مقالات حسینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقالات حسینی - نسخه متنی

گرداورنده: علیرضا رجالی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بنابراين در اين بخش، انتقادى به عملكرد عمر نيست، اما اشتباه
بزرگ وى در تقسيم ناعادلانه بيت المال در بين مسلمانان بود; بدين صورت كه بين عرب
و غير عرب، زن و مرد، آزاد و موالى، سابقون و نو مسلمانان تمايز قائل شد و مدعى
بود كه نمى تواند كسانى را كه همراه پيامبر مى جنگيدند، با آنانى كه در برابر او
شمشير مى كشيدند و بعدا مسلمان شدند، برابر كند و بدين ترتيب به تقسيم نامساوى
اموال براساس سابقه و نسب حكم كرد. (24) نتيجه اين سياست ايجاد شكاف
طبقاتى عميق بين مسلمانان شد. اما تا زمان مرگ عمر عوارض آن ظاهر نشد، چرا كه عمر
هيچ وقت به صحابه اجازه خروج از مدينه و سرمايه گذارى اموالشان را نداد و همواره
مى گفت:

در حره (خروجى مدينه) مى ايستم و يك دست بر گلوى عرب و دست
ديگر بر بند شلوارش مى گذارم و اجازه نمى دهم عرب به جهنم بيفتد. (25)

اما با روى كارآمدن خليفه سوم و سياست مالى اتخاذ شده از طرف
او، عمق فاجعه مشخص شد. عثمان بن عفان علاوه بر اين كه راه خليفه دوم را در تقسيم
نامساوى اموال ادامه داد، بلكه بذل و بخشش هاى بى حد و حصرى به خويشاوندان و
بستگان خود كه عمدتا از تيره امويان قريش بودند و بيشتر آن ها طرد شده و تبعيدى
پيامبر به حساب مى آمدند، انجام داد. علاوه بر اين كه وى برعكس خلفاى پيشين، زندگى
اشرافى و مجللى را در پيش گرفت و به گفته مسعودى در شهر مدينه چهار قصر براى خود
ساخت و هميشه مى گفت:

خداى عمر را بيامرزد، كيست كه طاقت او را داشته باشد. من مال
دارم و از مال خودم مى خورم، پيرم و بايد غذاى نرم بخورم. (26)

از دوره خلافت عثمان به «حاكميت اشراف قريش » (27) ياد
مى شود كه نتيجه مستقيم آن قدرت و قوت يافتن تيره اموى بود كه تمامى اركان دستگاه
خلافت را در طول دوازده سال خلافت عثمان به زير سيطره نفوذ خود درآوردند.
ابن ابى الحديد نقل مى كند كه حارث بن الحكم (طرد شده پيامبر) از طرف عثمان براى
جمع آورى زكات «قضاعه » مامور شد. وقتى اموال جمع شده را آورد، خليفه يكجا تمام
آن ها را به او بخشيد. (28) در نوبتى ديگر عثمان خمس غنايم مصر را به
پسر عمويش مروان بن حكم(تبعيدى پيامبر) و سيصدهزار درهم به عمويش حكم و حارث بن
حكم پسر ديگرش بخشيد. (29) ابن خلدون از قول مسعودى نقل مى كند:

در روزگار عثمان صحابه پيامبر املاك و اموال فراوانى به دست
آوردند چنان كه روزى كه خود عثمان كشته شد در نزد خزانه دار او يكصدوپنجاه هزار
دينار و يك ميليون درهم موجود بود و بهاى املاك او در وادى القرى و حنين و ديگر
نواحى دويست هزار دينار بود و شتران و اسبان بسيارى داشت و هشت يك يكى از متروكات
زبير پس از مرگ او پنجاه هزار دينار بود و او پس از مرگ هزار اسب و هزار كنيز به
جاى گذاشت و محصول طلحه از عراق در هر روز هزار دينار و از ناحيه شراة بيش از اين
مبلغ بود و در اصطبل عبدالرحمن بن عوف هزار اسب و هزار شتر بود و او ده هزار
گوسفند داشت و ربع ماترك او پس از مرگش بالغ بر هشتاد و چهار هزار دينار بود

و
زيدبن ثابت از شمش زر و سيم مقدارى به جاى گذاشت كه آن ها را با تبر مى شكستند و
اين علاوه بر اموال و املاكى بود كه بهاى آن ها به صدهزار دينار مى رسيد و زبير خانه اى
در بصره و خانه هاى ديگرى در مصر و كوفه و اسكندريه براى خود بنيان نهاده بود و
هم چنين طلحه خانه اى در كوفه بنا كرد و خانه ديگرى در مدينه بنيان نهاد و آن را
از گچ و آجر و چوب ساج بساخت و سعدبن ابى وقاص خانه اى براى خود در عقيق بنا كرد
كه سقفى بلند داشت و فضاى پهناورى بدان اختصاص داد و برفراز ديوارهاى آن كنگره ها
بساخت و مقدار خانه اى براى خويش در مدينه بساخت كه از درون و بيرون گچ كارى بود و
يعلى بن منبه پنجاه هزار دينار و مقدارى زمين و آب و جز اين ها به جاى گذاشت و
بهاى املاك و ماترك ديگر او سيصدهزار درهم بود. (30)

بذل و بخشش هاى بيش از حد به خويشاوندان اموى و ديگر
سياست هاى نادرستى كه از طرف عثمان اتخاذ شد، زمينه هاى نارضايتى و شورش را عليه
او در مدينه فراهم كرد. اين جا بود كه عثمان اشتباه دوم خود را مرتكب شد و آن لغو
ممنوعيت خروج صحابه بزرگ مسلمان از مدينه بود كه از زمان عمر به اجرا در مى آمد.
اگر چه عثمان به قصد دور كردن صحابه از مدينه و از بين بردن زمينه هاى شورش دست به
چنين اقدامى زد اما اين سياست نه تنها مخالفت ها را از بين نبرد

بلكه مقدمه اى شد
براى قريش اقتصاد پيشه كه در تمام سرزمين هاى حاصلخيز امپراتورى اسلامى پراكنده
شوند و به كار سرمايه گذارى اقتصادى بپردازند; به عبارت ديگر، سرمايه هاى انباشته
شده بى مصرف صحابه بزرگ با لغو ممنوعيت خروج از مدينه براى تجارت و استملاك اراضى
در سراسر بلاد اسلامى به كار گرفته شد. از اين زمان ديگر بدون هيچ گونه مانعى مال
اندوزى و سرمايه گذارى هدف اوليه اكثر صحابه بزرگ همانند طلحه و زبير و بود و
همين صحابه با فرو رفتن در گرداب تجملات دنيوى، عقيده را قربانى غنيمت كردند تا
آن جا كه حاضر شدند به خاطر آن در آوردگاه جمل رو در روى على عليه السلام صف آرايى
كنند.

سياست مالى عثمان دو نتيجه مهم در برداشت: نخست اين كه سياست
مالى محكمى را كه دو خليفه پيشين براى برقرارى آن، براساس مالكيت محدود و مساوات،
زحمات زيادى متحمل شده بودند، برهم زد و او با بى ارادگى خود، آن را به صورت
مالكيت هاى بزرگ درآورد. دوم اين كه بنى اميه كه همان طبقه ثروتمند و مالك را
تشكيل مى دادند بر مسلمان ها و اموال آنان مسلط شدند.

اما آن زمان كه على عليه السلام خلافت مسلمين را پذيرفتند
برتقسيم برابر و عادلانه اموال به شيوه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم تاكيد
فراوانى داشتند، براى نمونه در پاسخ زن عربى كه برتساوى بين عرب و عجم توسط او
اعتراض مى كرد، فرمودند:

من به كتاب خداى عزوجل نظر كردم و در آن هيچ اشاره اى نسبت به
برترى فرزندان اسماعيل بر فرزندان اسحاق نديدم. (31)

بى شك با انحرافات بنيادينى كه از زمان رحلت پيامبرصلى الله
عليه وآله وسلم تا روى كار آمدن على عليه السلام در جامعه اسلامى به وجود آمده بود
اجراى چنين سياست عادلانه اى كه كاملا مبتنى بر مشى عقيدتى پيامبر اسلام باشد
ناممكن مى نمود.

24. محمديوسف الكاند هلوى، همان، ص
226-
230.

25. محمدبن جرير طبرى، همان، ج 6، ص
2290.

26. محمدعابد الجابرى، همان، ص
182.

27. ابن سعد، همان، ج 3، ص
41.

28. همان.

29. همان.

30. عبدالرحمان بن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادى(چاپ هشتم:
انتشارات علمى و فرهنگى، 1375) ج 1، ص
392.

31. محمديوسف الكاندهلوى، همان، ج 2، ص 136 و
225.


/ 92