دوره اول نخست وزيرى مصدق، از ارديبهشت 1330 ش. در دوران اوج مبارزات ملى كه دوران پر التهابى براى ايرانيان بود، آغاز شد[س ش 132]. [برنامه دولت آقاى دكتر مصدق كه در تاريخ 11/2/30 تقديم مجلس شوراى ملى گرديد] دولت فعلى بدون اينكه وعده هاى دور و دراز بدهد عجالتاً با وضعيات فعلى كشور برنامه خود را منحصر به دو موضوع ذيل مى نمايد: 1ـ اجراى قانون ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور بر طبق طرز اجراى اصل ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور مورخه ارديبهشت 1330 و تخصص عوائد حاصله از آن به تقويت بنيه اقتصادى كشور و ايجاد موجبات رفاه و آسايش عمومى. 2ـ اصلاح قانون انتخابات مجلس شوراى ملى و شهرداريها البته نظريات اصلاحى دولت منحصر به اين دو ماده نيست و عجالتاً از ذكر جزئيات صرف نظر و در موقع خود لوايح ضرورى را براى اصلاحات لازم تقديم خواهد نمود و بسيار ممنون و خوشوقت خواهد شد كه نمايندگان محترم مجلس شوراى ملى و سنا راهنمائيها و هدايتهاى لازم به دولت براى اصلاحات بفرمايند. اساس سياست خارجى دولت هم مبنى بر منشور ملل متحد و تقويت اين سازمان بين المللى و دوستى با كليه دول و احترام متقابل نسبت به همه ملل مى باشد. (سند شماره 132) در اين ايام، مذاكرات طولانى بين مقامات رسمى ايران با هيأت هاى انگليسى و امريكايى صورت گرفت و آنان هر چه تلاش كردند نتوانستند نتيجه را به سود خود تغيير دهند. در همين ايام وضعيت اقتصادى كشور بسيار وخيم بود و اكثريت نمايندگان مجلس با دولت همكارى نمى كردند. مصدق معتقد بود كه نيروهاى انتظامى و ارتشيان از دولت اطاعت نمى كنند، بنابراين از شاه تقاضا كرد كه منصب وزارت جنگ را برعهده او گذارد تا دولت با اقتدار بيشترى فعاليت كند; اما با ردّ درخواست دكتر مصدق از سوى شاه، وى به ناگهان در 25 تير 1331 ش. استعفاى خود را تسليم شاه كرد[س ش 133]. 25 تيرماه 1331، بعدالعنوان چون در نتيجه تجربياتى كه در دولت سابق به دست آمده پيشرفت كار در اين موقع حساس ايجاب مى كند كه پست وزارت جنگ را فدوى شخصاً عهده دار شود و اين كار مورد تصويب شاهانه واقع نشد البته بهتر است كه دولت آينده را كسى تشكيل دهد كه كاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منويات شاهانه را اجرا كند. با وضع فعلى ممكن نيست مبارزه اى را كه ملت ايران شروع كرده است پيروزمندانه خاتمه دهد. فدوى دكتر محمد مصدق (سند شماره 133) با استعفاى مصدق و با تمهيداتى كه دولت هاى انگليس و امريكا از پيش تدارك ديده بودند، احمد قوام به جاى وى به نخستوزيرى منصوب مى شود; اما حكومت او بيش از پنج روز به درازا نمى كشد. با انتصاب قوام به جاى مصدق، موج اعتراض برضد نخستوزير جديد آغاز مى گردد. آيت الله كاشانى مهم ترين پشتيبان مصدق، از قوام مى خواهد كه كنار رود و مصدق به مقام خود باز گردد. مخالفت آيت الله كاشانى چنان دولت را به وحشت انداخت كه قوام دستور بازداشت وى را صادر كرد.اما با افشاى اين دستور توسط خبرگزارى ها و حمايت مردم از كاشانى اين كار عملى نشد. در نتيجه، كاشانى فرصت يافت تا در مصاحبه اى سرنوشت ساز، موجبات قيام عمومى سى تير را فراهم سازد. قبل از صدور دستور بازداشت، قوام از آيت الله كاشانى خواسته بود كه نسبت به بازگشت مصدق سكوت كند تا او انتخاب شش وزيرش را در اختيار كاشانى قرار دهد. اما وى تسليم نمى شود و در پاسخ مى گويد: «به عرض اعلى حضرت برسانيد اگر در بازگشت دولت مصدق تا فردا اقدام نفرماييد، دهانه تيز انقلاب را با جلودارى شخص خودم متوجه دربار خواهم كرد»[س ش 134]. نامه آيت الله كاشانى به وزير دربار جناب آقاى علاء دام ظله عرض مى شود ديروز بعد از رفتن شما ارسنجانى از جانب قوام السلطنه آمد و گفت به شرط سكوت، قوام انتخاب شش وزيرش را در اختيار من مى گذارد. همانطور كه حضورى عرض كردم، به عرض اعليحضرت برسانيد اگر در بازگشت دولت دكتر مصدق تا فردا اقدام نفرمائيد دهانه تيز انقلاب را با جلودارى شخص خودم متوجه دربار خواهم كرد. در انتظار اقدامات مجدانه شما و السلام. سيدابواالقاسم كاشانى (سند شماره 134) قوام السلطنه پيش از آنكه بتواند اعضاى كابينه اش را معرفى كند با مخالفت هاى گسترده روبه رو گرديد و بعد از تظاهرات سى تير كه به كشته و مجروح شدن عده اى در تهران و شهرستان ها انجاميد، استعفا كرد و بار ديگر مصدق به نخستوزيرى رسيد.