با سقوط رضا شاه و آغاز عصر سوم مشروطيت، محمدرضا پهلوى جانشين پدر مى شود. وى در شرايطى بر تخت سلطنت تكيه مى زند كه با شكسته شدن اختناق دوران سياه رضاشاهى، گروه هاى مختلف سياسى وارد ميدان مبارزات سياسى شده اند. حضور بيگانگان و اشغال كشور توسط آنان، روحيه بيگانه ستيزى نيروهاى داخلى را تقويت كرد و همين امر زمينه شكل گيرى مبارزات ملى را در قالب جنبش ملى شدن نفت فراهم آورد. محمدرضا شاه همواره از سوى نيروهاى اجتماعى تهديد مى شد. اين چالش با تصويب قانون ملى شدن نفت و روى كار آمدن دولت دكتر مصدق به اوج خود رسيد. در اين دوره دولت، مستقل از دربار و شخص شاه عمل مى كرد و سكاندار رسمى عرصه سياست بود و شاه درپى فرصتى بود تا بتواند شيوه حكومتى پدر خود را كه مبتنى بر اصل تمركز قدرت و الگوى سلسله مراتبى بود، جارى سازد. شرايط جهانى، سياست ايران را به گونه اى ديگر رقم زد و شاه با تقويت پيوندهاى بيرونى (امپرياليستى)، با طراحى كودتايى توسط امريكا و انگليس دولت مصدق را سرنگون ساخت. سركوب نيروهاى اجتماعى و شكل گيرى حكومت اقتدارگرا توسط شاه و سيطره دولت امريكا بر شؤونات كشور شرايطى را فراهم ساخت كه ايران از ابتداى دهه چهل شاهد بروز تحولات انقلابى به رهبرى امام خمينى، گرديد.