فرهنگ و تمدن آداب، رسوم و آئين ها فلسفه - مقالات حسینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقالات حسینی - نسخه متنی

گرداورنده: علیرضا رجالی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرهنگ و تمدن آداب، رسوم و آئين ها فلسفه

گردآورى سئوالات مربوط

به ماه محرم :

فلسفه
عزادارى

اثرات
روانى - اجتماعى مراسم مذهبى

مانند دعاى
كميل، توسل و عزادارى و فلسفه برگزارى آنها چيست؟
مراسم و
جلسات دينى هر يك فلسفه، آثار و نتايج ويژه اى دارند كه هر يك جداگانه قابل بررسى
هستند:


الف)
دعاها:

دعا خود از
عبادات بسيار با اهميت است - در روايت آمده: «الدعاء مخ العبادة » (1) و
داراى آثار ارزشمندى است از جمله:

1-وسيله
برقرارى رابطه معنوى با خدا و انس و الفت دل باحق تعالى.

2-توسعه
بينش و معرفت نسبت به عظمت مقام ربوبى.

3-آرامش
و سكون نفس و دل.

4 -
پشيمانى از نافرمانى ها و آلودگى ها كه حقيقت توبه است.

5-تلقين
اعتقادات حق به دل و نفس مانند نبوت، امامت و رهبرى معصومين .
- تشخيص
و تميز دادن رذايل از فضايل.

7-زنده
سازى و احياى دل و تقويت خوف و رجا كه مهمترين محرك به سوى خوبيها و بازدارنده از
كژى هاست.

8-ايجاد
آرمان هاى بلند چون شهادت طلبى و عشق به جهاد در راه خدا.

9-سازنده
روح مهر و عطوفت نسبت به همنوعان.

10-ايجاد
كننده روح تعهد اجتماعى و


ب) مراسم
عزادارى:

(2)

بويژه براى
حضرت سيد الشهدا عليه السلام كه از افضل قربات است و در طول تاريخ داراى اثر مفيد
و ارزشمندى بوده از جمله:

1-احيا و
زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترويج دائمى مكتب قيام و انقلاب در
برابر طاغوتهاست و تربيت كننده و پرورش دهنده روح حماسه و ايثار است.

2-عزادارى
نوعى پيوند محكم عاطفى با مظلوم انقلابگر و اعتراض به ستمگر است و به تعبير استاد
مطهرى: «گريه بر شهيد شركت در حماسه اوست ».

3 -
عزادارى براى اهل بيت موجب احياى ياد، نام و فرهنگ و مكتب وهدف آنان است. به عبارت
ديگر در شكل يك پيوند روحى، راه آنان به جامعه الهام گشته و پيوستگى پايدارى بين
پيروان مكتب و رهبران آن برقرار مى سازد و ديگر گذشت قرون و اعصار نمى تواند بين
آنها جدايى افكند.
همين مساله
موجب نفوذ ناپذيرى امت از تاثيرات و انحرافات دشمنان مى گردد و مكتب را همچنان
سالم نگه مى دارد و تحريفات و اعوجاجات را به حداقل مى رساند. از همين رو است كه
استعمارگران براى نابودى ملل اسلامى مى كوشند تا رابطه آنان را با تاريخ پر افتخار
صدر اسلام قطع نمايند تا با ايجاد اين خلاء زمينه القاى فرهنگ خود را فراهم آورند.
اينها از آثار اجتماعى عزادارى است و آثار روانى و تربيتى ديگرى نيز دارد.

فلسفه
عزادارى بر امامان چيست؟

عاشق اگر
عاشق باشد، خود مى گريد پس چرا با برانگيختن احساساتش اشكش را در بياوريم و آيا
اين اشك ها نقش تربيتى دارد؟
مساله گريه
و عزادارى بر حضرت سيد الشهدا عليه السلام از افضل قربات است و فلسفه هاى سازنده و
تربيتى متعددى دارد از جمله:

1-زنده
داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضت حسينى.

2-الهام
روح انقلاب، آزادگى، شهادت طلبى، ايثار و حقيقت جويى.

3-پيوند
عميق عاطفى بين امت و الگوهاى راستين.

4-اقامه
مجالس دينى در سطح وسيع و آشنا شدن توده ها با معارف دينى.

5-پالايش
روح و تزكيه نفس.



اعلام
وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم و اما اينكه اشك و گريه خود به خود به
وجود مى آيد يا بايد با تلقين و برانگيختن احساسات ايجاد شود، مقوله ديگرى است.
مسلما هر
مسلمان پاك طينتى با يادآوردن مصائب ابا عبدالله و عظمتى كه آن حضرت به وجود
آورد، اشك سوز و گاه اشك شوق مى ريزد، ولى مجالس روضه خوانى نقش تذكار و يادآورى
دارند نه تلقين و اين با خواندن روضه هاى صحيح و واقعى به دست مى آيد، نه
پيرايه ها و خرافات. در ضمن خلاقيت هنرى مانند بيان كردن حقايق با اشعار زيبا يا
صداى خوب نيز مساله مهمى است و نقش بسيار ارزنده اى در جذب توده ها و سيراب كردن
عواطف دارد.
اصولا يكى
از روش هاى بلند دين بويژه اسلام آن است كه همه چيزش با هنر آميخته شده و همراه با
زيباترين آفرينش هاى هنرى توانسته است حقايق بلند را شيره جان مردم سازد و در
اعماق وجود آنان جايگزين كند.

فلسفه
قيام امام حسين عليه السلام

چرا مردم
با اظهار اين همه ارادت و دوستى نسبت به خاندان اهل بيت : از فلسفه قيام امام حسين
عليه السلام اطلاع كافى ندارند؟
همان طور
كه گفته شد، هدف از عزادارى ها و مراسم محرم، احياى فلسفه عاشورا و استمرار بخشيدن
به قيام خونين امام حسين عليه السلام است و بايد اين مساله، محور سخنان گويندگان
مذهبى باشد. البته گويندگان مذهبى همه يكسان و هم سطح نيستند; ولى همواره بسيارى
از علما و دانشمندان دينى در پى احياى ابعاد مختلف اسلام از جمله قيام امام حسين عليه
السلام و زدودن غبار خرافات از چهره دين و رويدادهاى تاريخى اسلام بوده و هستند،
لكن در برخى از مجامع نيز ممكن است به عللى آنان دور از دسترس مردم بوده، از اين
رو زمينه براى ميداندارى عناصر ديگر فراهم گردد.

فلسفه
گريه

گريه چيست
و چرا انسان گريه مى كند؟
گريه تجسم
عينى تاثرات درونى و عاطفى است و داراى اقسام گوناگونى مى باشد كه هر يك آثار و
نتايج ويژه اى دارند. از نظر روان شناسى گريه داراى اهميت بسيارى است و فشار ناشى
از عقده هاى انباشته در درون انسان را مى كاهد و درمان بسيارى از آلام و رنج هاى
درونى انسان مى باشد. در حقيقت اشك چشم سوپاپ اطمينانى براى روح و جسم آدمى است كه
در شرايط بحرانى (اندوه و يا شادمانى فراوان) موجب تعادل او مى گردد. از نظر عرفا
نيز، گريه زيباترين و پرشكوه ترين جلوه تذلل بنده و اظهار عجز و تسليم و عبوديت در
پيشگاه معبود قادر متعال است.

گريه حضرت
آدم بر امام حسين عليه السلام

آيا گريه
كردن حضرت آدم بر امام حسين عليه السلام بيانگر جبر در زندگى انسانى است؟
اين گونه
حوادث يا علم پيشين الهى به افعال بندگان و پيشگويى آنها مستلزم جبر نيست. زيرا
علم خدا در اين موارد به چيزى Determinismتعلق
گرفته كه با اراده آزاد بندگان تحقق خواهد يافت. به عبارت ديگر تفكر جبرانگار
بين علم
پيشين الهى و فعل بندگان رابطه علت و معلولى مى بيند. يعنى علم خدا را علت فرض
مى كند. زيرا مى بيند اگر آنچه خدا مى داند انجام نشود نافى علم مطلق الهى مى شود.
چنانكه شاعر گويد:
مى خوردن
من حق ز ازل مى دانست گر مى نخورم علم خدا جهل بود
و اين بيان
همان رابطه ترتبى و على است. در حالى كه واقع قضيه خلاف اين است. يعنى چون بندگان
افعالى را با اراده خود انجام مى دهند خداوند مى داند و از جمله آنها عمل شمر،
يزيد و با امام حسين عليه السلام است. بلى شمر، يزيد و آزادانه مى توانستند
امام حسين عليه السلام را به قتل نرسانند و اگر از اراده و اختيار خود چنين
استفاده اى مى نمودند، خدا هم مى دانست كه نمى كنند و اجبار هم نمى كرد و گريه آدم
هم در كار نمى بود. سر اين قضيه از نظر فلسفى آن است كه خداوند فوق زمان و مكان
است و براى او قبل و بعدى نيست، از اين رو علم او به اعمال در همه زمان ها شبيه
علم ما به يك حادثه در زمان حال است و همچنان كه چنين علمى موجب جبرى بودن اعمال
مورد مشاهده ما نيست، حضور عمل نزد خداوند نيز چنين است.

قمه زنى

فلسفه قمه زنى
چيست و از چه زمانى شروع شده است ؟
قمه زنى
فلسفه صحيح اسلامى ندارد و شروع آن قرن ها پس از حادثه عاشورا بوده است. و هيچ
دليل و مستند قابل قبولى براى آن وجود ندارد.
افرادى قمه
بر سرمى زنند و براى مشروع جلوه دادن آن استناد به كار حضرت زينب مى كنند كه سر خود
را به محمل زدند آيا اين مطلب صحت دارد؟ و اين توجيه درست است؟
در رابطه
با قمه زنى نه تنها هيچ دستورى از ناحيه شرع بر آن نرسيده است بلكه در صورت مضر
بودن براى نفس و بدتر از آن چهره نامعقولى از دين نشان دادن، قطعا حرام و نامشروع
است.
در رابطه
با روايتى كه به حضرت زينب نسبت مى دهند بايد گفت:

اولا:
اينكه حضرت زينب سر را به چوبه محمل زده باشد، در كتب معتبر تاريخى نيامده و ساخته
و پرداخته برخى افراد فاقد معلومات است، خصوصا كه محدث محقق مرحوم حاج شيخ عباس
قمى اين مساله را صحيح نمى داند.

ثانيا:
چنانچه فرض كنيم كه حضرت زينب به چنين عملى مبادرت كرده باشند، عمل حضرت زينب سلام
الله عليها در چنين موردى حجت شرعى نيست، چرا كه تنها سيره و عمل پيامبر صلى الله
عليه و آله و امام معصوم عليه السلام مى تواند ملاك عمل باشد.

ثالثا: اگر
آن خبر صحت داشته باشد (كه ندارد) ممكن است آن حضرت بدون اختيار و دراثر فشار و
اندوه به چنين عملى مبادرت كرده باشد. در اين صورت نيز اين عمل قابل احتجاج نيست و
نمى تواند ملاك عمل ديگران باشد.

آيا از
همراهان امام حسين عليه السلام كسى زنده ماند؟
آنچه از
بررسى كتب تاريخ به دست آمده اين است كه: هشت نفر از همراهان و ياران امام حسين
عليه السلام زنده ماندند :

1-عقبة
بن سلمان
وى غلام
رباب، دختر امرى ء القيس، همسر امام حسين عليه السلام بود كه او را به اسارت
گرفتند و نزد عمر سعد بردند و چون از او پرسيد: «تو كيستى؟» پاسخ داد: برده اى
هستم. عمر سعد او را آزاد كرد.

2-مرقع
بن قمامه
او را نيز
به اسارت گرفتند و قبيله وى از عمر سعد براى او امان گرفتند و نزد عبيدالله زياد
بردند و عمر سعد ماجراى او را باز گفت و پسر زياد او را به بحرين تبعيد كرد و در
آنجا سكونت گزيد.

3-مسلم
بن رياح
وى نيز از
همراهان امام حسين عليه السلام بود و پرستارى آن حضرت را مى كرد. پس از شهادت آن
حضرت زنده ماند و از كربلا گريخت.
مسلم بن
رياح از جمله كسانى است كه قسمتهايى از ماجراى كربلا را نقل كرده است.

4-حسن بن
حسن
حسن بن حسن
كه مشهور به حسن مثنى است در روز عاشورا زخمى و مجروح گرديد وبا وساطت اسماء بن
خارجه فزارى كه در لشكر عمر سعد بود و با او خويشاوندى داشت، از كشتن او صرف نظر
كردند، و او را به كوفه آوردند و معالجه كردند و پس از بهبودى به مدينه بازگشت.

5-عمر بن
حسن.

6
- قاسم
بن عبدالله.

7-محمد
بن عقيل.

8-زيد بن حسن.

اينان نيز
به گفته برخى از اهل تاريخ در كربلا بودند، ولى زنده مانده و به شهادت نرسيدند.
(3)





1-به
دستور عمرسعد ده نفر براى اسب راندن بر پشت وسينه امام حسين عليه السلام داوطلب
شدند؟

2-ده
نفرى كه اسب بر امام حسين راندند همه ولدالزنا بودند؟

3-تعداد
سرهاى بريده شده در كربلا 78 سر بود؟


/ 92