عصر پهلوی به روایت اسناد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عصر پهلوی به روایت اسناد - نسخه متنی

علیرضا زهیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2 . جبهه ملى

جريان ديگرى كه در اين دوره تأثير به سزايى بر تحولات سياسى ايران بر جاى گذاشت، رشد حركت هاى ملى بود. جبهه ملى، يكى از مهم ترين تشكيلات سياسى ملى گرا بود كه در اواخر دهه 20 ش. به رهبرى دكتر مصدق به وجود آمد.

براى درك بيشتر ريشه هاى ملى گرايى در ايران، بايد به لايه هاى عميق تاريخى آن توجه كرد; آنچه در اين دوره (زمانى كه دو كشور روس و انگليس براى سلطه بر ايران به رقابت پرداخته و حاكميت و استقلال اين كشور را به مخاطره انداختند) ناسيوناليزم ايرانى را به عنوان يك نيروى پرتوان به حركت درآورد، ناشى از روحيه بيگانه ستيزى و سوءظن به بيگانگان استعمارگر بود كه بعدها بخشى از فرهنگ سياسى ايرانيان را تشكيل مى داد. با پايان جنگ جهانى دوم و خروج متفقين از ايران، جريان ملى گرايى بر عرصه هاى سياست داخلى و خارجى ايران سيطره بيشترى يافت. در اين زمان مسأله نفت باعث تقويت احساسات ناسيوناليستى در كشور شد و مناقشات مربوط به نفت و صنايع وابسته به آن به يك جنبش ملى بدل شد.

دكتر مصدق به همراه هيجده تن ديگر در اعتراض به تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم در دربار متحصن شدند. افراد شركت كننده در تحصن، بعدها با تجمع در خانه دكتر مصدق، سازمان جبهه ملى را تشكيل دادند كه هدف آن ايجاد حكومت ملى بود و از سازمان ها و گروه هاى مختلفى تشكيل مى شد[س ش 105]. اين سازمان در آبان 1328 ش. به طور رسمى اعلام موجوديت كرد.

اساسنامه و آئين نامه جبهه ملى اول

ماده 1. جبهه ملى از هيأت مؤسس و دستجات مختلف ملى كه طرفدار تأمين عدالت اجتماعى و حفظ قانون اساسى هستند تشكيل مى شود.

ماده 2. مؤسسين اوليه، هيأت مديره جبهه ملى را تشكيل مى دهند و دستجات مختلف ملى هر يك نماينده اى تعيين مى نمايند كه از اجتماع آنها هيأت مديره شوراى جبهه ملى تشكيل مى شود و لدى الاقتضاء نمايندگان مختلف شهرستانها نيز كه اعتبارنامه آنها را هيأت مديره تصويب كرده باشد در شورا شركت مى كنند.

ماده 3. هدف جبهه ايجاد حكومت ملى بوسيله تأمين آزادى انتخابات و آزادى افكار است.

ماده 4. هيچ فردى نمى تواند مستقيماً عضو جبهه ملى بشود و عضويت افراد مشروط به اين است كه عضو جمعيتى باشند كه آن جمعيت سمت وابستگى جبهه ملى را تحصيل كرده باشند.

جبهه ملى در بيست و پنجم اسفند ماه 1328 برنامه خود را به شرح زير اعلام كرد:

مخالفت با قرارداد ساعد ـ گس، حفظ و حراست از آزادى فردى و اجتماعى و اين كه براى عملى شدن برنامه خود از هر فرصتى كه دست داد در اجراى مواد چهارگانه زير دريغ ننمايند:

1ـ اصلاح قانون انتخابات تا اينكه نمايندگان حقيقى مردم انتخاب شوند.

2ـ تجديد نظر در قانون مطبوعات تا جرايد بتوانند وزراى خائن و دزد را به جامعه معرفى كنند و دولت هم نتواند قبل از محاكمه آنها را توقيف و مدير آنها را زندانى كند و ضرب و جرح بر آنان وارد سازد.

3ـ تجديد نظر و اصلاح حكومت نظامى تا ديگر دولتها نتوانند با اين حربه هر روز مخالفين خود را تهديد كنند و اگر كسى زبان به انتقاد گشود او را بدون محاكمه ماهها و سالها بازداشت نمايند.

4ـ تغيير اصل 48 قانون اساسى تا وكلا بتوانند آزادانه اظهار نظر كنند و مجلس در معرض تعطيل و انحلال قرار نگيرد.

(سند شماره 105)

احزاب اصلى كه اتحاد جبهه ملى را به وجود آوردند، عبارت بودند از: حزب ايران، حزب زحمتكشان و حزب ملت ايران. در ساير جناح هاى جبهه ملى، تشكيلاتى كه با گروه هاى فوق قابل مقايسه باشد، كمتر به چشم مى خورد. جبهه ملى در ابتدا مورد حمايت بخش مهمى از نيروهاى مذهبى، از جمله آيت الله كاشانى قرار گرفت و دوره اى از همكارى ميان آنان آغاز شد. اين همكارى تا زمانى كه مصدق در دوره دوم نخستوزيرى خود، رفتار غيردوستانه اى نسبت به نيروهاى مذهبى و برخى شخصيت هاى اصلى جبهه ملى مانند حسين مكى، مظفر بقايى و ... اعمال نكرده بود، ادامه داشت. در واقع در اين دوره، شكاف ميان اعضاء جبهه ملى نمايان گرديد و اختلاف ميان آنان باعث جدايى روزافزون آنها از يكديگر شد. از سوى ديگر اين جبهه بيشتر نوعى ائتلاف بود، تا يك حزب. تجمعى از شخصيت ها، دوره ها (محافل)، اتحادها و گروه بندى ها. فصل مشترك اعضاى آن، احساسات ملى گرايانه قوى، بيزارى از مداخله بيگانه در امور داخلى كشور، حمايت از ملى كردن نفت و مراتب مختلفى از التزام به تجددطلبى و قوانين اصلاح گرانه بود. جبهه ملى را طيف گسترده اى از عناصر متنوع و سست پيوندى، مانند ملى گرايان افراطى، سوسياليست هاى اصلاح طلب و مذهبيون راديكال تشكيل مى داد. مصدق در اواخر دهه بيست مورد حمايت فزاينده تشكيلات تازه تأسيس جبهه ملى قرار گرفت; اما ناهمسازى در انديشه هاى مبارزاتى و انگيزه هاى سياسى گروه هاى مختلف درون جبهه، آن را فاقد انسجام لازم براى يك مبارزه سياسى فراگير و مستمر كرده بود. آنچه باعث شد كه اين سازمان در حيات سياسى ايران جايگاه قابل توجهى بيابد، حضور توأمان دكتر مصدق هم در رهبرى جبهه ملى و هم در رهبرى نهضت بود، به گونه اى كه حمايت از مصدق، حمايت از جبهه ملى به شمار مى آمد و دولت مصدق، دولت جبهه ملى ناميده مى شد. اما اين وضع چندان دوام نداشت و شكاف درونى به ويژه در زمان نخستوزيرى مصدق روز به روز افزايش يافت، به طورى كه در ماه هاى آخر حكومت وى، عملا اعضاى آن پراكنده شدند. در چنين وضعيتى، عملكرد اعضاء تشكيل دهنده آن به ويژه رهبران جبهه مى توانست نقش مهمى در حفظ و انسجام آن ايفا نمايد، در حالى كه در جبهه ملى عملكرد رهبرى آن به جاى اينكه بر محور همگرايى باشد بر اختلاف موجود دامن زد و به فروپاشى نهايى آن انجاميد. مصدق، در دوره دوم نخستوزيرى خود، با اطمينان به حمايت هاى گسترده مردمى و ايجاد حكومت ملى و ملى شدن نفت كه مهم ترين هدف جبهه ملى بود، تلاش هاى جديدى را براى بر هم زدن الگوى مناسبات قدرت سياسى در ايران آغاز كرد. اين تلاش ها كه از به دست گرفتن مقام وزارت جنگ آغاز گرديد و با اخذ اختيارات قانون گذارى و انحلال مجلس شوراى ملى برخلاف قانون اساسى ادامه پيدا كرد، نمودى از گرايش مصدق به يك حكومت اقتدارگرا بود كه شكاف ميان نيروهاى سياسى از جمله جبهه ملى را تشديد كرد و بر سرنوشت نهضت تأثير عميقى برجاى گذاشت.

اين وضعيت كه نه با آرمان هاى او و نه با اهداف و برنامه هاى جبهه ملى سازگارى داشت، باعث دور شدن اعضاى جبهه از مصدق و انشعاب گروه هاى باقيمانده گرديد. از مهم ترين ياران مصدق كه تا آخر به وى وفادار ماندند، همكاران او در جناح مركزى جبهه ملى بودند كه هيچ گاه به مرحله تشكيلاتى يك حزب سياسى نرسيدند. با سقوط دولت مصدق و روى كار آمدن دولت كودتا به رياست زاهدى، فعاليت احزاب وابسته به جبهه ملى ممنوع شد و سران آنها بازداشت شدند و دكتر مصدق نيز در دادگاه نظامى محاكمه شد.

بعد از يك دوره ركود، فعاليت احزاب سياسى در سال 1339 ش. به دليل ايجاد تغييراتى در شرايط سياسى، اجتماعى و اوضاع بين المللى و ايجاد فضاى باز سياسى، سران نهضت مقاومت ملى و رهبران برخى سازمان هاى سياسى، با تشكيل دوباره يك سازمان سياسى كه نام آن را جبهه ملى دوم گذاشتند، به توافق رسيدند. اين جبهه به رغم آنكه در شرايط داخلى مساعدى وارد صحنه سياسى كشور شد اما در بهره بردارى از قابليت هاى خود ناكام ماند و سرانجام در اوايل سال 1343 ش. منحل شد. عواملى كه انحلال جبهه ملى دوم را فراهم آورد، عبارت بود از: عدم انسجام و تشكيلات لازم و نبود يك استراتژى مشخص كه مورد توافق همه گروه هاى شركت كننده در جبهه باشد، اختلاف در تركيب سازمان و عناصر تشكيل دهنده آن و هم چنين اختلاف در موضع گيرى در برابر رژيم شاه، به طورى كه جناح راديكال مذهبى به رهبرى مهندس بازرگان، آيت الله طالقانى و يدالله سحابى كه نهضت آزادى ايران را تأسيس كردند، معتقد به برخورد علنى و مستقيم با شاه بود و جناح محافظه كار كه شامل اكثريت اعضاى آن بود، به انتقاد ملايم به دربار بسنده مى كرد.

/ 55