شناخت حق امام حسين عليه السلام (1) - مقالات حسینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقالات حسینی - نسخه متنی

گرداورنده: علیرضا رجالی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


شناخت
حق امام حسين عليه السلام (1)

الحمد لله و الصلوة على سيدنا و
نبينا ابى القاسم محمد صلى الله عليه و على اهل بيته الطيبين الطاهرين المعصومين.

امام و اهتمام به عاشورا

قال الله العظيم فى كتابه «لله
العزة و لرسوله و للمؤمنين » (2)
يكى از افتخارات بزرگ ملت ايران
اين است كه داراى عواطف روحانى و معنوى نسبت به اهل بيت رسول اكرمند و قرن ها است
كه عزادارى عاشورا را احترام كرده اند. پدران و مادران و اجداد و گذشتگان شما،
همگى يك چنين روزى را بسيار احترام مى كردند. پس از انقلاب اسلامى، بر اين احترام
افزوده شد; براى اينكه رهبر كبير انقلاب، امام راحل سفارش كردند كه مردم به
عزادارى بيشتر اهميت بدهند.
نفوذ كلام رهبر كبير انقلاب اثرش
اين بود كه تمام مملكت بيش از گذشته تكان خورد و مردم در مقام عزادارى، حد اعلاى
تكريم و احترام را نسبت به امام حسين عليه السلام ابراز نمودند.

شناخت حق امام عليه السلام

در قضاياى امامت مطلبى وجود دارد
كه نكته اى معرفتى است. شما شنيده ايد كه در همه جا در روايات، وقتى در باب زيارت
- مثلا - صحبت مى شود مى گويند «عارفا بحقه » (3) اين عارفا بحقه يك
معناى وسيعى دارد كه من دو سه جمله از آن را مى گويم: - عارفا بحقه يعنى آدمى
بداند كه امام معصوم عليه السلام به وسيله پيامبر ، برگزيده خداست. - عارفا بحقه
يعنى تمام مسائل اسلام كه وحى الهى است در نزد امام عليه السلام است. ولى امام
حسين عليه السلام علاوه بر همه اينها چون قضيه كربلا و حادثه عاشورايش بسيار مهم
است، اين عارفا بحقه بايد در قضيه عاشورا شناخته شود. اغلب شما مردم مسلمان بيش و
كم در منابر و مجالس و مطالعاتتان به سر قيام حسين بن على عليهما السلام واقفيد و
عارف.

انگيزه قيام امام حسين عليه
السلام

امروز به مناسبت عاشورا و به
مناسبت شرايط سياسى و براى اينكه معرفت بيشترى براى حضار محترم پيدا بشود بايد اين
نكته را عرض كنم
كه شما، شناخت بيشترى به حق امام حسين عليه السلام در قضيه عاشورا
پيدا كنيد و اين را به صورت سؤال عرض مى كنم از طرف همه شما. چرا امام حسين عليه
السلام كربلا آمد؟ انگيزه امام حسين عليه السلام چه بود؟ و هدفى كه ابى عبدالله
عليه السلام داشت بر چه اساس بود؟ اين سؤال اگر درست پاسخ داده شود، مطلب براى همه
از نظر معرفت امام روشن مى شود.
مساله اين بود كه ابى عبدالله
عليه السلام يك قسمت ايام امامتش در زمان معاويه بود و يك قسمت ايام امامتش در
زمان يزيد. معاويه به عالم اسلام خيلى صدمه زد و دوستان بزرگوار على عليه السلام
را بسيار كشت، اما مانند پسرش سخنان جنون آميز نمى گفت. يزيد علنا در مجلس عمومى
كفر خود را ظاهر كرد، [ در حال مستى ] گفت:
«لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و
لا وحى نزل » . (4)

گفت: بنى هاشم با مملكت بازى
كردند و به نام وحى و قرآن و به نام دين مردم را سرگرم كردند، [ در حالى كه ] نه
وحيى نازل شده، و نه دينى هست و نه قرآنى هست و نه خدايى و نه ايمانى.

صلح امام حسن و قيام امام حسين
عليه السلام

اين طرز تفكر يزيد بود. اين تفكر
را امام حسين عليه السلام نمى تواند تحمل كند و اصلا قابل تحمل نيست و لذا من
ديده ام گاهى بعضى از افراد، خيلى كه بخواهند مؤدب صحبت كنند، مى گويند: چرا امام
حسن عليه السلام در انقلاب كوتاه آمد و قيام نكرد و امام حسين عليه السلام قيام
كرد؟ اولا امام حسن عليه السلام قيام كرد، ولى افراد و سربازانش آن قدر بى وفايى
كردند كه يك [ روز عده اى ] نامه نوشتند به معاويه كه اگر به ما دستور بدهى امام
حسن عليه السلام را كتف بسته به شما تسليم مى كنيم(!) لذا امام حسن ناچار شد قراردادى
با معاويه ببندد. آن وقت يك سؤال: چرا امام حسين عليه السلام با يزيد قرارداد
نبست؟ نمى شد با يزيد قرارداد ببندد؟ براى اينكه بدانيد امام حسن و امام حسين عليه
السلام يك جور فكر مى كردند،
امام حسين عليه السلام در حدود 10 سال پس از مرگ امام
حسن عليه السلام امام بود و با اين حال عليه معاويه لشكركشى نكرد. معلوم مى شود كه
مصلحت همان بوده كه امام مجتبى عليه السلام عمل كرده است. وقتى معاويه مرد و يزيد
روى كار آمد به امام حسين عليه السلام گفتند: بيعت كنيد، گفت: هرگز! تمام تكيه گاه
سخن اين است. يكى از جمله هايى را كه بايد دقت بفرماييد در اين سخنرانى، اين جمله
است كه به محمد حنفيه فرمود: «يا اخى والله لو لم يكن فى الدنيا ملجا و لا ماوى
لما بايعت يزيدبن معاوية » (5) گفت برادر! بخدا اگر در تمام كره زمين
يك متر جا كه رويش بنشينم نداشته باشم من هرگز با يزيد بيعت نمى كنم.

اين سر قضيه است. چرا؟ چون يزيد
سمبل كوبيدن اسلام بود و مى خواست دين خدا را نابود كند. حالا امام حسين عليه
السلام قيام كرد اول سخنرانى امام حسين عليه السلام كه هنوز به كربلا نرسيده، در
مقابل لشكريان حر بود. مقابل لشكر حر يعنى همان لشكر عبيدالله ايستاد و بنا كرد
صحبت كردن. فرمود: «الا ان هؤلاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و
اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا بالفى ء و احلوا حرام الله و حرموا حلاله
و انا احق ممن غير» (6) گفت: مردم! سربازان عبيدالله! بفهميد. كه يزيد
و اعوانش كمر بسته اند به اطاعت شيطان; طاعت خداء;3چ را ترك كرده اند. فساد
آورده اند. حدود خدا را معطل گذارده اند. بيت المال را به هوى و هوس قسمت كردند.
حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال كرده اند و من در مملكت اسلام از همه
شايسته ترم كه بر ضد يزيد خائن قيام كنم و ريشه فساد را از بيخ و بن بركنم.
نتيجه پيروى از امام عليه السلام

آن وقت، يك جمله خيلى عميق است و
آن جمله اين است كه مى فرمايد: «و قد اتتنى كتبكم و قدمت على رسلكم ببيعتكم... فان
اتممتم على بيعتكم تصيبوا رشدكم ». (7) گفت نامه ها به من نوشتيد و مرا
وعده گرفتيد. آمدم، اگر با وفا باشيد به سعادت خواهيد رسيد. آن وقت سعادت [ چيست ]
؟ سعادت همان است كه الان شما در انقلاب اسلامى داريد (و انشاءالله بيش از اين به
آن ست خواهيد يافت). آن جمله اين است كه به سعادت مى رسيد. حضرت مى فرمايد: «فانا
الحسين بن على ابن فاطمة بنت رسول الله نفسى مع انفسكم و اهلى مع اهليكم ».
(8)
تمام همين است، مى گويد: من پسر فاطمه ام. پسر پيغمبر، اگر كمك كنيد
حكومت به دستم بيايد من حاكم مردمى هستم مثل حكومت پيغمبر. پيغمبر صلى الله عليه و
آله و سلم صبح، ظهر و عصر، مغرب و عشاء مى آمد داخل مسجد و ميان مردم نماز مى خواند،
رئيس مملكت هم بود اميرالمؤمنين عليه السلام رئيس مملكت بود زانو به زانو با فقرا،
ضعفاء و مستضعفين مى نشست.

على دربار نداشت، وزير دربار نداشت. خانم اميرالمؤمنين
را ملكه نمى گفتند. دختر على زينب را شاهدخت نمى گفتند. على در بين مردم، به گفته
يك سرباز: «على فينا كاحد منا» على مثل يكى از ما بود، برادروار مى آمد و زانو به
زانو مى نشست، امام حسين عليه السلام مى گويد: اگر كمك كرديد «نفسى مع انفسكم » من
با شما هستم و اهل بيت من با اهل بيت شما ،زن و بچه من هم مثل زن و بچه شما. اين
حكومت اسلامى است; زينب با زنها در مسجد، امام حسين عليه السلام با مردها در مسجد
و در جامعه; ملاقات اين قدر آسان است; بعد به مردم يعنى به همان لشگر حر گفت اگر
موافقت كرديد به سعادت مى رسيد اما اگر موافقت نكرديد ; «و ان لم تفعلوا و نقضتم
عهدكم و خلفتم بيعتى من اعناقكم فلعمرى ما هى منكم بنكر» .

گفت اگر بيعت را شكستيد
و از من تخلف كرديد و اين كار هم از شما [ مردم كوفه ] بعيد نيست، چرا؟ براى اينكه
گفت: «فلعمرى ما هى منكم بنكر لقد فعلتموها بابى و اخى و ابن عمى مسلم » (9) شما
عهد على را شكستيد. عهد برادرم حسن را شكستيد. عهد مسلم را هم شكستيد. عجيب نيست
اگر عهد من را هم بشكنيد. اما اگر شكستيد من باز دنبال هدف خود مى روم يزيد نبايد
بر مسلمين حكومت كند ولو به قيمت قطعه قطعه شدن من و يارانم و شيرخواره ام باشد!
اين هدف حسين عليه السلام است.


1 - اين مقاله متن سخنرانى
خطيب توانمند معاصر، مرحوم حجة الاسلام و المسلمين فلسفى است كه با هدف استفاده از
سبك آن واعظ شهير از نوار پياده و با حداقل تصرفات نگاشته شده است.

2- منافقون، آيه 8

3- بحار الانوار، ج 100، ص 257،
ح 1

4- بحار الانوار، ج 45، ص 175،
ذيل حديث 5

5- مقتل عوالم، ص 54، خوارزمى، ج
1، ص 188

6- طبرى، ج 7، ص 300، كامل ابن
اثير، ج 3، ص 280، خوارزمى:، ج 1، ص 243، انساب الاشراف، ج 3، ص 171

7- همان

8- همان

9- طبرى، ج 7، ص 300، كامل ابن
اثير، ج 3، ص 280، با اندكى تفاوت در نسخه ه



/ 92