مقالات حسینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقالات حسینی - نسخه متنی

گرداورنده: علیرضا رجالی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام چشم بـاز كرد و او را ديد. شمرگفت: من از آن مردم نيستم كه از قتل تو صرف نظر
كنم.

امام فرمود: كيستـى كه بـه جـايگاهى چـنين بـلند گام نهاده و بربوسه گاه رسول خدا
جاى گرفته اى؟

شمر روى سينه حضرت نشسته, محاسن امام را گرفته بـود و در پـى كشتن بـود. امام
خنديد و فرمود: مى دانى كه هستـم؟ شمر گفت: خوب مى شناسـمت. مادرت فاطمه, پـدرت
على مرتـضى, جـدت محـمد مصطفى و دشمنت خداى بزرگ است. تو را مى كشم و هيچ نمى
هراسم.

امام گفت: تـوكه حـسـب و نسـب مرا مى شناسـى, چـرا مرا مى كشى؟

شـمر گفـت: اگر من نكـشـم, چـه كـسـى از يزيد جـايزه بـگيرد؟

امام(ع)فرمود: جايزه يزيد پـيش تو محبـوبـتراست يا شفاعت جدم رسول خدا(ص)؟

شـمر گفت: دانگى از جـايزه يزيد پـيش من از شـفاعت تـو وجـدت محبوبتر است.

امام(ع)تشنه بود. شمر گفت: پـسر ابـوتراب! مگر نمى دانى پـدرت كنار حوض كوثر اسـت
و كسـانى را كه دوسـت دارد, سـيراب مى كند؟! صبركن تا آب از دستش بگيرى.

امام فرمود: حالا كه مى خواهى مرا بـكشى پـس كمى آب بـه من ده.

شـمر گفت: هرگز, حـتـى قطره اى آب نمى دهم تـا مرگ را بـچـشـى.

امام پرسيد: كيستى؟

گفت: شمربن ذى الجوشن.

امام فرمود: دامن زره را از چهره ات بردار.

وقتـى شمر چهره نماياند, امام ديد دندانهايش مانند دندان خوك از دهانش بيرون آمده
است.

سپـس فـرمود: آرى, اين يك نشـانه, راسـت اسـت. آنگاه فـرمود: سينه ات را برهنه كن.

شمر جامه بالازد. سينه اش گرفتار پيسى بود.

امام فرمود: راست گفت جدم رسول خدا(ص).

رسول خـدا را در خـواب ديدم كه فرمود: فردا وقت نماز پـيش من مىآيى و كشنده ات اين
نشـانه ها را دارد. آن نشـانه ها همه در تـو موجود است.

امام حسين(ع)به شمر فرمود: مى دانستم كشنده من تو خواهى بـود; زيرا تو پيسى.

در خواب ديدم سگان بـرمن حـمله مى كردند و در ميان سـگان, سـگ ابلق پيسى بود كه
بـيشتر بـرمن حمله مى كرد. جدم رسول خدا(ص)نيز چنين خبر داده بود.

درمناقب چـنين نقل شده است: وقتـى امام بـه شمر نگريست و ديد پيس است, فرمود:

الله اكبر, الله اكبر, راست گفت خدا و رسولش; زيرا پيامبـر(ص)فرمود: گويا مى بـينم
سگى پـيس در خون اهل بـيتم غوطه مى خورد.

در اين موقع, شمر گفت: اكنون كه جدت مرا به سگها تشبيه كرده, تو را از قفا سرمى
برم.

بـعـد امام را بـه صـورت خـوابـانيد و رگهاى گردنش را بـريد.

در مقاتـل چـنين آمده اسـت: وقتـى شـمر روى سـينه شـريف امام حسين(ع)نشسته بود و
محاسن مقدس وى را در دست داشت, دوازده ضربه شمشير بـه امام زد تا سرش را جدا كرد.
وقتى سرامام را مى بـريد, مى گفت: سرت را از بـدنت جـدا مى كنم در حالى كه مى دانم
كه انسان بزرگوارى, فرزند رسول خدايى و از نظر پدر و مادر بهترين مردمى.

وقتى شمر, هر عضو امام را مى بـريد, حضرت مى فرمود: ياجداه! يا محمداه! يا ابـاالقاسماه!
و يا ابـتـاه! يا علياه! يا اماه! يا فاطماه! كشته مى شوم مظلوم و ذبـح مى شوم
تشنه, مى ميرم غريبـانه. وقتـى شمر سررا بـريد و روى نيزه قرار داد, تـكبـير گفت و
لشكر دشمن هم سه بار تكبـير گفت. در اين موقع, زلزله آمد, دنيا تيره شد, از آسمان
خـون آمد و در آسمان ندا دادند كه: بـه خـدا قسم, حسين بن على را كشتند. بـه خدا
قسم, امام فرزند امام را كشتند.

قاتل و قاطع سر مطهر
امام(ع) كيست؟

در بـين مورخـان در مورد اين كه سرامام(ع)را چـه كسى
بـريده, اختلاف وجود دارد. اين نظرها عبارت است از:

1 ـ مردى گمنام از قبيله مذحج قاتل امام است. البته گفته شده روايت اين نظر, ضـعيف
اسـت. اين نظر را ابـن حـجـر گفتـه اسـت.

2 ـ قاتل امام(ع)حصين بن نمير است. او به امام تيرى زد, فرود آمد, سرش را بريد و
به كمر اسبـش بـست تا مقرب ابـن زياد گردد.

3 ـ مهاجربن اوس قاتل امام است.

4 مقـريزى مى گويد: عـمربـن سـعـد امام را بـه قـتـل رسـاند.

5 ـ خولى بن يزيد قاتل امام است.

6 ـ بـرادر خولى, شبـل بـن يزيد, سرامام را جـدا كرد. مورخان گفتـه اند: خولى بـن
يزيد خواست سرامام را جدا كند; ولى تـرسيد. اما بـرادرش شبـل بـن يزيد سر امام را
جدا كرد و بـه خولى داد.

7 ـ سنان بن انس سر امام را جدا كرد.

صدوق در امالى مى گويد: سنان از اسب پايين آمد, محاسن حضرت را گرفت, با شمشير به
گلويش مى زد و مى گفت: بـه خدا قسم, من سرت را جدا مى كنم و مى دانم كه تو زاده
رسول خدايى و از نظر پدر و مادر بهترين مردمى.

در مقتل ابى مخنف هم دارد كه سرامام(ع)را سنان بريد و به خولى

داد. بعد كنار چادر عمربن سعد ايستاد و باصداى بـلند فرياد زد: ركابم را پراز طلا
و نقره كن كه من حسين را كشتم.

طبرى مى گويد: هنگام شهادت امام حسين(ع)هركه نزديك امام(ع)مىآمد, سنان دورش مى
كرد, براى آنكه مبادا كسى ديگر سرآن جناب را ببـرد. سرانجـام سرامام را جـدا كرد و
بـه خولى سپـرد.

8 ـ اكثرمورخان و ارباب مقاتل نظرشان اين است كه قاتل و قاطع سرامام(ع)شمر ملعون
است. گروهى معتقدند سنان در كشتن امام(ع) به شمر كمك كرده است. جـمعى هم سنان و
خولى را در كشتـن امام ياور شمردانسته اند.
تقسيم سرها وقتى جنگ پايان يافت و همه
ياران امام(ع)شهيد شدند. ابـن سعد دستور داد سرهاى شهدا را بين قبايل تقسيم كردند
تا بـدين وسيله پيش ابن زياد منزلتى پيدا كنند.

به قبيله كنده بـه سرپرستى محمدبـن اشعث سيزده سر, بـه قبـيله هوازن كه شمر بزرگ
آنها بود.ـ دوازده سر, بـه قبـيله تميم هفده سر و به قبيله بنواسد شانزده سر
دادند.

بـقيه سـرها را هم ديگر افراد بـردند; اما قبـيله حـر اجـازه ندادند سر حر را جدا
كنند.





/ 92