عصر پهلوی به روایت اسناد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عصر پهلوی به روایت اسناد - نسخه متنی

علیرضا زهیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3 . آيت الله كاشانى و نيروهاى مذهبى

پس از سقوط رضاشاه و درهم شكستن حاكميت استبداد، بخشى از نيروهاى مذهبى كه پس از يك دوره طولانى سركوب و كنترل، اكنون حيات سياسى تازه اى يافته بودند، وارد ميدان شدند.

در شرايط جديد كه آزادى نسبى فراهم آمده بود، علما به سرعت براى بررسى امكانات تازه اقدام كردند. آنها در اولين اقدام خود در اعتراض به سياست هاى رضاشاه، خواستار لغو ممنوعيت برگزارى مراسم محرم، عدم تعرض به حجاب زنان، تأمين آسايش عمومى و ... شدند كه دولت وقت با اغلب خواسته هاى آنان موافقت كرد[س ش 106 و 107].

(سند شماره 106)

(سند شماره 107)

اما مهم ترين و عمده ترين مسأله در اين دوره پراضطراب و آشوب، مبارزه با سلطه و نفوذ بيگانگان در كشور و تأمين استقلال ملى بود كه در قالب جنبش ملى كردن صنعت نفت شكل تازه اى به خود گرفت.

از مهم ترين و برجسته ترين چهره هاى مؤثر در تحولات سياسى و اجتماعى اين دوره، آيت الله سيد ابوالقاسم كاشانى بود كه افزون بر انتقاد از دولت هاى وقت، با نفوذ بيگانگان و كنترل روزافزون آنان بر اوضاع ايران مخالفت مى كرد. وى كه پيش از اينـ در انقلاب 1920 م. عراقـ در كنار پدر و ساير علما و مليون عراق به مبارزه برضد استعمارگران انگليسى پرداخته بود، پس از تصرف عراق، توسط نيروهاى انگليسى دستگير و به بصره تبعيد شد، اما در بين راه خود را از كشتى به دريا انداخته و سپس از طريق كوه هاى كردستان به ايران و سرانجام به تهران آمده بود. در سال 1320 ش. به هنگام اشغال ايران، متفقين فهرستى از اسامى اشخاصى كه بايد بازداشت مى شدند، به دولت سهيلى دادند كه آيت الله كاشانى نيز به دليل سوابق ضد انگليسى اش جزء آنان بود. اتهام او اقدام برضد استقلال و امنيت كشور و به نفع دشمنان مملكت اعلام شد[س ش 108 و 109].

[گزارش اداره شهربانى مبنى بر دستگيرى آيت الله كاشانى

در محله گلاب دره و تحويل وى به متفقين]

اداره اطلاعات بتاريخ 27/3/23 [13]

محرمانه ـ مستقيم شماره 4025/ آ و زارت كشور

اداره كل شهربانى

جناب آقاى نخستوزير

محترماً بعرض مى رساند آقاى حاج سيدابوالقاسم كاشانى كه اسم او جزو صورت اشخاصى بوده كه به درخواست متفقين بايستى بازداشت شود و تاكنون مخفى و متوارى بوده است امروز ساعت 15 در كوچه باغات محله گلاب دره حوالى پس قلعه و دربند در منزل شخصى به نام محمدحسين توسط كارمندان اداره اطلاعات شهربانى و متفقين و نماينده فرماندارى نظامى دستگير و بر حسب تقاضاى متفقين بنمايندگان آنان تحويل و صورت مجلس تنظيم شده يك نسخه بفرماندارى نظامى و نسخه ديگر در شهربانى كل كشور بايگانى شده است.

كفيل شهربانى كل كشور ـ پاسيار سيف [امضاء]

(سند شماره 108)

(سند شماره 109)

مردم در واكنش نسبت به اين بازداشت، او را براى مجلس چهاردهم به عنوان نماينده تهران انتخاب كردند، اما متفقين حاضر به آزادى وى نمى شدند، تا اين كه ايشان با گذشت 28 ماه حبس و تبعيد با پايان جنگ جهانى دوم از زندان متفقين آزاد شد.

در زمان نخستوزيرى قوام، وى قراردادى با شوروى ها در خصوص نفت شمال منعقد كرد كه به قرارداد قوامـ سادچيكف مشهور است. آيت الله كاشانى از جمله معترضين به اين قرارداد و ساير اقدامات دولت قوام بود. بنابراين، قوام دستور بازداشت ايشان را در 25 تيرماه 1325 ش. صادر مى نمايد[س ش 110 و 111].

سيدابوالقاسم كاشانى امروز صبح با عده اى به طرف مشهد حركت كرده است چون عزيمت مشاراليه بنابر گزارش هاى واصله از لحاظ امنيت آن حدود صلاح نيست و اعمال نامبرده در مركز مخالف انتظامات تلقى شده است بنابر اين مقرر مى شود كه مأمورين مخصوصى با دستورات كافيه در دنبال مشاراليه بفرستيد تا بموجب مقررات ماده پنج فرماندارى نظامى كه او را و همراهان در راه بازداشت و مستقيماً به كمره اعزام و در تحت مراقبت كامل قرار داده نتيجه را فوراً گزارش نماييد.

امضاء

(سند شماره 110)

(سند شماره 111)

در دى ماه همين سال، او دوباره به نمايندگى دوره پانزدهم مجلس انتخاب مى شود. در پى ترور شاه، آيت الله كاشانى بار ديگر دستگير و در فلك الافلاك زندانى و از آنجا به لبنان تبعيد مى شود. در انتخابات دوره شانزدهم مجلس، بار ديگر، غياباً از سوى مردم به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب مى شود. اين امر كه نشانگر اقتدار و نفوذ ايشان در ميان مردم بود، شاه را به وحشت انداخت.

آيت الله كاشانى انديشه سياسى خود را به هنگام بازجويى در زندان متفقين با صراحت اين گونه اعلام مى كند: «من اساساً با هر اجنبى كه مخالف مصالح و استقلال مملكت ايران باشد، مخالف ام، اين اجنبى خواه روس باشد، خواه انگليس، يا آلمان، يا امريكا. من مى گويم ايرانى نبايد نوكر اجنبى باشد.»

آيت الله كاشانى با چنين ديدگاهى، و به عنوان چهره مقتدر سياسى ـ مذهبى با حمايت از نهضت ملى وارد عرصه مبارزات مى شود. اين ارزيابى كه تنها زمينه واقعى اتحاد مصدق و كاشانى، وجود دشمن مشترك است و اين كه هر دوى آنها حكومت رزم آرا و غالب حكومت هايى را كه پس از جنگ در ايران روى كار آمده بودند، ابزار دستى براى اتحاد نامقدس انگليسى ها و نيروهاى داخلى آنها مى دانستند، ارزيابى درستى مى باشد.

محبوبيت و نفوذ كاشانى نه فقط در ميان مردم، بلكه در ميان علما و روحانيون تا اندازه اى بود كه به محض صدور اعلاميه وى در حمايت از ملى شدن صنعت نفت به عنوان يك تكليف دينى و وطنى[س ش 112]، اعلاميه هايى از سوى آيات عظام سيدمحمدتقى خوانسارى، بهاءالدين محلاتى، عباسعلى شاهرودى و سيدمحمود روحانى قمى صادر شد.

اعلاميه آيت الله كاشانى

بسم الله الرحمن الرحيم و لاحول و لاقوة الا بالله العلى العظيم

نظر به اين كه جميع فجايع مملكت از خرابى دين، دنيا و ظلم و جور و فساد اخلاق و رشاء و ارتشاء و عدم آزادى و فقر و فلاكت ملت بحد هلاكت نتيجه تسلط انگليسها به نفت جنوب است و تا قطع ايادى آن دشمنان بشر از نفت نشود روز به روز روزگار اين ملت سياهتر و هستى آنها از هر حيث تباه تر مى گردد لذا بر همه كس لازم است در قطع ايادى انگليسها از نفت و جلوگيرى از خائنين دست نشانده آنها به همدستى با يكديگر بقدر مقدور مجاهده و فداكارى نمايد و مسامحه در اين وظيفه اجتماعيه و امر حياتى باعث مسؤوليت شديده الهيه خواهد بود.

چون ساعت 3 بعدازظهر روز جمعه هشتم ديماه جمعى جمعيت هاى وطنخواه متدين براى انجام مقصود فوق در ميدان بهارستان جلو مجلس تشكيل مظاهره (متينگ) مى نمايند البته برادران ايمانى و دوستان روحانى بحضور خود در آن اجتماع اداى وظيفه حتميه تكليف الهى را خواهند نمود. سيدابوالقاسم كاشانى

(سند شماره 112)

با افزايش حمايت علما از نهضت ملى شدن صنعت نفت، دكتر مصدق و ديگر نمايندگان جبهه ملى با تكيه بر روحانيت مبارزى كه رفته رفته همه طبقات مردم را براى مبارزه بسيج كرده بود، هر روز گامى فراتر به سوى پيروزى مى نهادند و ديرى نپاييد كه پيشنهاد ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور مطرح گرديد. حمايت آيت الله كاشانى از دكتر مصدق و جبهه ملى، جبهه مقتدرى را برضد استعمارگران و دولت هاى وابسته به آنان ايجاد كرد كه تا پيروزى اوليه نهضت پيش رفت و سرانجام بعد از پنجاه سال، نفت و صنايع جانبى آن در ايران ملى اعلام شد. از جمله گروه هاى طرفدار آيت الله كاشانى سازمان مجمع مسلمانان مجاهد بود كه به وسيله شمس قنات آبادى سرپرستى مى شد. از سوى ديگر اقدامات آنان از حمايت كاشانى برخوردار بود[س ش 113].

اعلاميه آيت الله كاشانى

به عموم برادران دينى علاقمندان به نجات ايران و ملت وفقهم الله تعالى پس از سلام توصيه مى شود كه در ميتينگ مجمع مسلمانان مجاهد براى استرداد نفت از دشمنان ديانت و مملكت و ملى نمودن نفت سه بعدازظهر جمعه اول دى (13 ربيع الاول) در مسجد شاه شركت نمايند و مراقبت كامل از حفظ انتظام بايد بشود موفقيت ملت را از خداوند متعال خواهانم.

سيدابوالقاسم كاشانى

(سند شماره 113)

فداييان اسلام مهم ترين گروه مذهبى اين دوره بود. اين سازمان توسط سيد مجتبى ميرلوحى معروف به نواب صفوى بنيان نهاده شد. وى كه به جهت مذاكره با كسروى و رد مغالطات او كه با ابزار دين، تيشه به ريشه دين مى زد و موجب اغفال و انحراف افكار بسيارى شده بود، از نجف وارد ايران شد. زمانى كه كسروى با او روبه رو شد گمان كرد جوانى ناپخته است كه مى توان او را فريب داد; به همين منظور زمانى كه در مقابل استدلالات و پرسش هاى عميق و زيركانه نواب صفوى مستأصل شد، شروع به جعل آيات و نسبت دادن عباراتى به منابع دينى نمود. سرانجام پس از جلسه هاى متعددى كه به مباحثه و مذاكره با كسروى پرداخت، تصميم گرفت ريشه اين نهال مفسد را بخشكاند كه سرانجام در يك حمله به كاخ دادگسترى در حالى كه وى در محاصره ده نفر از محافظان مسلح خود بود، توسط فداييان اسلام به قتل رسيد.

پس از آزادى آيت الله كاشانى از زندان، نواب صفوى به ديدن ايشان رفت و به وى چنين گفت: «در راه اجراى احكام اسلام و رسيدن به هدف دينى خود با نقشه و تدبير كافى، با مشورت و همكارى شما حاضرم تا آخرين نفس استقامت كنم و از آزار دشمن نهراسم.» به اين ترتيب، زمينه آشنايى و همكارى آن دو فراهم آمد. در سال 1327 ش. كه مسأله حمايت از مردم فلسطين پيش آمد، آيت الله كاشانى تمام مسلمانان را به حمايت از مردم رنجديده فلسطين دعوت نمود[س ش 114].

بسم الله الرحمن الرحيم

پس از جنگ جهانسور دوم گمان مى رفت دول بزرگ عالم از آن همه فجايع و آن همه اتلاف نفوس و اموال و خرابيها و بيچارگى هاى بشرى كه سالهاى دراز جبران پذير نيست پند و عبرت گرفته و به جبران وقايع گذشته براى ايجاد عدل و داد و كندن ريشه ظلم و فساد و جلوگيرى از جنگ جهانى ديگر، تشكيل سازمان ملل متفق داده كه از حقوق و آزادى ملل و دول ضعيف حمايت و پشتيبانى نمايند، چنانكه در اثناى جنگ بانواع و اقسام مختلف باين تبليغات عموم ملل را اميدوار مى نمودند، ولى متأسفانه از رفتار برخلاف انصاف و مروت سازمان ملل در باره اندونزى، مصر و فلسطين خلاف آن ظاهر شد و اميد ملل ضعيف مبدل به يأس گرديده است. معلوم نيست وطن بودن فلسطين براى مهاجرين يهودى آلمانى و روسى و آمريكايى و غيره مطابق كدام منطق و قانون است؟ كه رأى به تقسيم آنها مى دهند؟ اگر مى خواهند صهيونيست ها را از خود راضى كنند و استفاده هايى كه منظور است از آنها بنمايند در مملكت خود به آنها جا بدهند و آنها را مستقل كنند. در هر صورت تشكيل دولت صهيونيستى، در آتيه كانون مفاسد بزرگ براى مسلمين خاورميانه و بلكه تمام دنيا خواهد بود و زيان آن تنها متوجه اعراب فلسطين نمى گردد و على اى حال بر تمام مسلمين عالم است از هر طريقى كه مى شود از اين ظلم فاحش جلوگيرى نموده و رفع اين مزاحمت را از مسلمين فلسطين بنمايند.

خادم الاسلام و المسلمين ـ سيدابوالقاسم كاشانى

11/10/1326 هجرى شمسى

(سند شماره 114)

در همان زمان فداييان اسلام پس از ثبت نام از داوطلبان اعلام كردند كه پنج هزار نفر از فداييان عازم كمك به برادران فلسطينى هستند[س ش 115].

هوالعزيز

نصر من الله و فتح قريب

خون هاى پاك فداييان رشيد اسلام در حمايت از برادران مسلمان فلسطين مى جوشد. پنج هزار نفر از فداييان رشيد اسلام عازم كمك به برادران فلسطين هستند و با كمال شتاب از دولت ايران اجازه حركت سريع به سوى فلسطين را مى خواهند و منتظر پاسخ سريع دولت مى باشند.

از طرف فداييان اسلام

سيدمجتبى نواب صفوى

(سند شماره 115)

فداييان اسلام به تبعيت از آيت الله كاشانى و مخالفت با سياست هاى بريتانيا در ايران، در ابتدا با حمايت از دكتر مصدق و جبهه ملى به تقويت نهضت ملى پرداختند. آنان هژير (وزير دربار) را كه متهم به ارتباط نزديك با انگليسى ها بود و از طرفى در تقلب هاى انتخاباتى نيز دست داشت، ترور كردند و به اين ترتيب با باطل شدن انتخابات تهران، در نهايت جوّ سياسى به نفع رهبران جبهه ملى تغيير مى يابد و شش تن از آنان از جمله دكتر مصدق به مجلس شانزدهم راه مى يابند.

حركت بعدى فداييان، ترور رزم آرا (نخستوزير وقت) بود، وى نيز از عوامل اجراى سياست هاى بريتانيا در ايران به شمار مى رفت[س ش 116].

با قتل رزم آرا توسط خليل طهماسبى، كميسيون نفت مجلس بلافاصله در 17 اسفندماه 1329 ش. به اتفاق آرا، اصل ملى شدن صنعت نفت را در سراسر كشور تصويب كرد و در 29 اسفند همان سال اين تصميم توسط مجلس سنا تأييد شد.

(سند شماره 116)

به اين ترتيب ضربه سختى بر منافع بريتانيا در ايران وارد گرديد، به طورى كه انگليسى ها نوشتند: «در نتيجه قتل رزم آرا، بهاى سهام شركت نفت انگليس و ايران تنزل يافت و دريادارى انگليس و اينتليجنت سرويس در اثر اين حادثه ميليون ها ليره متضرر شدند.»

فداييان اسلام بر خلاف آيت الله كاشانى كه تا مدت ها حتى در زمان نخستوزيرى مصدق از وى و جبهه ملى حمايت مى كرد، از همان ابتداى روى كار آمدن دولت جبهه ملى به رهبرى دكتر مصدق خواستار تشكيل حكومت اسلامى شدند; اما به دليل بى توجهى مصدق به تقاضاى آنان، به زودى از وى فاصله گرفتند. نواب صفوى به همراه چند تن از يارانش از ابتداى حكومت مصدق دستگير و روانه زندان شدند و در حدود 22 ماه (خرداد 30 تا بهمن 31) از عمر دولت ملى را در زندان سپرى كردند. دامنه اختلافات نيروهاى طرفدار نهضت تا آن جا پيش رفت كه ميان نيروهاى مذهبى نيز اختلاف به وجود آمد. فداييان اسلام به واسطه حمايت آيت الله كاشانى از مصدق، موضع گيرى تندى در برابر ايشان مى كنند[س ش 117].

حضرت آيت الله آقا نجفى مرعشى پدرگرامى

هوالعزيز

3 شعبان پدر گرامى حضرت آقاى آقا نجفى مرعشى نصره الله تعالى

پس از عرض سلام ـ التماس دعا بسيار دارم

آيت الله كاشانى و جبهه ملى پس از فداكاريهاى مسلمانان بجاى مبانى اسلام خواستند با قدرت مسلمانان پايه هاى كفر، و آزاديخواهى را بجاى پايه هاى اسلام محكم كنند و برادران ما را براى همين كار به زندان انداختند، بشدت بما و برادرانمان فشار آورده و مياورند.

من وظيفه خود را پس از نصايح متعدد به كاشانى و بلكه باقليت كه شرحش مفصلست و پس از اتمام حجت هاى بسيار كه نتيجه براى اسلام بعكس بخشيد، وظيفه خود را در مخالفت با كاشانى و اقليت ديدم (البته پس از اعلام قبلى كه تذكر دادم و گفتم ما از خدمت كردن شما به اسلام مى گذريم بچه هاى ما را آزاد كنيد و فشار بيشتر آوردند) و در اعلاميه اى كه نشر كردم حقايق مختصرى از مطلب مذكور بيان كردم و چون رسوا شدند و شخصيتشان بخطر افتاده بر عليه من مطالبى نشر كردند و اتكا بر اينكه من مخالفت با آقاى بروجردى و آقاى حجت و آقاى خوانسارى كرده ام به من بدگويى كرده اند. شما هم بينكم و بين الله هر وظيفه اى داريد، انجام دهيد. فرزند شما ـ سيدمجتبى نواب صفوى

(سند شماره 117)

نواب صفوى در آخرين نامه خود به دكتر محمد مصدق هشدار مى دهد كه مملكت را در سراشيب سقوط قرار داده است و به وى پيشنهاد مى كند كه اگر آماده اجراى احكام اسلام باشد، از او حمايت خواهد كرد[س ش 118]، اما مصدق به وى و پيروانش كه با ترور رزم آرا در به قدرت رسيدن او سهم زيادى داشتند، توجهى نمى كند.

(سند شماره 118)

فداييان اسلام كه هميشه مورد غضب شاه بودند، سرانجام در سال 1334 ش. پس از سوء قصد به جان حسين علاء، نخست وزير وقت (آبان 1334 ش.) به دست مظفرعلى ذوالقدر، دستگير و در دى ماه همان سال در دادگاه نظامى به طور غير علنى محاكمه شدند. پس از رسيدگى به حكم اعدام رهبران فداييان اسلام توسط دادگاه تجديد نظر نظامى و تاييد آن، نواب صفوى، خليل طهماسبى، مظفر ذوالقدر و سيد محمد واحدى در لشكر دو زرهى تيرباران شدند.

فداييان اسلام، اولين تشكلى بود كه ايدئولوژى اسلامى را در راستاى استقرار يك حكومت اسلامى تبليغ و ترويج مى كرد. آنان با انتشار كتابى با نام «اعلاميه فداييان اسلام يا كتاب رهنماى حقايق» انديشه هاى سياسى، اجتماعى و اقتصادى خود را درباره حكومت اسلامى، سازمان ها و وزارتخانه ها، مجلس و ساير نهادها و نيز سازمان و تشكيلات روحانيت مطرح ساختند.

/ 55