مصونیت قرآن از تحریف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مصونیت قرآن از تحریف - نسخه متنی

محمد هادی معرفت؛ ترجمه: محمد شهرابی فراهانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين دو مدت هـفـت سـال مـلازم امـام بودند و هرروز به خدمتش مى رسيدند .و كسى كه از آن دو روايت كرده ابـوالحسن , محمدبن قاسم خطيب معروف به مفسر استرابادى ((463)) مى باشد .

ابوجعفر صدوق نـيـز تـفسير مزبور را با همين سند نقل مى كند ((464)) , ولى هر سه نفر ـكه مصدر اين تفسيرندـ ناشناخته اند.

ابـن غـضـائرى مـى گـويـد: مـحـمـدبـن قـاسم مفسر استرابادى ضعيف و كذاب است .ابوجعفر [شيخ صدوق ] تفسيرى را از او روايت مى كند كه از دو فرد ناشناخته نقل كرده است .ايـن تـفـسـيـر از زبان سهل ديباجى از پدرش ـبا اين حديثهاى منكر و ناپسندـ ساخته و پرداخته شده است .

اسـتـاد بزرگوار ماـقدس سره ـ مى نويسد: يك نفر از پيشينيان هم محمدبن قاسم را توثيق نكرده ـحـتـى صـدوق كه بسيار از او روايت مى كند و ابن غضائرى و برخى متاخران ـمانند علامه و سيد دامـاد و جـز آنـان ـ وى را ضعيف شمرده اند .

درحقيقت , وضعيت اين شخص مجهول مى باشد .به هرحال , با روايت صدوق , تفسير منسوب به امام عسكرى (ع) ثابت نمى شود ((465)) .در جاى ديگر مى نويسد: مطالعه كننده اين تفسير, ترديد به خود راه نمى دهد كه ساختگى و دروغ اسـت و مقام يك دانشمند حقيقتجو بالاتر از آن است كه مانند آن را بنويسد, تا چه رسد به امام كه حجت خدا بر خلقش مى باشد ((466)) .

9ـ تفسيرهاى مقطوع الاسناد بـخـش ديـگر, تفسيرهاى ارزشمندى است كه دانشمندان گرانقدرى آن را تاليف نموده اند, ولى متاسفانه نسخه هاى اصلى آن ازبين رفته و تنها خلاصه هايى ـبدون سندـ از آن باقى مانده است و اى بسا روايات آن , تقطيع و دگرگون شده و نظم و ترتيب آن به هم خورده به گونه اى كه انسان به اصالت بيشتر مطالب آن , اطمينان پيدانمى كند.

الف ) يكى از آنها تفسير ابونضر, محمدبن مسعود عياشى سلمى سمرقندى (متوفاى 320هـ. ق ) مـعـروف به تفسير عياشى است كه بعضى از نسخه برداران ـبراى اختصارـ اسناد روايات آن را حذف كرده اند.

عـلامـه مـجـلسى مى گويد: حذف كننده اين اسناد, كار خود را با عذر بدتر از گناه توجيه نموده گـفـتـه اسـت : اين تفسير را ـبا سندهايش ـ مطالعه كردم و به آن رغبت پيداكردم و به جستجوى كسى پرداختم كه اين احاديث را از مصنف يا غير او شنيده باشد, ولى در سرزمين خودمان كسى را نيافتم كه از مصنف شنيده باشد يا اجازه روايت از او داشته باشد .

به همين دليل , سندها را زدودم و بـقـيـه را هـمان طور كه بود نوشتم تا استفاده از آن براى نويسنده و خوانندگان راحت تر باشد .با اين حال از اين تفسير ناتمام , به جز نصفش (يعنى , تا آخر سوره كهف ) در دست نيست ((467)) .

ب ) ديگرى تفسير فرات بن ابراهيم بن فرات كوفى (متوفاى حدود سال 300هـ .ق ) مى باشد كه به نـقـل روايـات رسيده از معصومين للّه بسنده كرده است .

از حسين بن سعيد اهوازى و ديگر مشايخ خود كه به حدود صدوچند نفر مى رسند روايات زيادى را نقل مى كند كه همه آنان از راويان حديث شـيـعـه مـى باشند, ولى نام و شرح حال بيشترشان در كتابهاى رجال شيعه نيامده , چنان كه خود فرات نيز ستايش يا نكوهش نشده است .

محقق تهرانى مى گويد: متاسفانه بعضى [از نسخه برداران ] بيشتر سندهاى اين كتاب را زدوده اند و تـنـها به اين عبارت اكتفا كرده اند كه فرات از حسين بن سعيد معنعنا از فلان ب و بيشتر سندها را همين طور ثبت كرده اند.

تـعـبـيـر مـعـنـعـنـا اشـاره به اين است كه سند روايات , كامل بوده و به خاطر اختصار, آن را رها كرده اند. ((468)) ج ) تفسير محمدبن عباس ماهيار معروف به ابن حجام (متوفاى حدود 330هـ .ق ) كه از اصحاب ما و بـسيار مورد اطمينان , درست كار و درست عقيده بوده است .

كتابى دارد به نام ما نزل من القرآن فى اهل البيت , آنچه از قرآن درباره اهل بيت [ نازل شده است .نـجـاشـى مـى گويد: به اعتقاد گروهى از اصحاب ما, كتابى همانند آن ـدر موضوع خودـ تاليف نشده است و گفته شده هزار ورق بوده است ((469)) و سند شيخ به آن صحيح مى باشد اما [مشكل اين جاست كه ] اين تفسير, در دسترس نيست

و هيچ يك از محققان متاخر آن را نديده است و ظاهر عبارت نجاشى هم گوياى آن است كه خودش كتاب را مشاهده نكرده و حجم آن را از قول ديگران بازگو مى كند.تهرانى مى نويسد: سيد شرف الدين در كتاب تاويل الايات الظاهره از او نقل مى كند.وى شـاگـرد مـحـقق كركى (متوفاى 940هـ .ق ) مى باشد .پس معلوم مى شود كتاب مزبور تا آن زمان وجود داشته است و پس از آن را خدا مى داند.

/ 124