شكست يزيدو يزيديان - مقالات حسینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقالات حسینی - نسخه متنی

گرداورنده: علیرضا رجالی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شكست يزيدو يزيديان

با توجه به مفهوم پيروزى و شكست
، به اين نتيجه مى رسيم كه پيروزى آن نيست كه انسان از ميدان نبرد سالم به در آيد
و يا دشمن خود را به خاك هلاكت افكند، بلكه پيروزى آن است كه هدف خود را پيش ببرد
و دشمن را از رسيدن به مقصود خود باز دارد. اميرالمؤمنين (ع) در اين خصوص فرموده
است : «ما ظفر من ظفر الاثم به ، و الغالب بالشر مغلوب» (16) كسى كه گناه بر او
پيروز شد، شكست مى خورد و كسى كه از راه بدى بر دشمن ظفر يافت در واقع مغلوب است
». از اين رو اگر چه امام حسين (ع) و يارانش پس از يك نبرد خونبار و قهرمانانه به
نور عظيم شهادت رسيدند، اما آنها هدف مقدس خود را به تمام معنى از آن شهادت پر
افتخار گرفتند. و هدف اين بود كه به تكليف عمل شده و ماهيت حكومت ارتجاعى و ضد
اسلامى اموى آشكار شود و افكار عمومى مسلمين بيدار گردد، كه اين هدف به خوبى انجام
گرفت .
رسوايى سران اموى و قاتلان امام
حسين (ع) به حدى بالا گرفت كه سرانجام پس از گذشت چند سال نه تنها هيچ كس از آل
اميه جرأت نداشت نسبت خود را آشكار سازد بلكه بدنهاى مردگان آنها را هم از قبر
بيرون كشيدند و با آتش سوزاندند . آرى، راه پيشرفت و پيروزى كه داشت با سرعت
فراوان براى آن دودمان كثيف در بين امت هموار مى شد، بعد از واقعه كربلا يكباره
درهم ريخت و با رسوايى بسيار، بساط ابوسفيانيان برچيده گشت.



«استادنيكلسون » گويد: «حادثه
كربلا، حتى مايه پشيمانى و تأسف امويان شد، زيرا اين واقعه، شيعيان را متحد كرد و
براى انتقام امام حسين، هم صدا شدند و صداى آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و
ايرانيانى كه مى خواستند از نفوذ عربها آزاد شوند انعكاس يافت».(17)
يكى ديگر از شواهد شكست يزيديان
و بنى اميه ، زمانى است كه امام سجاد (ع) در كوفه خطبه خواند و ماهيت پليد دشمنان
خدا را براى مردم خفته و فريب خورده آشكار كرد. لذا مردم يك زبان عرض كردند:
«اى فرزند رسول خدا (ص) ، همه ما
شنوا و مطيع و حافظ عهد و پيمان تو هستيم ، از تو روى بر نگردانده و تو را ترك
نخواهيم كرد، پس خدا تو را رحمت كند، به ما دستور بده كه همانا با دشمن تو دشمن و
با دوست تو دوستيم ، تا يزيد را بگيريم و از كسانى كه به تو و ما ظلم نمودند، دورى
بجوييم » .(18)
آرى ، امام حسين را كشتند، اما
حسين كه فقط جسم نيست، امام حسين يك مكتب است كه بعد از مرگش زنده تر شد. و اگر چه
در كربلا قيام قامت امام حسين (ع) را در خون كشيدند ، و ناى حقيقت گوى او را
بريدند، اما در حقيقت امام حسين زنده تر شد، او بزرگ مردى است كه با شهادتش حركتى
عظيم و تحولى بزرگ در تاريخ ايجاد كرد و يزيد و يزيديان را رسوا نمود.
(حسان )،






  • حسين ، به ظاهر اگر چه شد مغلوب
    زخون سرخ قلبت ، نورى جهيدن گرفت
    كه ظلمت جهل را ، صاعقه آسا برد(19)



  • شكست اوست، كه در هر زمانه پيروز است
    كه ظلمت جهل را ، صاعقه آسا برد(19)
    كه ظلمت جهل را ، صاعقه آسا برد(19)



رهايى از جهالت و ضلالت

هفتمين اثر و بركت از آثار و
بركات اجتماعى نهضت سيد الشهدا(ع) اين بود كه با قيام و شهادت خويش مردم را از
جهالت و گمراهى نجات بخشيد. او خون دل خويش را در راه خدا بذل كرد تا امت را از
حيرت ضلالت و جهالت كه در اثر تسلط و تبليغات مسموم بنى اميه پيش آمده بود برهاند.
چنانكه در زيارت اربعين امام حسين (ع) مى خوانيم :
«و بذل مهجته فيك ، ليستنقذ
عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة».
و حسين (ع) خون قلب خود را در
راه تو بذل كرد تا بندگانت را از جهالت و حيرت گمراهى برهاند.
استاد شهيد مطهرى (ره) در توضيح
فراز مذكور مى فرمايد: «مقصود از جهالت مردم اين نبود كه چون مردم بى سواد بودند و
درس نخوانده بودند مرتكب چنين عملى شدند، و اگر درس خوانده و تحصيل كرده مى بودند
نمى كردند . نه ، در اصطلاح دين، جهالت، بيشتر در مقابل عقل گفته مى شود و مقصود
آن تنبه عقلى است كه مردم بايد داشته باشند (و به تعبير ديگر قوه تجزيه و تحليل
قضايايى مشهود و تطبيق كليات بر جزئيات است و اين چندان ربطى به سواد و بى سوادى
ندارد . علم، حفظ و ضبط كليات است و عقل قوه تحليل است). به عبارت ديگر، امام حسين
(ع) شهيد فراموشكارى مردم شد، زيرا مردم اگر در تاريخ پنجاه - شصت ساله خودشان فكر
مى كردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرت گيرى در آنها مى بود و به تعبير سيدالشهدا
(ع) كه فرمود:



«ارجعوا الى عقولكم» اگر به عقل و تجربه پنجاه - شصت ساله خود رجوع
مى كردند و جنايتهاى ابوسفيان و معاويه و زياد در كوفه و خاندان اموى را اصولا
فراموش نمى كردند و گول ظاهر فعلى معاويه را كه دم زدن از دين به خاطر منافع شخصى
است نمى خوردند و عميق فكر مى كردند كه آيا امام حسين (ع) براى دين و دنياى
آنهابهتر بود يايزيد و معاويه و عبيدالله ، هرگز چنين جنايتى واقع نمى شد...»
(20).
آرى ، امام حسين (ع) با نهضت
مقدس خويش در آن ظلمت سخت و در ميان يأسها و نااميديهاى مطلق، و در موقعى كه
ستاره اى در آسمان بشريت ديده نمى شد، مانند برقى درخشيد و مانند شعله اى حقانى
فرا راه آدميان ظاهرگشت . او به خوبى مى دانست كه تنها مردم نادان و گمراهند كه
آلت دست حكومتهاى ستمكار و بيدادگر و فاسد واقع مى شوند ، به همين خاطر با بذل خون
پاك خويش سعى كرد ملت جاهل و گمراه را از آن وضع خطرناك و دردناك نجات بخشد. لذا
امام صادق (ع) در فراز مورد بحث، هدف قيام حسينى را تنها فدايى امت گنهكار بودن و
شفاعت از آنان در قيامت بيان نمى كند ، بلكه مى فرمايد: هدف، نجات دنياى انسانيت
از جهالت و ضلالت بود.


16. نهج البلاغه , صبحى صالح ,
حكمت 333

17. ترجمه تاريخ سياسى اسلام , ج
1 ص

352. به نقل از كتاب ماهيت قيام مختار , ص 201

18. بحارالانوار , علامه مجلسى ,
ج 45 ص 112

19. ـ بيتى از نگارنده .

20. حماسهء حسينى , استاد مطهرى
, ج 3 ص 47 عليرضا رجالى تهرانى






/ 92