با به قدرت رسيدن كندى در ايالات متحده در انتخابات سال 1960 م. تحرك جديدى در حوزه سياست خارجى امريكا صورت گرفت كه بر اساس آن الگوهاى قديمى مبتنى بر استراتژى «انتقام همه جانبه» كه متكى بر جنگ هاى هسته اى بود، كنار گذاشته شد و استراتژى «واكنش انعطاف پذير» جايگزين آن گرديد. از همين زمان عصر دتانت (تشنج زدايى) در روابط امريكا و شوروى آغاز گرديد. اگرچه در اين دوران امريكا رفتار همكارى جويانه اى با اتحاد شوروى از خود نمايان ساخت، اما در عين حال پيوندهاى منطقه اى خود را در كشورهاى جهان سوم، به خصوص كشورهاى خاورميانه، آسياى غربى و آسياى جنوب شرقى گسترش داد. كندى با اين باور كه اگر دولت هاى دوست ايالات متحده در جهان سوم، ساختار حكومتى خود را ترميم نمايند و برنامه توسعه را به گونه اى تدريجى اعمال نمايند، اتحاد شوروى قادر به انجام هيچ گونه اقدام مخاطره آفرين براى اهداف و منافع امريكا نخواهد بود. كندى در پيام خود به كنگره امريكا، به اين نكته اشاره نمود كه پيمان هاى نظامى راه حل جلوگيرى از خرابكارى و عمليات پارتيزانى نمى باشد، بلكه بايد به اين كشورها جهت اصلاحات اقتصادى و اجتماعى كمك نمود. اين در حالى است كه جنبش هاى انقلابى و نبردهاى پارتيزانى دركوبا، مصر و الجزاير و حركت هاى استقلال طلبانه در هند (1326 ش) و كودتاى عبدالكريم قاسم در عراق (1337 ش) كه همگى متمايل به شوروى بودند، به پيروزى رسيده بود. به اين ترتيب، جهت مقابله با كمونيسم پاره اى اصلاحات اقتصادى و اجتماعى در كشورهاى كم رشد به وقوع پيوست. ايران نيز به لحاظ موقعيت ژئوپليتيك خود و واقع شدن بين شوروى و خليج فارس، از جايگاه ويژه اى در سياست خارجى امريكا برخوردار بود. اين وضعيت با خروج عراق از پيمان بغداد در زمان عبدالكريم قاسم، نگرانى سياستمداران امريكا را از به مخاطره افتادن منافع اين كشور در منطقه فراهم ساخت. اولين گام در اجراى اصلاحات، مربوط به اصلاحات ارضى بود كه افزون بر ايجاد شرايط قابل تحمل در كشورهاى عقب مانده كه مانعى بر سر راه كمونيسم قلمداد مى شد، هدف محورى ديگرى نيز داشت و آن فشار سرمايه دارى جهانى در جهت دگرگونى روابط ارضى، به منظور سلب قدرت يا عقب نشينى مالكان ارضى به سود نيروى قدرت مند صنعتى و تكنوكرات بود. اثرات اين دگرگونى در روستاها در قالب كشت و صنعت، شركت هاى سهامى، زراعى و تعاونى و حضور شركت هاى چند مليتى پديدار گشت. اگرچه قانون اصلاحات ارضى در 24 اسفند 1338 از تصويب مجلس گذشت، ولى به دليل مخالفت آيت الله بروجردى و ساير علما[س ش 148 ]مسكوت ماند و سپس با تغييراتى در دى ماه سال 1341 به اجرا گذاشته شد. حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى بهبهانى دامت بركاته به عرض عالى مى رساند، چندى قبل كه زمزمه هايى از تحديد مالكيت مسموع مى شد بجناب آقاى نخستوزير شفاهاً و بعداً باعليحضرت همايونى دامت عظمته كتباً نصحاً و رعايةً للتكليف عدم موافقت آنرا با قوانين ديانت مقدسه اسلام تذكر داده ام و جوابهاى رسيده مقنع نبود فعلا مكاتيب كثيره از اشخاص و جماعات از بلاد مختلفه مى رسد و اين معنى را از حقير استفتاء مى كنند. نظر به آنكه كتمان احكام الهيه جائز نمى باشد ناچار هستم جواب سؤالات مردم را بنويسم. با اين كه از اول امر كه حقير در موضوعاتى تذكراتى باولياء امور داده ام دانسته اند كه فقط به رعايت حفظ موازين شرعيه و مصالح مملكتى بوده است مع ذلك تعجب مى كنم در اين موضوع بدون تروى و مطالعه در غياب اعليحضرت همايونى تسريع در تصويب اين لايحه مى شود. مستدعى است حضرتعالى به نحوى كه مقتضى مى دانيد مجلسين را متذكر فرماييد تا از تصويب خوددارى شود. از خداوند عز سلطانه اصلاح امور مسلمين را مسألت مى نمايد. و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته 25 شعبان 1379 حسين الطباطبايى البروجردى (سند شماره 148) مخالفت علما با اين طرح، همان گونه كه بعدها روشن شد، به دليل بى اعتمادى نسبت به سياست هاى رژيم بود. با روى كار آمدن امينى (ارديبهشت 1340) و دريافت وام هايى از امريكا، وى توانست برنامه عمرانى سوم را كه بر توسعه كشاورزى تأكيد داشت، آغاز كند. فيليپ تالبوت معاون وزارت خارجه امريكا در اين باره چنين مى گويد: «...ايران با تشويق ها و كمك هاى امريكا شروع به اجراى برنامه شجاعانه اى در جهت تثبيت اوضاع سياسى نمود كه دورنماى اميد بخشى براى تخفيف و رفع مشكلات داخلى آن دارد و آغاز و استقرار مرحله تازه اى را براى اجراى سومين برنامه توسعه و عمران در اين كشور نويد مى دهد.» با اجراى قانون اصلاحات ارضى در ساخت سياسى روستا نيز دگرگونى حاصل شد. تأسيس نهادهاى دولتى در روستاها و گسترش نظام ديوان سالارى ادارى، سبب از هم پاشيدگى قدرت مالكان بزرگ زمين در اين مناطق گرديد. با فرو پاشى نظام ارباب ـ رعيتى، حاكميت و نظارت سياسى دولت بر روستاها از طريق سلسله مراتب ادارى و مالى افزايش يافت. دكتر على امينى از همان ابتدا اقداماتى براى نزديكى به گروه هاى مختلف انجام داد و در اولين گام براى جلب نظر روحانيون بلندپايه به حوزه علميه قم رفت تا به توجيه اقدامات خود بپردازد. از جمله در ديدار با امام خمينى ايشان تذكراتى به وى دادند. و ى كه پيش از اين سفير ايران در واشنگتن و عاقد قرارداد كنسرسيوم نفت بود، ز حمايت امريكا برخوردار بود; و شاه كه مى خواست قدرت در اختيار خودش متمركز شود، از موقعيتى كه امينى به دست آورده بود، هراس داشت[س ش 149]. بنابر اين براى جلب نظر امريكايى ها، به اين كشور عزيمت نمود. گزارش داخلى موضوع ..كانديداى نخستوزيرى.... شماره .....4121.. محل ...دولت.... عطف بشماره ...... تاريخ حادثه ........................ منبع خبر ...مأمور ويژه..... تاريخ وصول خبر ......18/9/37..... تقويم ...ب ـ 2...... تاريخ گزارش ....20/9/37...... محرمانه يكى از دوستان نزديك دكتر على امينى اظهار داشته مشاراليه قبل از مراجعت به ايران مقدمات زمامدارى خود را از نظر سياست خارجى فراهم نموده و از قول دكتر على امينى افزوده سياست هاى غرب با زمامدارى وى موافق ولى شخص اعليحضرت همايون شاهنشاه با اين امر موافق نيستند و شخصاً به سفير كبير آمريكا گوشزد فرموده اند كه دكتر امينى مطيع نظريات ملوكانه خواهد بود و به همين جهت شاهنشاه با مراجعت امينى به ايران موافقت فرموده اند. اين شخص از قول دكتر امينى اظهار داشته آقاى علاء وزير دربار شاهنشاهى بيش از هر فرد ديگرى با زمامدارى مشاراليه مخالفت مىورزد و با آنكه ظاهراً با دكتر ابراز دوستى و صميميت مى كند معهذا نزد شاهنشاه و مقامات ديگر از ايشان بدگويى مى نمايد و روى همين اصل فعلا حداكثر كوشش مشاراليه تهيه زمينه بركنارى آقاى علاء از وزارت دربار شاهنشاهى است. دكتر على امينى به دوستان خود اظهار داشته بالاخره شاهنشاه با تعويض دولت آقاى دكتر اقبال موافقت خواهند كرد زيرا نامبرده ديگر ارزش اوليه خود را در محافل داخلى و خارجى از دست داده و طبقات مختلف لوايح تقديمى دولت دكتر اقبال را به ديده تمسخر مى نگرند و يأس و بدبينى مجدداً بين مردم افزايش يافته است و حتى اين موضوع از طرف اداره اطلاعات كشور امريكا نيز به عرض شاهنشاه رسيده و از ادامه روش فعلى در ايران كه روز به روز بدبينى و تجرى مردم و آمادگى آنها براى هرگونه انقلاب كمونيستى ميافزايد اعلام نگرانى گرديده است. گوينده اين خبر كه از دوستان نزديك دكتر على امينى است زمامدارى مشاراليه را تا اواخر سال آينده قطعى دانسته است. (سند شماره 149) امينى بر اين باور بود كه در تعارض با شاه در باره اداره امور كشور، مى تواند روى حمايت امريكايى ها حساب كند; اما او در اين مورد اشتباه مى كرد; زيرا با توجه به مسير رويدادها، امريكايى ها ترجيح دادند در كلاف سردرگم صحنه سياسى ايران از كسى كه به نظرشان پاى ثابت اين صحنه بود، يعنى خود شاه، حمايت كنند. شاه نيز پذيرفت كه اصلاحات مورد نظر امريكا را در كشور پياده كند. امينى نيز پس از گذشت چند ماه از بازديد شاه از مقام خود استعفاء داد و شاه بلافاصله اسدالله علم را به جاى او گمارد. در سال 1339 ش. به واسطه دگرگونى هايى كه در سطوح داخلى و خارجى پديد آمد، فضاى نسبتاً مناسبى براى تجديد حيات سازمان هاى سياسى به وجود آمد; از مهم ترين اين سازمان ها، نهضت آزادى ايران بود كه از دو جناح ملى و مذهبى تشكيل مى شد كه آيت الله طالقانى، مهندس بازرگان و دكتر يدالله سحابى از مؤسسان آن بودند و در ارديبهشت 1340 موجوديت خود را اعلام كرد. نهضت آزادى ايران، جناح مذهبى تر جبهه ملى ايران بود كه به دليل اتخاذ خط مشى محافظه كارانه از سوى رهبران جبهه ملى عدم انسجام درونى و اختلافات ميان گروههاى تشكيل دهنده آن، با جدا شدن از جبهه ملى، گروه مستقلى را تشكيل دادند[س ش 150]. (سند شماره 150)