مى باشد (كه در سـال 94هــ .ق متولد و در سال 175هـ .ق از دنيا رفته است ) و مى دانيممعاويه در ساله 60هـ. ق به هلاكت رسيده , يعنى 34سال پيش از تولد ليث ! [و در اين حديث ساختگى ليث مى گويد: در حضور معاويه از كعب پرسيدم :] به اعتقاد ما, مشكل از ناحيه ابوالجارود كوردل ايجاد شده است .ابـوعـمـرو مـحـمـدبـن عـمربن عبدالعزيز كشى مى نويسد: حكايت شده كه ابوالجارود, سرحوب ناميده شده و اين نام را امام باقر(ع) بر او نهاد و گفت : سرحوب اسم شيطان كورى است كه در دريا ساكن مى باشد و ابوجارود, هم كور مادرزاد و هم كوردل بود ((431)) .ابن غضائرى مى گويد: اصحاب ما روايات محمدبن سنان از ابوالجارود را ناپسند مى دانند ((432)) .امـا حـديث دوم را نويسنده مقتضب الاثر ابوعبداللّه , احمدبن محمدبن عياش جوهرى ((433)) از ثـوابه موصلى از ابن عروبه حرانى از موسى بن عيسى افريقى از هشام بن سنبر دستوايى از عمروبن شـمـربـن يـزيـد از جـابربن يزيد جعفى از سالم بن عبداللّه بن عمربن خطاب از امام باقر(ع) روايت كرده است .پس از نويسنده كتاب فوق , سه نفر بعدى ناشناخته و مجهولند و هشام دستوايى از بزرگان حديث , نزد اهل سنت است .طيالسى مى گويد: هشام دستوايى اميرالمومنين در حديث بود ((434)) .عمروبن شمربن يزيد در حديث ضعيف مى باشد .كتاب جابر را روايت كرده و بر آن افزوده است , لذا احـاديـث جـابر از طريق او مشكوك مى باشد ((435)) , علامه مى نويسد: بدين جهت بر هيچ يك از روايات وى اعتماد ندارم ((436)) .