سياست بنى اميه در جهت محو آثار نهضت عاشورا - مقالات حسینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقالات حسینی - نسخه متنی

گرداورنده: علیرضا رجالی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از ام الفضل بنت حارث روايت كرده اند كه او گفت:
... من حسين عليه السلام را در دامن پيامبرصلى الله عليه وآله گذاشتم. لحظه اى
گذشت كه ناگهان اشك از چشمانش فرو ريخت. گفتم يا نبى الله پدر و مادرم قربانت گردد
چه شده؟! فرمود: جبرئيل آمد و خبر داد كه امتم اين پسرم را به زودى مى كشند! گفتم
همين پسر را؟! گفت: آرى. (10)
لازم است مسلمين از دسايس بنى اميه برحذر باشند، و
به رسول خداصلى الله عليه وآله اقتدا كنند (11) و او را اسوه و مقتداى
خويش قرار دهند. از اعمال و رفتار و گفتار آن پيشواى عظيم الشان پيروى نمايند و بر
اثر رواياتى كه در زمان سلطنت بنى اميه درباريان جعل نموده بودند (12) نبايد
از روش آن حضرت منحرف شوند كه سالروز شهادت فرزند دلبندش را جشن بگيرند و آن روز
را روز عيد و شادى و مبارك قرار دهند. (13)
بر مسلمانان است كه بخود آيند، بيدار شوند، به
حقيقت اسلام توجه كنند و بينديشند تا آنچه را كه دشمنان پيامبر و اسلام داخل دين
كرده اند كنار بزنند و بفهمند كه اسلام واقعى كدام است و بر چه محور دور مى زند.
در هر امرى از امور به ديده انتقاد و تحقيق بنگرند و سرسرى و تقليدى آن را
نپذيرند. (14)
بنى اميه با بنى هاشم كينه ديرينه داشتند.
(15)
از طرف ديگر چون منصب شامخ نبوت در خاندان بنى هاشم بود و آنان اين
موهبت و افتخار را برنمى تافتند، تا توانستند با اسلام به ضديت و معاندت پرداختند.

آنها در اصل به اسلام هيچ گونه اعتقادى نداشتند.
عقاد نويسنده و متفكر شهير مصرى مى گويد: ابوسفيان پس از آن كه اسلام آورد غلبه
اسلام را غلبه بر خود تلقى مى كرد. (16)
هند، مادر معاويه پس از اسلام آوردنش فرياد مى زد:


چرا جنگ نكرديد و از خود و سرزمينتان دفاع ننموديد؟!
ابوسفيان و پسرش معاويه پس از فتح مكه اسلام
آوردند. ابوسفيان و خانواده اش با دشوارى تمام اسلام را گردن نهادند. بدين معنى كه
در ظاهر اسلام آوردند و در واقع اسلام را قبول نداشتند. (17) ابوسفيان
بر قبر حضرت حمزه عليه السلام ايستاد و گفت: اى اباعماره بر امارت و فرمانروايى با
ما جنگيدى كه آن به ما انتقال يافت. (18)
به نظر مى رسد معاويه به نبوت پيامبر اسلام صلى الله
عليه وآله اعتقاد نداشت به دليل آن كه عده اى از مصريان بر وى وارد شدند و گفتند:
«السلام عليك يا رسول الله » او آنان را از اين گفتار منع نكرد. (19)
محققان اهل سنت به سندهاى متعدد در تفسير آيه شريفه
«الم تر الى الذين بدلوا نعمت الله كفرا»، (20) ذكر نموده اند كه مقصود
دو طايفه تبهكار بنى اميه و بنى المغيرة است. (21)

سياست بنى اميه در جهت محو آثار نهضت عاشورا

معلوم است كه بنى اميه با اين پيشينه سياه و خباثت
(22)
چون اسلام را با منش و خواسته هاى مادى خود موافق نمى ديدند به انحا و
وسائل گونه گون، در تضعيف اسلام و خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله كه نگهبان و
بيان كنندگان دستورهاى اسلام و قرآن بودند، كوشيدند از جمله آن كه براى پاشانيدن
گرد فراموشى به واقعه كربلا و آثار آن به روحانى نمايان دربارى دستور دادند كه روز
عاشورا را، روز جشن و عيد و روز بسيار مبارك معرفى كنند! و در اين باره حديث جعل
نمايند. اين حديثها به گونه اى است كه هر كس اندكى به آنها توجه كند آشكارا مجعول
بودن آنها را مى فهمد، مثلا روايت كرده اند كه چون پيامبرصلى الله عليه وآله به
مدينه آمد. ديد كه يهود روز عاشورا روزه مى گيرند آن حضرت از آنان پرسيد: چرا اين
روز را روزه داريد؟ گفتند: چون خداوند فرعون و پيروانش را در اين روز غرق كرد و
موسى و يارانش را نجات داد. آنگاه پيغمبر فرمود:



ما از يهود به موسى سزاوارتريم. و
به اصحاب خود دستور داد كه آن روز را روزه بدارند.
ساختگى و مجعول بودن اين حديث از دو طريق ثابت است:

الف) بنابر تحقيقى كه ابوريحان انجام داده است «اين
كه يهود مى گويند خداوند فرعون را در روز عاشورا غرق كرد، خلاف تورات است. زيرا
فرعون روز بيست و يكم نيسن كه هفتم از ايام فطير است غرق شد و اول فصح يهود پس از
قدوم پيامبرصلى الله عليه وآله به مدينه روز سه شنبه بيست و دوم آذار با نهصد و
سى وسه اسكندرى بود كه با روز هفدهم ماه رمضان موافق مى شد. روزى كه خداوند فرعون
را غرق كرد بيست و سوم ماه رمضان مى شود، پس براى اين روايت وجهى نخواهد بود».
(23)

ب) در اين روايت آمده است كه پيامبر از يهود پرسيد
كه چرا اين روز را روزه مى گيريد؟ گفتند چون خداوند در اين روز فرعون را غرق كرد.
ساختگى بودن اين روايت از آن جهت آشكار مى گردد كه در آن نسبت نادانى به نبى
بزرگوار اسلام داده شده به گونه اى كه پس از آگهى يافتن از موضوع و يادآورى
يهوديان امرى به فكرش خطور نموده و حكمى بر آن مترتب كرده است! چنان كه معلوم است
اين گونه امور از ساحت قدس پيامبرصلى الله عليه وآله به دور است. ابوريحان درباره
روز عاشورا و امور مربوط به آن چنين توضيح داده است...
«قتل حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام در اين
روز اتفاق افتاد. و او و يارانش را از راه بستن آب، بر آنان، گذراندن از دم شمشير،
انداختن آتش در خيام حرم، بر نيزه كردن سرها، اسب دوانيدن بر اجساد كه در هيچ امتى
حتى با اشرار خلق چنين نكرده اند، از ميان بردند و از اين تاريخ، مسلمانان، عاشورا
را شوم دانستند.


اما بنى اميه در اين روز لباس نو پوشيدند و زيب و زيور كردند و
سرمه به چشم خود كشيدند و اين روز را عيد گرفتند و عطرها استعمال نمودند و
مهمانيها و وليمه ها دادند. و تا زمانى كه ايشان بودند، اين رسم در توده مردم
پايدار بود، حتى اين كه پس از انقراض ايشان باز هم اين رسم باقى ماند ولى شيعيان
از راه تاسف و سوگوارى به قتل سيدالشهداء در مدينة السلام و بغداد و شهرهاى ديگر
گريه و نوحه سرايى مى كنند و تربت مسعود حسين را در كربلا در اين روز، زيارت
مى نمايند. و چون خبر كشته شدن حسين را به مدينه آوردند، دختر عقيل بن ابى طالب
بيرون آمد و اين اشعار را برخواند:
ماذا تقولون ان قال النبى لكم ماذا فعلتم و انتم
آخرالامم بعترتى و باهلى بعد مفتقدى نصف اسارى و نصف ضرجوا بدم ما كان هذا جزائى
اذ نصحت لكم ان تخلفونى بسوء فى ذوى رحم
ابراهيم بن اشتر ناصر و ياور آل رسول الله در اين
روز كشته شد. و مى گويند در اين روز بود كه خداوند توبه آدم را پذيرفت و در اين
روز بود كه كشتى نوح بر جودى فرود آمد. و عيسى بن مريم در اين روز، زاييده شد. و
موسى و ابراهيم در اين روز نجات يافتند. در اين روز آتش به ابراهيم برد و سلام
گرديد و در اين روز چشم يعقوب بينا شد. يوسف از چاه بيرون آمد. سليمان از نو به
سلطنت رسيد. عذاب از قوم يونس برداشته شد.



بدبختى و بيچارگى از ايوب مرتفع گشت.
دعاى زكريا مستجاب شد و يحيى را به او بخشيدند و گفته اند يوم الزينه موعد سحره
فرعون در وقت زوال اين روز بود. و اين اتفاقات را كه در اين روز ذكر نموده اند،
اگر چه وقوع آن امكان عقلى دارد اما معلوم است كه ناقلان آنها دسته اى از عوام
محدثان بوده اند. و يا آن كه خواسته اند با اهل كتاب (24) مسالمت
كنند.»
ابوريحان به جهت حسن ظن يا به جهات ديگر وانمود
نكرده كه اين گونه روايات مجعول است. بلكه گفته است ناقل آن روايات عوامند يا براى
مسالمت با اهل كتاب آنها را نشر داده اند، در هر صورت نتيجه همان است كه آن
روايتها عارى از حقيقت است.
بسيار مناسب است كه آنچه را امام صادق عليه السلام
در اين باره بيان فرموده است نقل كنيم: عبدالله بن فضل بن هاشمى گفت: «به امام
صادق عليه السلام عرض كردم چگونه عامه (مردم) روز عاشورا را روز بركت نامگذارى
كرده اند؟ در اين هنگام آن حضرت گريه كرد. سپس فرمود: وقتى كه (امام)
حسين عليه السلام كشته شد، مردم در شام، به يزيد تقرب مى جستند و حديث جعل
مى كردند. و اموالى به عنوان جايزه دريافت مى نمودند، از جمله امور مجعوله اين بود
كه اين روز را روز بركت (و سرور) اعلام داشتند، تا مردم از جزع و گريه و مصيبت و
اندوه به شادى و خوشحالى و تبرك جستن بپردازند و به آن سرگرم باشند». (25) تا
مردم آن واقعه حزن انگيز را فراموش كنند و در نتيجه بنى اميه از لعن و نفرين ابدى
و پى آمدهاى ناگوار جنايت هولناكى كه انجام داده بودند درامان بمانند.



10- ... فوضعته فى حجره ثم حانت منى التفاتة فاذا
عينا رسول الله تهريقان من الدموع. قالت قلت يا نبى الله... رك: فضايل الخمسه 3/
270.
اين روايت از مستدرك حاكم نقل شده او گفته است اين روايت بنابر شرط شيخين صحيح
است.

11- لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة. سوره
احزاب آيه
21.

12- «اضواء على السنة المحمدية و دفاع عن الحديث »
تاليف محمود ابوريه ط 5 صفحه 126 به بعد.

13- دائرة المعارف بستانى و مصاحب ماده «عشر» و در
زيارت عاشورا آمده است. «هذا يوم تبركت به بنوامية...»

14- فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه،
سوره زمر آيه 17 و
18.

15- الحسين ابوالشهدا عباس محمود العقاد، ص
33-32،
ط. دارالهلال.

16- همان ماخذ، ص
21.

17- همان ماخذ، ص
21..

18- سموالمعنى فى سمو الذات ط 2، ص 57، تاليف
عبدالله علائلى.

19- تاريخ طبرى، ط دارالمعارف مصر، 5/
331.

20- تفسير روح البيان، اسماعيل حقى بروسوى، 4/418
ذيل آيه 28 سوره ابراهيم; و نيز تفسير قرطبى،9/364، ذيل همان آيه، فضائل
الخمسه 3/303 باب
26.

21- فضايل الخمسه 3/303 و 304 و
305.

22- الحسين ابوالشهدا، ص
25-
23.

23- الآثار الباقية عن القرون الخاليه، تاليف
ابوريحان محمدبن احمد البيرونى باب «القول على ما يستعمله اهل الاسلام ». و ترجمه
الآثار الباقيه فصل بيستم، ترجمه اكبر داناسرشت و دائرة المعارف بستانى ماده
«عشر».

24- الآثار الباقيه باب «القول على ما يستعمله اهل
الاسلام » و ترجمه آن فصل بيستم، ترجمه اكبر داناسرشت.

25- بحارالانوار، 44/
270.

/ 92