مصونیت قرآن از تحریف نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
آن گاه چهار وجه مى شمارد بدين قرار:
1ـ درخواست دوستى از قريش ,
2ـ درخواست دوستى و مودت با خويشان نزديك و اهل بيت خودش ,
3ـ درخواست تقرب به خداوند سبحان ,
4ـ درخواست نزديكى خويشاوندان با هم و صله ارحام .
امـا خـودش وجـه اول را انـتخاب مى كند كه پيامبر از قريش مى خواهد ـدست كم ـ به خاطر حق خـويـشـاونـدى از او حـمـايـت كـنند .و با تمام تلاش مى كوشد انتخاب خودش را برتر جلوه دهد.
مـى نويسد: پيامبر با همه قريش خويشاوندى داشت .هنگامى كه او را تكذيب نمودند و از بيعت با او سـرپـيـچـى كـردنـد گـفـت : اى خـويـشاوندان من ! اگر با من بيعت نمى كنيد ـدست كم ـ حق خـويـشـاونـدى مـرا پـاس بـداريـد .
عـربـهاى ديگر در حفاظت و يارى كردن من سزاوارتر از شما نيستند ((561)) .! آرى ـبـا نـيت سوءـ خود را به كورى زده است .خداوند متعال مى فرمايد: فانها لاتعمى ادبصار ولكن تـعـمى القلوب التى فى الصدور ((562)) , چشمهاى ظاهر نابينا نمى شود, ولى دلهاى درون سينه ها كور مى شود, زيرا چگونه بر انسان عاقلى مخفى مى ماند كه پيامبر اكرم (ص)نمى تواند با كسانى كه او را انكار نموده و اهدافش را مسخره مى كنند اين گونه برخوردكند.
شـگـفـتـا! آنـها دعوتش را نپذيرفتند و اصلا رسالتش را انكاركردند .آن وقت پيامبر از آنان پاداش رسـالـتـش را بـخواهد؟! آيا اين احتمال , چيزى جز توهين به مقام شامخ پيامبر اكرم (ص)است ؟ پيامبر هـرگـز دسـت دوسـتـى بـه سوى دشمنان سرسخت خدا دراز نمى كند, حتى اگر خويشاوندان خـودش بـاشـنـد, چراكه با اصرار بر شرك و نپذيرفتن توحيد, خويشاوندى و رحم باقى نمى ماند.
خـداى مـتعال مى فرمايد: انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح ((563)) , او از اهل تو نيست او عملى ناشايست است .از ايـنـها گذشته خداوند عزيز صريحا دستور مى دهد: لاتتخذوا عدوى وعدوكم اولياء تلقون اليهم بالمودة وقد كفروا بما جاءكم من الحق ((564)) , دشمن من و دشمن خودتان را دوست و ولي نگيريد! شـمـا دست دوستى و مودت به سوى آنان دراز مى كنيد درحالى كه آنها به آنچه از حق براى شما آمده كافر شده اند.
چـگـونـه مـمكن است پيامبر (ص) از نهى صريح خداوند, سرپيچى كند .او كه از دشمنى و لجاجت آنها آگـاه بـود و آنها هم مى دانستند كه پيامبر رابطه خويشاوندى را با آنان بريده است و آنها را نادان و سـفـيـه مـى شـمـارد و جـوانـانـشـان را به شورش و سرپيچى وادار مى كند و عظمت و سيادت دروغـيـنـشان را فرومى ريزد .لذا, همه كينه توزى ها و عداوتها را در حق پيامبر روامى داشتند و از روبروشدن با او كراهت داشتند.
در چـنين حالتى چگونه مى شد پيامبر (ص) روح بسيار باعظمت خود را تحقيركند و از آنان درخواستى كـنـد كه سرشار از ذلت و خوارى است ! هرگز هرگز! آن روح بزرگ و آن شخصيت باغيرت الهى چـنـين درخواستى نمى كند, چنان كه فرزند شهيدش فرمود: هيهات منا الذلةب, ذلت از خاندان ما به دور اسـت , خـدا, پـيـامـبـرش و مومنان خوارى را از ما نمى پسندند و آن دامنهاى پاك و پاكيزه و شخصيت هاى غيور و روحهاى سركش و سرفراز اجازه ذلت به ما نمى دهند ((565)) .
امـا جاراللّه زمخشرى كه برخلاف طبرى از ادبيات برجسته و در سطح عالى به خوبى آگاه است , نظريه اى پاك و عالى انتخاب كرده و آيه را ـمخصوصا از نظر ادبى ـ به طور مفصل شرح داده است و گروه بى شمارى از مفسران محقق نيز از وى پيروى نموده اند او مى نويسد: روايت شده كه وقتى اين آيه نازل شد, پرسيدند: اى پيامبر! خويشاوندان تو ـكه مودتشان بر ما واجب گشته ـ چه كسانى هستند؟ پاسخ داد: على , فاطمه و دو فرزندشان ((566)) .