نگاهى گذرا به زندگانى سالار شهيدان - مقالات حسینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقالات حسینی - نسخه متنی

گرداورنده: علیرضا رجالی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگاهى گذرا به زندگانى
سالار شهيدان

ميلاد نور

بسم الله الرحمن الرحيم

در روز سوم
ماه شعبان سال چهارم هجرت (


1 ) دومين
فرزند برومند حضرت على (ع) و فاطمه (س), كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى
و ولايت چشم به جهان گشود.
چون خبر
ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص) رسيد, به خانه حضرت على (ع) و فاطمه (س) آمد و
اسما (2)
را فرمود تا كودكش را بياورد.
اسما او را
در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان
و به گوش چپ او اقامه گفت .(

3 )
به روزهاى
اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى , جبرئيل , فرود آمد و گفت :
سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير)(
4 ) كه به
عربى (حسين) خوانده ميشود نام بگذار.(
5 )
چون على
براى تو بسان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى .
و به اين
ترتيب نام پرعظمت حسين عليه السلام از جانب پروردگار, براى دومين فرزند حضرت فاطمه
(س) انتخاب شد.
به روز هفتم
ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان
عقيقه(
6 )
كشت , و سر آن حضرت را تراشيد و هموزن موى سر او نقره صدقه داد.(
7 )

امام حسين
عليه السلام و رسول الله صلى الله عليه وآله

از ولادت
حسين بن على (ع) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) كه شش سال و
چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص)
درباره حسين (ع) ابراز ميداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى
ميگويد: ديدم كه رسول خدا (ص) حسين (ع) را بر زانوى خويش نهاده او را مىبوسيد
وميفرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و
پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نه نفرند و
خاتم ايشان, قائم ايشان (امام زمان عج ) ميباشد.(
8 )
انس بن مالك
روايت ميكند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست
ميدارى, فرمود: حسن و حسين را(
9 ) بارها
رسول گرامى حسن (ع) و حسين (ع) را به سينه مىفشرد وآنان را مىبوييد و مىبوسيد.(
10 )
ابوهريره كه
از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف ميكند كه:
رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى ما مىآمد,
وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر
كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است .(
11 )
عاليترين ,
صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين
جمله رسول گرامى اسلام (ص) خواند كه فرمود: حسين از من و من ازحسينم .(
12 )




امام حسين
عليه السلام با اميرالمومنين صلوات الله عليه

شش سال از
عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص) چشم از جهان فروبست و
به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زيست.
پدرى كه جز به
انصاف حكم نكرد, و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد, جز خدا نديد و جز خدا نخواست و
جز خدا نيافت.
پدرى كه در
زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند, همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به
آزارش برنخاستند.
در تمام اين
مدت , با دل و جان از امر پدر اطاعت ميكرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع) متصدى
خلافت ظاهرى شد, حضرت امام حسين (ع) در راه پيشبرد اهداف اسلامى , مانند
يك سرباز فداكار همچون برادر بزرگوارش ميكوشيد, و در جنگهاى جمل, صفين و نهروان
شركت داشت .(
13 )
و به اين
ترتيب , از پدرش اميرالمؤمنين (ع) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت
به غاصبين خلافت اعتراض ميكرد.
در زمان
حكومت عمر, امام حسين (ع) وارد مسجد شد, خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص)
مشاهده كرد كه سخن ميگفت .
بلا درنگ از
منبر بالا رفت و فرياد زد: از منبر پدرم فرود آى .... (
14 )




امام حسين با برادر عليهماالسلام

پس از شهادت
حضرت على (ع), به فرموده رسول خدا (ص) و وصيت اميرالمؤمنين (ع) امامت و رهبرى
شيعيان به حسن بن على (ع), فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع), منتقل گشت
و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع) گوش فرا دارند.
امام حسين
(ع) كه دست پرورد وحى محمدى و ولايت علوى بود, همراه وهمكار و همفكر برادرش بود.
چنان كه
وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ, امام حسن (ع)
مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتيها را تحمل نمايد, امام حسين (ع)
شريك رنجهاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است,
هرگز اعتراض به برادر نداشت و حتى يك روز كه معاويه, در حضور امام حسن (ع) وامام
حسين (ع) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع) و پدربزرگوارشان
اميرمؤمنان (ع) گشود, امام حسين (ع) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند
و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع) او را به سكوت و خاموشى
فراخواند, امام حسين (ع) پذيرا شد و به جايش بازگشت, آن گاه امام حسن (ع) خود به
پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت .(
15 )

1 )
در سال و ماه و روز ولادت امام حسين (ع ) اقوال ديگرى هم گفته شده است , ولى ما
قول مشهور بين شيعه را نقل كرديم . ر. به . ك . اعلام الورى طبرسى , ص
213.

(
2 ) احتمال دارد منظور از اسما, دختر يزيد بن سكن انصارى باشد. ر. به
. ك . اعيان الشيعه , جزء 11 , ص
167

(
3 ) امالى شيخ طوسى , ج 1, ص
377.

(
4 ) شبر بر وزن حسن , و شبير بر وزن حسين , و مبشر بر وزن محسن , نام
پسران هارون بوده است و بوده است و پيغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسين و
محسن را به اين سه نام ناميده است - تاج العروس , ج 3 , ص 389, اين سه كلمه در
زبان عبرى همان معنى رادارد كه حسن و حسين و محسن در زبان عربى دارد - لسان
العرب , ج 66, ص
60.



(
5 ) معانى الاخبار, ص
57.



(
6 ) در منابع اسلامى درباره عقيقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى
فرزند بسيارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ك . وسائل الشيعه , ج 15, ص 143 به
بعد.



(
7 ) كافى , ج 6, ص
33.

(
8 ) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 146 - كمال الدين صدوق , ص

152.



(
9 ) سنن ترمذى , ج 5, ص

323.

(
10 ) ذخائر العقبى , ص

122.

(

11 ) الاصابه , ج 11, ص

30.

(
12 ) سنن ترمذى , ج 5, ص 324 - در اين قسمت رواياتى كه در كتابهاى
اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سنديت داشته باشد.

(
13 ) الاصابه , ج 1, ص

333.

(
14 ) تذكرة الخواص ابن جوزى , ص 34 - الاصابه , ج 1, ص 333, آن طور
كه بعضى ازمورخين گفتهاند اين موضوع تقريبا در سن ده سالگى امام حسين
(ع ) اتفاق
افتاده است .




(
15 ) ارشاد مفيد, ص

173.




/ 92