مقالات حسینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
در پاسخ بايد گفت: پيشوايان معصوم:به دو دليل به
چنين كارهايى اقدام مى كنند: الف)اتمام حجت و بستن هرگونه راه عذر و بهانه
برگمراهان ومنحرفان. خداوند متعال پيامبران را براى راهنمايى بشر فرستاد
تا افرادمستعد و حقجو از راهنمايى آنان بهره برده، به خوشبختى نايل آيند و راه
هرگونه عذرتراشى و بهانه جويى بر گمراهان بسته شود. قرآن كريم در باره پيروزى
مسلمانان در جنگ بدر مى فرمايد: «(شما در بدر در مقابل هم قرار گرفتيد.)تا خدا
كارى را كردنى بود، به انجام رساند تا آن كه هركه هلاك مى شود با حجتى روشن
هلاك شود و آن كه(به هدايت)زنده مى ماند، به حجتى روشن زنده بماند; وهر آينه خدا
شنوا و دانا است. » (1 ) ب)نكته ديگر در حل اين مشكل، اين است كه كمالات انسانى
هيچ گونه منافاتى با يكديگر ندارند و همه قابل جمعند. برخوردارى ازيك كمال انسانى
به گونه اى نيست كه سبب از بين رفتن ديگر كمالات گردد. اگر وجود يكى از فضايل در
انسان به حدى رسيد كه كمال ديگرى را از بين برد، آن صفت از كمال بودن خارج شده است
و ديگرنمى توان آن را از فضايل انسانى به شمار آورد. براى مثال اگرعزت نفس سبب از
بين رفتن تواضع و فروتنى در انسان گردد، آن صفت ديگر عزت نفس نيست بلكه غرور، تكبر
و خودخواهى است. از اين رو،عمل به تعهدات انسانى، وفاى به عهد و پيمان و را
نبايد دليل برذلت و ترس و زبونى دانست. همان گونه كه پيامبراكرم(ص)در عمل به پيمان
صلح حديبيه مسلمانان پناهنده را به مشركان تحويل مى داد و امام حسن مجتبى(ع)به
خاطر عمل به مفاد صلح با معاويه حركت مسلحانه نكرد. باتوجه به مطلب فوق، بايد گفت: پيشوايان
معصوم(عليهم السلام)در عين برخوردارى از عزت و شرافت از رحمت، عطوفت،مهربانى و
خيرخواهى نيز در حد اعلا برخوردار بودند. براساس جمله: «يامن سبقت رحمته غضبه »
هدايت الهى مبتنى بر رحمت،عطوفت، مهربانى و خيرخواهى است; خشونت خلاف اصل است و
حالت استثنايى دارد. دستور به آغاز هركار با نام «خداوند رحمن ورحيم » دليل
بردرستى اين مطلب است. پيشوايان معصوم(عليهم السلام)نهايت تلاش خود را براى هدايت
گمراهان به كار مى گرفتند
ودر اين راه از هيچ كوششى فروگذار نمى كردند. آنان در
برخورد باگمراهان چنان رفتار مى كردند كه تا حد امكان آنان را جذب كنند واز هرگونه
برخورد تند و خشن كه ممكن بود حسى لجاجت و انتقام آنان را تحريك كند و به واكنش
منفى انجامد. دورى مى كردند. برخورد پيامبر بزرگوار اسلام(ص)و امامان معصوم(عليهم
السلام)بامخالفان بسان برخورد پدرى دلسوز و مهربان با فرزند سركش وبريده از
خانواده است كه هرچه فرزند بيشتر طغيان و سركشى كند،پدر بيشتر نرمش نشان مى دهد تا
مبادا برخورد تند او فرزند رافرارى داده، به دامن دشمنان و شيادان بيندازد. اين
گونه رمش برخاسته از رحمت، عطوفت، مهربانى و خيرخواهى به ظاهر بدون توجه به فلسفه
آن خلاف عزت و شرافت مى نمايد; ولى با توجه به فلسفه آن، دليل بربزرگى، عظمت و...
پيشوايان معصوم(عليهم السلام)است و با شرافت و عزت آن بزرگواران هيچ گونه
منافاتى ندارد. چنين برخوردى كه كسى با دشمن خود تا اين حد
خيرخواهى، محبت و عطوفت داشته باشد. از توان و قدرت انسانهاى عادى خارج است واز
معجزات امامان(عليهم السلام )به شمار مى آيد. با روشن شدن مطلب فوق، در مى يابيم تمام اعمال و
سخنان امام حسين(ع) كه ممكن است برخى آنها را با عزت و رافت سازگارندانند. از روح
مهربانى، عطوفت، خيرخواه و مشتاق هدايت مردم آن حضرت است. امام حسين(ع)حتى براى
نجات دشمنان خود كه كمربه قتلش بسته بودند. نهايت تلاش خود را به كار بست. اگر سالار شهيدان از اشخاصى مانند عبيدالله بن حر
تقاضاى كمك كرد، براى ترس از شهادت و كشته شدن نبود; زيرا حضرت نيك مى دانست كمك
اين افراد نمى تواند سرنوشت حادثه كربلا را تغييردهد. اين يارى جويى به خاطر اين
بود كه مردم با كمك به وى وشهادت در ركاب حضرتش به سعادت ابدى نايل گردند. اگر سرور آزادگان در روزعاشورا به طور مكرر جمله
«آياكسى هست مرا يارى كند؟ » را تكرار كرد و به موعظه لشكر عمربن سعدپرداخت و از
هر وسيله ممكن براى تحريك احساسات آنان استفاده كرد، همه به اين دليل بود كه
بتواند تعدادى از يزيديان را ازگمراهى نجات داده، وارد بهشت با صفاى حسينى كند. گواه درستى اين سخن، آن است كه امام(ع)از كسانى كه
حاضر به يارى اش نمى شدند، تقاضا مى كرد كربلا را ترك گويند و دست كم به سپاه دشمن
نپيوندند تا به گناه شركت در قتل امام(ع)يا ترك يارى وى آلوده نگشته، به شقاوت
ابدى گرفتار نيايند. اين كه امام حسين(ع)در شب عاشورا بيعت را از يارانش
برداشت وآنان را آزاد گذاشت تا به ميل خود راهشان را انتخاب كنند، يكى از اسرارش
اين است كه به ياران خود بگويد: من به شما نيازندارم و در هرحال كشته خواهم شد.
اين شما هستيد كه بايد بين سعادت جاودانى و شقاوت ابدى يكى را انتخاب كنيد. بنابرآنچه گفته شد، نداى «هل من ناصرينصرنى » امام
حسين(ع)،به ظاهر درخواست كمك و تقاضاى يارى از ديگران و در باطن تقاضاى يارى
رساندن و كمك كردن به انسانهاى ناتوان و درمانده از رسيدن به كمال و سعادت. معناى
واقعى آن چنين است: «آيا كسى هست من يارى اش كرده، به سعادت رسانم؟ آيا كسى هست
دستش را گرفته، ازورطه هلاكت نجاتش دهم؟ آيا كسى هست او را از ظلمت يزيدى
خارج كرده، به نور حسينى وارد كنم؟»همان گونه كه خداوند در اين آيه: «اگر مرا يارى
كنيد، شمارا يارى مى كنم.» درظاهر از بندگان خود تقاضاى كمك مى كند، ولى باتوجه به
اين كه خداوند غنى مطلق است و به كسى نياز ندارد، درواقع دعوت براى يارى بندگان و
نجات آنهاست. بنابر آنچه گذشت، مشكل درخواست آب از جانب امام
حسين(ع)نيزحل مى شود. امام حسين(ع)مى خواست با تحريك احساسات و به رحم آوردن دشمن،
آنان را به خود جذب كرده، به سعادت رساند; زيرابسيار اتفاق افتاده كسانى به خاطر
خدمتى ناچيز به امام(ع)موفق به توبه شدند. مگر نه اين است كه حر به خاطر ادب و
احترام به امام حسين(ع)موفق به توبه شد. امام(ع)با در خواست آب مى خواست زمينه توبه
و بازگشت را در افراد قابل فراهم سازد.